به تازگی کتاب «صدایی که شنیده نشد» به کوشش عباس عبدی و محسن گودرزی و به همت نشر نی منتشر شده است. این کتاب بخشی از تحقیقاتی است که در دههی ۵۰ شمسی با عنوان «طرح آیندهنگری» انجام شده است. گذشت سالیان متمادی از زمان انجام این تحقیقات، ارزشهای آن را بیش از پیش آشکار میکند. این تحقیق از اولین نظرسنجیهای ملی در کشور است و اطلاعات منحصربهفرد تجربی از نگرش مردم در دههی ۵۰ شمسی به دست میدهد؛ همچنین چگونگی رشد جریان دینی در زیرپوست جامعه را نشان میدهد و نگرشهای اجتماعی ـ فرهنگی و توسعهی نامتوازن در ایران را تحلیل میکند.
نشست هفتگی شهرکتاب سهشنبه دوازدهم اردیبهشت به نقد و بررسی این کتاب اختصاص یافت. در این نشست دکتر بایزید مردوخی، دکتر علیاصغر سعیدی، عباس عبدی و دکتر محسن گودرزی حضور یافتند.
رجعت ناممکن، آینده مبهم
گودرزی در ابتدای سخنان خود نگاه و رویکرد منتهی به صورتبندی اثر محل نقد و پیشینهی موضوع را تشریح کرد؛ وی اظهار داشت: در دههی پنجاه درآمدهای نفتی افزایش یافت و تغییر شتابان و بزرگی را در جامعهی ایران به وجود آورد؛ این امر جامعهی ایران را از جامعهای مبتنی بر کشاورزی به جامعهای شهری و مبتنی بر صنعت بدل کرد و متعاقب آن تغییرات بسیاری را در حوزههای مختلف چون مشاغل و جمعیت درانداخت. در کنار این اتفاقات، رشد روزافزون رادیو و تلویزیون نیز موجب رشد آگاهی و تحول در ساختار اجتماع شد. اگر برای توسعه در آن مقطع سه ضلع را در نظر آوریم، میتوان سازمان برنامه را متولی رشد و توسعهی اقتصادی دانست؛ در کنار آن موسسهی مطالعات و تحقیقات پیامدهای اجتماعی توسعه را مطالعه کرده است؛ رادیو و تلویزیون نیز پژوهشکدهای را بهمنظور مطالعهی وجوه مرتبط با آگاهی و حیات فرهنگی راهاندازی کرده است.
گودرزی تاکید کرد: این سه ضلع سه نظرگاه را برای امر پژوهش صورتبندی کرده است؛ پژوهشی که ما در این اثر صورت دادهایم ناشی از ضلع سوم است. نگاه مطرح در میان پژوهشگران آن مقطع، دال بر فقدان تناسب میان رشد اقتصادی و تحولات اجتماعی است؛ بنابراین بین سه فرآیند یادشده نوعی از شکاف وجود دارد که هم در سطح کلان جامعه را با آشفتگی و اختلال رویارو کرده است و هم در سطح روان انسان ایرانی؛ بنابراین بستر نظری این پژوهش مبتنی بر عدم توازنی است که پژوهشگران آن مقطع در جامعه دیدهاند. بر این اساس مفهومی طرح شده است که عمدهی آن در کارهای «تهرانیان» با عنوان «کنونزدگی» بازتاب دارد؛ این نظریه مبتنی بر این ایده است که جامعهی ایران از گذشتهی خود بریده است، امکان بازگشت به آن گذشته را ندارد و در عین حال آیندهی پیش رویش روشن نیست و مبهم است؛ در نتیجه در وضعیتی است که نه میتواند به گذشته بازگردد و نه آیندهای پیش روی دارد.
