نشر ققنوس به تازگی کتابی با عنوان «هیولای هستی، سفری با هایدگر در راه سینمای ترسآگاهانه» تالیف محمدصادق صادقیپور منتشر کرده است.
کتاب هشت پاره دارد، پاره اول کتاب با عنوان « تولد ترس» به تبارشناسی تاریخی مفهوم ترس از یونان باستان تاکنون و سپس به تبیین کلیات موضوع و مفاهیم اصلی و بنیادینی که شامل حوزه معنایی ترس در سیری تاریخی است، میپردازد. با تعریف امر آپوفانتیک و امر هرمنوتیک در تفکر هایدگر به منزلهی نقطهی شروع، سینما هنری هرمنوتیکی در نظر گرفته شده که قابلیت تجلی رویداد حقیقت را به مثابهی کار هنری، به ویژه در برخی از آثار برجسته سینمایی فراهم میآورد و در ادامه با معرفی سینمای وحشت، که ریشه در ادبیات گوتیک دارد، فیلمهای تاثیرگذار این گونهی سینمایی را محملی برای ارائهی جلوههای مختلف پدیدار ترس در نظر میگیرد و در کنار این موضوع، تجلی حال بنیادین ترسآگاهی را موقف نهایی و به نوعی غایب سینمای وحشت معرفی میکند. میتوان گفت مهمترین دغدغههای کتاب تلاش برای فهم سیری سلوکوار، تدریجی و تبدلی از استحاله در حوزه معنایی ترس و سرانجام رسیدن به موقف بنیادین ترسآگاهی به منزلهی غایت این سلوک، فراهم آمدن امکان فهمی هستی شناختی در هنگام تماشای فیلم به وسیله تماشاگر که آن را میتوان به مثابهی رویارویی دازاین با جهان و تلاش او برای تفسیر این جهان در نظر گرفت.
پاره دوم کتاب با عنوان «موقِف ترسآگاهی» با درآمدی بر مهمترین مضامین تفکر هایدگر یعنی دازاین و ساختار اگزیستانسیال او در جهان آغاز میشود و در ادامه به تشریح مضمون اساسی ترسآگاهی به مثابه یافتگی بنیادین دازاین میپردازد و پس از تشریح امر غایب ـ آشنا به مثابهی عنصرمقوم این یافت حال و تعریف درونمایهی مهم « اصالت» در اندیشهی هایدگر نشان میدهد که چگونه امر اصیل ترسآگاهی در سیری تبدیلی و سلوکوار از پدیدار ترس در سادهترین شکل خود به مراتب بعدی آن یعنی رعشت، دهشت و وحشت تحول مییابد و سرانجام بهصورت حال ترسآگاهی بر دازاین آشکار میشود.
در پاره سوم کتاب با عنوان «سینما و عصر تصویر جهان»، به منظور آغاز بحث در زمینهی سینما به سرچشمههای شکلگیری این هنرـ صنعت مدرن و فرزند زمانهی قرن بیستم پرداخته و تلاش شده از منظری تاریخی سیر تحول بیان سینمایی واکاوی شود تا برای ورود به بحث ساحت فلسفهپردازی خواننده آماده شود.
در پاره چهارم کتاب «پدیدارشناسی هرمنوتیک و تفسیر فیلم» در کنار طرح درآمدی در باب امکانمندی سینما در مقام هرمنوتیک هایدگری به مضامین مهم تفسیر و هرمنوتیک در اندیشهی هایدگر پرداخته و سپس پدیدارشناسی هرمنوتیک به مثابهی روششناسی هایدگر و نحوهی استفاده از آن در تفسیر فیلم توضیح داده میشود و تلاش بر این بوده تا نشان دهد اگر بخواهیم از منظر هایدگر به مقولهی تفسیر فیلم بنگریم، میتوانیم آن را اثری هنری در نظر بگیریم که محل تجلی رویداد حقیقت است که البته با فعالیت تفسیرگری تماشاگر، در نقش دازاین، در رویارویی با جهان فیلم حاصل میآید.
