اعتماد: مساله
کتاب یا در معنای دقیقتر آن مساله مطالعه در جامعه ما یکی از مسالههای فرهنگی همگانی
است که در تمام دهههای گذشته از دوران پهلوی تا به امروز مطرح بوده است. یکی از
ارکان سیاست فرهنگی دولتها در ایران معاصر و مدرن تلاش برای گسترش شکل دادن جامعهای
خوانا است. جامعهای که نه تنها توانایی خواندن و نوشتن دارد بلکه مهمتر از آن
آمادگی استفاده از سواد و تواناییهای خواندن و نوشتن را نیز ابراز میکند. در این
زمینه مجموعه وسیعی از خط و مشیها، برنامهها و اقدامات انجام شده است. اکنون بعد
از حدود یک قرن سیاستگذاری برای گسترش مطالعه و خواندن، این پرسش وجود دارد که آیا
جامعه خوانا شکل گرفته است یا خیر؟ پاسخ این پرسش، به شکلهای مختلفی امکان پذیر
است.
۱- در کلیترین
سطح باید گفت آنچه به صورت واقعیتی آشکار وجود دارد این است که میزان تولید و همچنین
خرید و فروش و مطالعه کتاب در ایران معاصر دهها یا شاید هزاران برابر بیش از هر
زمان دیگری در گذشته تاریخی ایران است.
طبیعتا در چنین جامعهای صحبت از مطالعه همگانی بیهوده
است. از این رو باید گفت در مقایسه بین جامعه معاصر و ایران پیشامعاصر قطعا مجموعه
سیاستگذاریها برای شکل دادن جامعه خواناتر و نویساتر به نتیجه رسیده است. پرسشی که
در برابر ما قرار دارد این است که با وجود مجموعه وسیعی از گفتوگوهای انجام شده
چرا تحولی چشمگیر در سیاستگذاری کتاب و کتابخوانی و روند گسترش مطالعه ایجاد نمیشود؟
آیا مشکل از سیاستهای فرهنگی و خط مشیهای توسعه مطالعه است یا اینکه مشکل از ساختارهای
سیاسی و اجتماعی است که پیش از این اجازه رشد مطالعه را نمیدهد. به اعتقاد من باید
چند ملاحظه کلی را در این زمینه در نظر داشت. سالانه نزدیک به ۱۵۰ هزار دانشآموخته و تحصیلکرده ایرانی
به کشورهای دیگر مهاجرت میکنند. این جمعیت تحصیلکرده عموما کسانی هستند که میتوانند
جامعه کتابخوان ایران را تشکل دهند، با گسترش مهاجرت تحصیلکردگان از کشور به تدریج
میزان جمعیت جامعه کتابخوان کشور کاهش یافته است.
۲- بر اساس
آمارهای رسمی وزارت آموزش و پرورش در سرشماری سال ۱۳۹۰ نزدیک به ۲۱ میلیون نفر از جمعیت کشور کم سواد یا
بیسواد هستند. این جمعیت اساسا تواناییها و مهارتهای پایه برای خواندن و نوشتن
را ندارند. با در نظر گرفتن این رقم چشمگیر جمعیت کمسواد و بیسواد طبیعتا نمیتوان
انتظار داشت که به کمک سیاستهای فرهنگی و خط و مشهای توسعه کتاب و کتابخوانی میزان
مطالعه و کتابخوانی تغییر چشمگیری کند. برگزاری جشنوارهها و آیینهای کتاب و کتابخوانی
صرفا در میان طبقه متوسط شهری میتواند اثر گذار باشد.
۳- در یک دهه
گذشته با گسترش فضای مجازی و شکلگیری اشکال تازهای از تولید و ترویج و ارایه
متن، مانند نوشتههایی که در وبلاگها، سایتها و شبکههای مجازی مانند تلگرام یا
شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک ارایه میشود اشکال تازهای مطالعه یا خواندن در بین
مردم به وجود آمده است. میتوان گفت نوعی مطالعه مجازی یا خواندن مجازی شکل گرفته است.
این اشکال جدید مطالعه تا حدودی نیاز جمعیت کتابخوان و اهل خواندن یا مطالعه را تامین
میکند.
۴- مطالعه و
استفاده از کتاب مستلزم تحقق پیشنیازی است. این پیش نیاز عبارت است از شکلگیری و
گسترش خواندن عمومی. منظور از خواندن عمومی هم عبارت است از عادت جمعی به خواندن.
اینکه مردم بیاموزند چگونه در زندگی روزمره به نوشتهها، اسناد، مدارک و اشکال
گوناگون متون کتبی توجه و دقت کنند. ما در تمام دوره معاصر در زمینه سیاست ترویج کتاب
و کتابخوانی عمدتا به مطالعه حرفهای یا فراغتی توجه داشتهایم. اما از این نکته
غفلت کردهایم که به مردم بیاموزیم چگونه بر روی نوشتهها متمرکز شوند، چگونه نسبت
به کلمات و عبارات در زندگی روزمره گوش دهند، پرسش کنند، بیندیشند، بخوانند یا
درباره آنها گفتوگو کنند. ما جامعه خود را نسبت به خواندن حساس نکردهایم. ما در
مدرسه، رسانه و دانشگاهها خواندن عمومی را آموزش ندادهایم و در نتیجه کاربردهای
سواد و ارزشهای خواندن و ضرورتهای خواندن در زندگی امروز مغفول مانده است. یکی
از پیامدهای اجتنابناپذیر این غفلت فرهنگی عبارت است از کم توجهی جامعه به
مطالعه. در شرایط کنونی اگرچه نباید نسبت به وضعیت مطالعه و کتابخوانی در کشور
تصویر ناامیدانهای ارایه کرد و چنین برداشت کرد که ما با بحران مطالعه یا کمبود
مطالعه روبهرو هستیم، اما در عین حال نمیتوان از تلاش برای گسترش مطالعه نیز چشم
پوشید. مسلما نمیتوان گفت که تخفیف در فروش کتابها، برگزاری جشنها ترویج رسانهای
کتابخوانی یا هر فعالیت دیگر غیرضروری یا بیاثر است. اما ما باید برای بهبود شرایط
به نکاتی که در زمینه تحولات ساختاری جامعه لازم است توجه کنیم. در عین حال گمان میکنم
که باید گفتوگوهای عمومی درباره وضعیت کتاب و کتابخوانی همچنان ادامه پیدا کند و
نویسندگان، روشنفکران، روزنامهنگاران و دستاندرکاران مطبوعات باید همچنان گفتوگوی
همگانی و عمومی درباره ضرورتها و نیازمندیهای جامعه به خواندن و مطالعه را ادامه
دهند. همه کسانی که به سرنوشت ایران علاقهمند هستند، میدانند که ما نه از راه
شمشیرها بلکه از راه قلمهاست که باید راه آینده را باز کنیم و به آرمانها و ایدهآلهای
تاریخیمان برای رسیدن به جامعهای آگاه، پویا، آزاد و آباد برسیم. از این رو
موضوع گسترش کتاب و کتابخوانی صرفا نباید نوعی دغدغه صنفی باشد که ناشران و کتابفروشان
در نظر دارند. باید کتابخوانی مجازی تبلیغ و ترویج شود تا مبدا متنهای مصرفی و
دم دست تلگرامی جایگزین متنهای علمی، ادبی و فرهنگی شود که مردم برای ارتقای زبان،
ذهن و زندگی خود به آنها احتیاج مبرم دارند.