وی با توجه به این مفهوم، چگونگی شکلگیری توسعه را تببین کرد و اظهار داشت: در تحقیق یادشده با معیارها و فاکتورهایی که گفته شد، نقش رادیو و تلویزیون تبیین شده است. این تحقیق در این چارچوب تعریف شده است؛ از اینروی سهم پرسشهای مطرح دربارهی رسانه و مصرف فرهنگی، سهمی بزرگ و در خور توجه است. در این تحقیق چند بخش عمده صورتبندی شده است؛ بخشی به رسانهها مربوط است که شامل رادیو، تلویزیون، سینما و مطبوعات میشود؛ در بخش دیگر نگرشهای اجتماعی طرح و ذیل آن مفهوم اعتماد اجتماعی در نظر آورده شده است؛ بخش دیگر دربارهی رضایت از زندگی است.
گودرزی شیوهی سازمانیافتن پژوهش مورد نظر را از حیث مدیریت پژوهش مطلوب و کارآمد ارزیابی کرد و در شرح دلایل آن گفت: این تحقیق به چند بخش دستهبندی شده است؛ تنها نظرسنجی از مردم کافی تلقی نشده است، بلکه نخبگان (مدیران، سرشناسها و جوانان) نیز در نظر آورده شدهاند. ماهیت و شکل آینده و چگونگی رویارویی با آن و نیز چگونگی رویارویی با فقدان توازن بین سطوح مختلف توسعه، عمدهی مفاهیمی هستند که در این تحقیق لحاظ شدهاند. بنابراین به جای اینکه موضوعات خاص اجتماعی در نظر باشد، جامعه در مقام یک کل واحد با نگاهی معطوف به آینده مطالعه شده است. این تحقیق بر وجه دیگری نیز توجه دارد؛ نتایح حاصلشده در بین نخبگان در قالب گفتوگو مطرح میشود.
گودرزی افزود: در تحقیقات صورتیافته در دههی پنجاه، میتوان چند نکتهی مهم را دریافت؛ بهرغم عدم توجه جامعهی فرهنگی و آکادمیک وقت به نهاد مذهب، پژوهشگران کانون توجه خود را بر آن متمرکز کرده و وجوه مختلف را در نظر آوردهاند. از روح این تحقیق بر میآید، محیط اجتماعی و فرهنگی متاثر از توسعهی اقتصادی، مورد قبول ارزشهای فرهنگی جامعهی ایران واقع نمیشود و در نتیجه جامعه نسبت به آنها واکنش نشان میدهد؛ حال آنکه برخی دیگر از ارزشهای ناشی از توسعهی اقتصادی را مطلوب میدارد؛ به این معنی که جامعه به دنبال ثروت، تحصیلات و تحرکهای متنوع اجتماعی است، اما استلزاماتی چون کارکردن زنان را برنمیتابد. این وضعیت بروز نوعی دوگانگی را در پی دارد؛ گویا تحقق رفاه به ازدستدادن برخی مفاهیم و ارزشها میانجامد. بر اساس تحقیقات یادشده، میتوان دریافت جامعهی ایران نهاد مذهب را زمینهای برای پیوند دو عرصهی متفاوت میپندارد؛ نهاد مذهب هم باید به جامعه آرامش و اطمینان بدهد (مبنی بر اینکه جامعه میتواند ارزش های خود را حفظ کند) و هم باید به آن، وعدههای مادی ناشی از توسعهی اقتصادی را بدهد.
گودرزی به تفاوتهای موجود میان نگرشهای اجتماعی و ارزشهای رسمی، بر مبنای تحقیقات یادشده، اشاره کرد و تصریح داشت: در حالیکه ارزشهای رسمی بر چیزهای دیگر تاکید میکند، جامعه آن ارزش ها را نمیپذیرد و در برابر آنها مقاومت میکند؛ شکاف میان تودهها و حکومت وقت نیز از مواردی است که در تحقیق یادشده دیده میشود. وجه سوم نشان میدهد آگاهی جمعی در آن مقطع بسیار محدود است. این وضعیت در مقایسه با نتایجی که از تحقیقات بعدی (دههی هفتاد) حاصل شده است، نشان میدهد ساختار آگاهی به تغییرات بسیار دچار شده و بهبود یافته است.