در پاره پنجم کتاب، با عنوان «سینما و فلسفه» با نگاهی به ایدهی هایدگر تلاش میشود به فیلم به مثابهی نوعی اندیشه برای زمانهی معاصر نگاه شود و ضمن تاملی فلسفی در تاریخ نظریهی فیلم، به نسبت میان فیلم و فلسفه اندیشید و پس از بررسی آرای ژیل دلوز، دانیل فرامپتون و نظریهی فیلموسوفیاش به مثابهی دو نظریهپرداز که فیلم را پیش از هر چیز ابزاری برای تفکر میدانند و زمینه را برای ورود به عرصهی نظریهی فیلم ذیل اندیشهی هایدگر فراهم میآورند. در این پاره به پرسش از هنر در جهان تفکر هایدگر پرداخته می شود و در ادامه فیلم به مثابهی کار هنری تشریح میشود و با بهرهگیری از آرای پژوهشگر مطالعات فیلم، سینم آیدینلی تلاش میکند تا نشان دهد که چگونه میتوان به نظریهی فیلم جدیدی دست یافت، چگونه میتوان فیلم را کار هنری دانست و چگونه تماشاگر میتواند در مقام هستندهای خود تفسیرگر در رویارویی با جهان فیلم و رویداد حقیقت منکشف گشته و در آن به پرسش از هستی خود بپردازد.
در پاره ششم کتاب «سینمای وحشت»، تلاش شده تا از منظر تاریخی، زمینههای شکلگیری سینمای مهم و انتقادی وحشت شامل فرهنگ و گفتمان گوتیک در قرن هجدهم میلادی به ویژه ساحت ادبیات داستانی آن و مضامین اساسی این گفتمان را مطرح نموده و سپس سه سرنمون اساسی ادبیات گوتیک را که برسازندهی بنیادهای سینمای وحشتاند، یعنی فرانکشتاین و غیره بررسی کرده و پس از معرفی زمینهی دیگر یعنی سینمای اکسپرسیونیستی آلمان در دههی 1920 وارد ساحت خود ژانر وحشت در سینما میشود و با ارائهی سیری تاریخی از تحولات بیانی و روایتی این ژانر از آغاز تاکنون چگونگی این ژانر مهم در ایران را برای خواننده آشکار میکند.
در پاره هفتم « فلسفهی سینمای وحشت؛ تجلی شر در ساحت اثر سینمایی» پس از معرفی دو مضمون مهم شر و هیولا به مثابهی عناصر اساسی و مقوم سینمای وحشت، به شرح سه نظریهی اصلی در باب غایت شناسی سینمای وحشت متعلق به نوئل کارول، سینتیا فریلند و جورج اوچوا پرداخته میشود و پس از نقد این نظریههای سینمایی با استفاده از اندیشهی تاملی هایدگر، از ترکیب نقاط قوت این نظریهها و دو فرضی که قبلا روشن شد به تشکیل دستگاه فلسفی جدیدی نایل میشویم و نظریهی نهایی نهایی حاصل از این دستگاه فلسفی چنین است که هیولا به مثابهی تجسم شر و عنصر مقوم و محوری سینمای وحشت، در جلوههای متفاوتی از پدیدار ترس تجلی مییابد. سینمای وحشت با طرح عناصر اساسی تحلیل هرمنوتیکی هایدگر در نسبت با دازاین در قالب بین سینمایی، امکان ظهور رویداد حقیقت در جهان فیلم را با مشارکت تماشاگر، در مقام دازاین تفسیر کننده و درگیر با این جهان فراهم میآورد و رویداد حقیقت منکشف شده در این سینما، دقایق مختلف پدیدار ترس و به ویژه یافتگی بنیادین ترسآگاهی است که در جهان سینمایی برساخته از پنج ژانر اساسی شامل ژانر ترس، ژانر رعشت، ژانر دهشت، ژانر وحشت و سرانجام ژانر ترسآگاهی از خویش پرده فرو میافکند.
در پاره هشتم و پایانی کتاب با عنوان «از ژانر ترس تا ژانر ترسآگاهی؛ از قلب سینمای وحشت به سوی سینمای ترسآگاهانه» در یک نتیجهگیری تفصیلی از نظریهی ارائه شده به بیان ویژگیهای پنج ژانر اساسی سینمای وحشت ذیل تفکر تاملی هایدگر پرداخته شده و فیلمهای برجستهای که سرنمون این سینما محسوب میشوند در جستوجوی حقیقت ترسآگاهی، در گذار از ساحت مفهوم به ساحت تجربهی سینمایی در پرتو تفکر هایدگر تحلیل میشود.
بعد از مطالعه کتاب خواننده میتواند به این پرسشها پاسخ دهد:
دازاین چگونه میتواند در مقام تفسیرگر کار هنری، که در اینجا فیلم است، در رویداد حقیقت در سینما و انکشاف این حقیقت مشارکت کند؟
در این طی طریق چگونه تماشاگر، در مقام دازاین، با هستی خویش رویاروی میشود و به پرسش از آن میپردازد؟
چگونه رویداد حقیقت منکشف گشته در جهان اثر سینمایی یکی از جلوههای گوناگون پدیدار ترس، و از آن میان به ویژه ترسآگاهی باشد؟