ایران: هفته پیش برای شرکت در یک میزگرد رادیویی درباره موسیقی
به شهر مونیخ سفر کردم. وقتی به تهران بازگشتم از دوست خوبم بابک چمن آرا ، خبر
ناگوار اما نه چندان شگفت آور تعطیلی فروشگاه زند (برای ما کماکان به اسم قدیمیاش
استریو زند و آقای صفر محمدزاده عزیز) را شنیدم. تنها ظرف چند روز با هزاران
کیلومتر فاصله، با دو رویداد مشابه مواجه شدم.
بخاطر حرفهام زیاد به مونیخ سفر میکنم. در این شهر
معتاد به فروشگاهی بودم به اسم «شیروکو». فروشگاه موسیقی با قدمتی چند ده ساله که
از همان روز اول تأسیس توسط یک زوج فوقالعاده جذاب و موسیقی دوست (سیلویا و
گرهارد روهل) اداره میشد. این دو و فروشگاهشان مرا بشدت به یاد کتابفروشی زمینه
و صاحبان دوست داشتنیشان گلی امامی و زنده یاد کریم امامی میانداختند. با همان
انرژی و شعف در کار، با همان معلومات، با همان علاقه به معاشرت با مشتریان، با
همان آداب مترقی در اطلاعرسانی و... که سبب میشد مردم از همه جای شهر برای رفتن
به این معبد فرهنگی همت کنند و زمینه نه فقط یک مکان برای خرید بلکه میعادگاهی مهم
برای اهل فرهنگ و ادب شود. شیروکو یکی از مهمترین فروشگاههای موسیقی در مرکز
اروپا بود. همانقدر مشهور و جریانساز که کتابفروشی زمینه و استریو زند برای ما
تهرانیها. میتوانستید ساعتها در آن وقت بگذرانید. با صاحبانش گپ بزنید، برایت
قهوه میآوردند، بحث میکردند، پیشنهادات خوب میدادند و چه بسا در آخر و بعد از
ساعتها معاشرت حتی یک قلم کالا هم از آنها نمیخریدید، اما دفعه بعد با همان
گشاده رویی به استقبالت میآمدند. همانطور که گلی امامی، همانطور که کریم امامی،
همانطور که آقای محمدزاده و دیگران.
امسال طبق روال همیشگی سری به آنجا زدم تا هم با این دو
انسان دوستداشتنی که الان دهه ۷۰ عمرشان را هم گذراندند ملاقاتی داشته باشم و کمی
خوراک خوب برای گوشهایم تهیه کنم. با تعجب دیدم که ویترینها خالی است اما آنها
را در داخل فروشگاه دیدم. فکر کردم شاید در حال تغییر دکور هستند و وارد شدم. اما با دلی شکسته
برایم از ورشکستگیشان گفتند. یک ماه است که فروشگاه تعطیل شده و مشغول حراج آخرین
باقیمانده محصولاتشان بودند. تنها دلداری برای خودشان این بود که با کمک
فرزندانشان سایتی اینترنتی راه انداختند تا منبعد از منزل به اداره کردن شیروکوی
اینترنتی بپردازند. اما معاشرتها چی؟ گپ و گفتها چی؟ لمس کردن محصولات و تورق
صفحات کتابها چی؟ فروشگاه هم بزودی در اختیار یکی از برندهای مشهور لباس قرار
خواهد گرفت. حتی مرفهترین شهر آلمان هم دیگر نیازی به یک فروشگاه موسیقی ندارد.
این زنجیره دومینو وار تعطیلی فروشگاههای موسیقی، پدیدهای بدون مرز شده. از روزی
که فروشگاههای زنجیرهای معروف
Tower Records در امریکا در اوایل قرن جدید تعطیل شدند،
تا پرپر شدن تدریجی شعب Virgin و HMV و ناچاری باقیمانده فروشگاهها به سمت فروش کالاهایی جز موسیقی
(مثل سخت افزار، دوربین دیجیتال، بازیهای رایانهای، ...) برای ادامه حیات،
تأثیرات مستقیم فناوری جدید (و البته تغییر یافتن ذائقه مخاطبان موسیقی) بر صنعت
موسیقی را شاهد بودیم.
فروشگاه زند - در خیابان کریمخان زند -
تنها یکی از هزاران نمونههای مشابه است و متأسفانه آخرین آن نیز نخواهد بود.
روزگاری بود که با غرور ادعا داشتیم که کالاهای فرهنگی چنان اقبال دارند که افرادی
چون آقای کیاییان چنین جسورانه ساختمان یک بانک را در یکی از مطلوبترین مکانهای مرکز
شهر خریداری و آن را به فروشگاه نشر چشمه تبدیل کنند. حال سالهاست که با آن روی
سکه روبهرو شدهایم. بزرگان ما، پیشکسوتان ما، آنهایی که ما و گوشهایمان را
تربیت کردند، یکی یکی صحنه را ناگزیر خالی میکنند. شکی نیست که موسیقی نخواهد
مُرد و در آینده راههای جدیدی برای رساندن صدایش به گوش مخاطب پیدا خواهد کرد اما
همچنان تلخ است دیدن اینکه انسانهای فرهیختهای چون آقای محمدزاده پایگاههای
ایجاد خاطرات جمعیشان را از دست میدهند تا ما شهروندان بیشتر و بیشتر از هم دور
شویم.