جامعهای که قربانی میشود
عبدی جامعهی پیش از انقلاب را در نظر آورد و دو نگاه تحلیلی رایج در آن مقطع را تشریح کرد؛ وی گفت: نگاه مارکسیستی و نگاه مبتنی بر نوسازی دو نگاه تحلیلی رایج در آن عصر بود. این دو نظرگاه قیاسی بودند. ایندست رویکردها موجب بروز ضایعاتی شد؛ بهترین جوانهای مملکت در جنبشهای چریکی از بین رفتند؛ طیف دیگر که بر نوسازی تاکید داشتند تصور میکردند مذهب به کلی از میان رفته است؛ اما هیچگاه به تناقضهای آماری فکر نکردند. انقلاب نشان داد هر دو نگاه به بنبست ختم شده و شکست خوردهاند. نکتهی مهم این است که همهی طیفهای جامعهی ایران قربانی شدند. انتخاب «صدایی که شنیده نشد» بهعنوان نام این اثر از اینروست که گویا گوش جامعهی ما برخی صداها را نمیشنیده است؛ ما از این زاویه به ایندست تحقیقات نیاز داریم. امروز نیاز است ما به آینده نظر داشته باشیم؛ نزد پیشینیان ما آینده مهم نبود.
آینده هنوز هیچکجا نیست
مردوخی در ابتدا برخی مولفههای کتاب «صدایی که شنیده نشد» را برشمرد؛ وی تصریح کرد: این کتاب اثری بسیار ارزشمند است که بر مبنای تحقیقاتی در گذشته صورت یافته است؛ تحقیقات یادشده راهگشا بوده است؛ یا باید در تصمیمگیریها و سیاستگذاریها در همان سالها راهگشا میبود. بسیاری از کتابها تنها خوانده میشوند و در برنامهریزیها اثر چندانی ندارند. آنچنانکه گفته شد، تحقیق یادشده مشکلات و خواست مردم را از حیث فکری و تصمیمگیری روشن میکند؛ این سند علمی که برای اولینباردر ایران تنظیم شد، میتوانست برای برنامهریزیهای بلندمدت کشور مفید باشد؛ اما متاسفانه چنین نشد.
وی ادامه داد: این تحقیق به کوشش زندهیاد دکتر علی اسدی، زندهیاد دکتر مجید تهرانیان و خانم خوارزمی تهیه شد. این کار میتوانست در برنامهگذاریها و سیاستگذاریهای کوتاهمدت و میانمدت مفید باشد؛ در اینقبیل برنامهریزیها تصمیماتی به کار گرفته میشوند که به صورت قانون درمیآیند. این قوانین باید بر پذیرش جامعه و ذهنیات متکی باشند. این رویکرد در سیاستگذاریهای ما غایب بوده است. از اطلاعات مندرج در این کار میتوان برای آینده نیز بهره جست؛ اما باید مشابه آن با یاریجستن از متخصصان صورت گیرد؛ نمیتوان به مردم مراجعه کرد. برای دانستن دربارهی آینده شیوهی مرسوم پیشبینی است؛ پیشبینی یک کار تخصصی و مکانیکی است؛ میتوان بر پایهی متغیرهای حاکم در گذشته این امر را صورت داد، متغیرها را در آینده ادامه داد یا بر پایهی تشخیص متخصصان آنها را عوض کرد؛ اما تضمینی وجود ندارد که این کار درست باشد.
مردوخی صورتبندی بسیار برنامههای جامع در حوزههای مختلف را محصول پیشبینی به روش یادشده خواند و تاکید کرد: باید این را در نظر آورد که این رویکرد ارتباطی با مجموعهی خواستهای مردم یا مجموع تشخیص متخصصان ندارد. متاسفانه تاکنون در کشور ما آیندهنگری در شکل و صورتی فنی انجام نشده است؛ البته امروز نمیتوان آیندهنگری را رویکردی علمی تلقی کرد؛ ما هر آنچه را میبینیم میتوانیم تحلیل و آنالیز کنیم؛ آینده هنوز هیچکجا نیست و نمیتوان آن را سراغ گرفت. چاره این است که از ایندست مطالعات بهره جوییم تا خواست مردم را دریابیم. قدم بعدی گردآوری متخصصان متعدد است تا دربارهی موضوعات مد نظر خود سخن بگویند.
وی برخی مصادیق و نمونههای آیندهنگری در ادبیات و رویکردهای کلاسیک ایرانی را برشمرد و افزود: پس از تحقیقات یادشده در سال ۱۳۸۴ تلاش مشابهی از سوی سازمان برنامه و بودجه صورت گرفت. این استدلال وجود داشت که برای پنج سال آینده باید در چارچوب یک برنامهی بلندمدت سخن گفته شود. این کار در میانهی راه به مجمع تشخیص مصلحت واگذار شد؛ چشمانداز ۱۴۰۴ نتیجهی آن است. باید در نظر داشت پس از آیندهنگری باید برنامهریزی در اولویت قرار گیرد؛ آیندهنگری چند سناریو را در ادامهی وضع موجود مطالعه میکند؛ این شکل از سناریو تنها میتواند سیاستگذاران را به برنامهریزی دربارهی آیندهای که تصویر شده است متقاعد کند. یکی از مزایای آیندهنگری این است که میتواند بر رفتار امروز ما تاثیر بگذارد و آن را تصحیح کند. ما سالهای سال است بدون چنین راهنمایی پیش میرویم.
مردوخی افزود: هیچ سندی وجود ندارد تا ایران مطلوب در آینده را تعریف کند؛ در صورت تنظیم چنین سندی میتوان از تحقق سناریوهای نامطلوب جلوگیری کرد؛ سناریوی ایدهآلگرا هم ناکارآمد است؛ قطعا نمیتوان اشتغالزایی را به یکباره افزایش چندبرابری داد. یکی از محاسن آیندهنگری حذف سناریوهایی است که تنها برای متقاعدکردن مردم و خوشحال کردن ایشان طرح میشوند. باید در نظر آوریم جز سناریوی ممکن، سناریوی مطلوب نیز وجود دارد؛ حال آنکه ممکن است سناریوی ممکن مطلوب نباشد یا سناریوی مطلوب ناممکن؛ از اینروی باید سناریوی ممکن مطلوب را برگزید؛ یعنی باید قدری آرمانخواهی در آن وجود داشته باشد و ممکن هم باشد. در صورت داشتن سناریویی با این مولفهها برنامهریزیهای بعدی ممکن و منطقی خواهد بود.
وی تاکید کرد: متاسفانه برنامههای توسعهای و عمرانی کشور ما با موفقیت همراه نبودهاند؛ این برنامهها تنها زمانی محقق شدهاند که برای طرحهای عمرانی اجرایی، پول و منابع وجود داشته است؛ غالب این طرحها مربوط به پیش از انقلاب هستند؛ ما پس از انقلاب تمام موارد مطلوب و آرزوهایمان را در برنامهها گنجاندهایم؛ برنامهی ششم توسعه یکی از این موارد است؛ امکانپذیری ایندست برنامهها هیچگاه بررسی نشده است. به طور کلی اگر تحقیقاتی از ایندست در کشور صورت گیرد میتوان اطمینان یافت تصمیمگیریها و برنامهریزیها منطقی خواهد بود و میتواند مشکلات را حل کند؛ جز آن هرکس سلایق خود را به هدف برنامه تبدیل میکند؛ این قبیل اهداف بدون برنامهریزی محقق نخواهند شد.
دانشگاه و تصحیح آیندهنگری
سعیدی کتاب «صدایی که شنیده نشد» را پراهمیت و مطلوب ارزیابی کرد؛ اهمیت رویارویی با گذشته را شرح داد و گفت: بدیهی است که هرچه گذشته را بیشتر ببینیم و بشنویم، راهی برای آینده گشودهایم. در نگاه به گذشته، بهویژه دوران پهلوی، با تکنوکراتهای تحصیلکرده و نخبهای رویارو میشویم که بسیار موثر بودهاند؛ اما امروز متاسفانه آنها را نداریم. از اینجهت من بسیار از این کتاب متاثر شدم و متاسفم از اینکه دانشگاهها نمیتوانند مشابه آن چهرهها را رشد دهند و به سطح سیاست برسانند. البته موانع موجود را میدانیم و باید به آنها رسیدگی کنیم.
وی بر مباحث عبدی صحه گذارد و افزود: دو گفتمان غالب موجب شدند آن صدا شنیده نشود؛ گفتمان چپ بر اساس کلیشههای خود هیچ نوع بحثی را برنمیتافت؛ از اینروی میتوان گفت بسیاری نکات در آن مقطع شنیده نمیشد. گفتمان رسمی نیز این آسیب را دامن میزد؛ نقش شاه در این روند بسیار برجسته بود. با این حال افراد بسیاری بودند که به تحقیق دربارهی مسائلی از ایندست میپرداختند. به نظر میرسد اگر رویکردهای جاری در سالهای ۴۲ و ۴۶ را نادرست بدانیم، باید این را نیز در نظر آوریم که اگر ایندست مسائل از سوی محققان اجتماعی طرح میشد، گوش شنوا هم میبود. بنابراین فقدان این رویکرد را باید ناشی از گفتمان رسمی و دیدگاههای شاه دانست.
سعیدی افزود: اگر از گذشتگان بیشتر بشنویم، میتوان دریافت نقدهای مفروضی که بر برنامهی ششم توسعه وارد است از اینروست که در سازمان برنامه متخصص وجود ندارد. در نگاه به برنامهی چهارم توسعه (که برنامهای برجسته بود) و نیز گزارشهای موجود در اینباره میتوان دریافت، سعی شده است روند بازار با مشاهدهی سلیقهی مصرفکننده بررسی شود. از آنجاکه مطالعات من دربارهی صنعت در دورهی پهلوی است، میتوانم بر این امر تاکید کنم که مثلا خسروشاهی محصول خود را بر اساس رفتار مردم ارائه کرده است؛ ارجمند روند تولید یخچال را بر اساس خواست جامعه تعریف کرده است؛ آنها بهرغم اشتباهات بسیار سعی داشتند تولید را بر اساس خواست جامعه صورتبندی کنند. البته باید این را نیز در نظر آورد که آنها به مسائل مختلفی چون خرسندی از زندگی و مذهب چندان توجه نمیکردند که موجب ضررشان میشد. با این همه به نظر میرسد بخش خصوصی که ریشه در بازار داشت، صدای این نوع تحولات را میشنید. بنابراین شاید برگشت ما به اسناد در خور توجه باشد.
وی به شرح مصادیق دیگری از ایندست پرداخت و ادامه داد: البته باید این را در نظر داشت که تغییراتی در جامعهی امروز موجب شده است گذشته را قدری بیشتر بشنویم؛ نقایص موجود در اینباره ریشه در گفتمانهای رایج دارد. به عقیدهی من روشنفکران و دانشگاهیان در تحقق صحیح آیندهنگری نقشی به سزا دارند. دیگر اینکه دادههای موجود در این تحقیق برای کارهای مقایسهای بسیار مطلوب است؛ از ورای ایندست مطالعات میتوان روندپژوهی، گذشتهپژوهی و آیندهپژوهی را به درستی بررسی کرد. تغییرات جامعهی امروز بر ارزش ایندست دادهها میافزاید. اگر این کتاب را مهم ارزیابی میکنیم باید نقش افراد موثر در این حوزه بهویژه نخبهها در حوزههای مختلف را نیز در نظر آوریم.