نشانهشناسی حاصل درک نوینی از نسبت میان زبان و واقعیت است و میتوان آن را بررسی، تحلیل و تفسیر کنش دلالتپردازی پدیدههای جهان انگاشت.
کتاب «مقالات کلیدی نشانهشناسی» به تازگی توسط انتشارات مروارید منتشر شده است. مجموعه مقالات این کتاب برای نخستین بار در ایران، داستان نشانهشناسی را در صد سال اخیر به روایت مقالات کلیدی نشانهشناسان تاثیرگذار به نمایش گذاشته است. این کتاب به کوشش امیرعلی نجومیان گردآوری و ویرایش شده است.
نشست هفتگی شهر کتاب روز سهشنبه ۳۰ خرداد به نقدوبررسی کتاب «مقالات کلیدی نشانهشناسی» اختصاص یافت. در این نشست فرزان سجودی، امیرعلی نجومیان و فرزانه دوستی حضور داشتند.
معنا امری نسبی است!
نجومیان در ابتدا چگونگی شکلگیری کتاب «مقالات کلیدی نشانهشناسی» را تشریح کرد و ضمن تاکید بر ضرورت تهیه و تدوین ایندست آثار اظهار داشت: در ایران مجموعهمقالات کلیدی در حوزههای مختلف بسیار کم جمعآوری و تدوین شده است. متاسفانه صنعت نشر ایران به مسائل مختلف نگاه کوتاهمدت دارد؛ یعنی نگاهی بلندمدت بر اساس نیاز جامعهی دانشگاهی و فکری شکل نگرفته است. البته بدیهی است که استثنائاتی در این زمینه وجود دارد. اینگونه نیست که یک استاد بر اساس نگاهی بلندمدت برخی افراد را گرد آورد و مجموعهای دقیق و هدفمند را به نشر بسپارد. مترجمها کتابهایی را جالب توجه مییابند و ترجمه میکنند و اگر این اثر پیشتر ترجمه نشده باشد، ناشری از میان یازدههزار ناشر کشور آن را چاپ میکند. دلیل مترتب بر این امر نبود ناشرهای بزرگ است؛ آنها که میتوانستند تاثیرگذار باشند کموبیش از میان رفتهاند و تنها ناشرهای کوچک ماندهاند.
وی افزود: در پی بروز و ظهور آسیبهای یادشده بر آن شدم کتابی را صورتبندی کنم که از ابتدا تا انتهای آن را خود تعریف کرده باشم. بدیهی است هجده مقاله برای معرفی نشانهشناسی یک شوخی است؛ با این حد نمیتوان تمام حوزهی نشانهشناسی را پوشش داد؛ اما به هر روی من در پی این بودم که با خواندن این مقالات، مخاطب بتواند تعریفی از ابعاد مختلف نشانهشناسی داشته باشد و نهایتا خود پیگیر جاهای خالی شود. من در پنج بخش (بر مبنای گزینش) داستان نشانهشناسی را تعریف کردهام. در بخش اول با زبانی بسیار ساده چیستی نشانهشناسی را طرح کردهام. در مقالات برگزیدهی این بخش تعریف نشانهشناسی، تاریخ آن و مسائلی از ایندست تشریح شده است.
نجومیان در شرح بخش دوم کتاب افزود: مسالهی نشانهشناسی پیش از هرچیز در نسبت با زبانشناسی شکل گرفته است؛ اولین نشانهشناسها زبانشناسها بودهاند. از اینروی در بخش یادشده بر نسبت میان زبانشناسی و نشانهشناسی تاکید و تمرکز شده است. در این فصل بخش مهمی از کتاب سوسور که با این مبحث مرتبط است گزینش شده؛ در کنار آن مقالهی دیگری از رومن یاکوبسن گنجانده شده است. در بخش سوم، ادبیات بهعنوان حوزهی تاثیرگذار دیگری جز زبانشناسی در نظر آورده شده است. نشانهشناسی جز زبانشناسی و ادبیات، در حوزههای هنری نمود بسیار داشته است؛ بخش چهارم به این موضوع اختصاص دارد. نشانهشناسی در حوزههای مختلف هنری با اقبال بسیار رویارو شده است؛ کما اینکه من و سجودی کار خود در حوزهی نشانهشناسی را با نشانهشناسی هنر آغاز کردهایم. در این بخش شش مقالهی کلیدی قرار دارد؛ از آنجمله میتوان به مقالهی امبرتو اکو دربارهی نشانهشناسی معماری و کتاب تاراستی در حوزهی موسیقی (بخشی از آن گزینش شده است) اشاره کرد.
وی ادامه داد: در بخش آخر مسیر آیندهی نشانهشناسی را در نظر آوردهام؛ همچنین چالشهای پیش روی نشانهشناسی در جهان امروز نیز لحاظ شده است. در این بخش یکی از مهمترین مقالات دریدا در اینباره درج شده است؛ مقالهای از جاناتان کالر نیز در پایان این اثر قرار دارد. مقالات دیگری که در این کتاب گنجاندهام، به ترجمهی دیگران است؛ در اینباره باید از لیلا صادقی و کوروش صفوی یاد کنم؛ همچنین گروهی از مترجمان من را یاری رساندهاند که در حوزهی نشانهشناسی فعالیتهای زیادی داشتهاند.
نجومیان در انتهای سخنان خود تعریفی مجمل از نشانهشناسی ارائه کرد؛ وی گفت: نشانهشناسی واکنشی بود بر دیدگاههای اصالتمحور یا ذاتگرا در حوزهی زبانشناسی. در زبانشناسی تاکید بر این بود که همواره معنایی اصیل و ذاتی برای یک متن وجود دارد و ما تنها باید در کشف آن معنا بکوشیم؛ اگر موفق باشیم میتوانیم به معنای درست دست یابیم؛ این مراد از دیدگاه اصالتمحور یا ذاتگرا است. نشانهشناسی در پی جدایی از این معنا است؛ نشانهشناسی این گزاره را طرح میکند: معناها وقتی شکل میگیرند که درون یک متن دستور یا نظامی شکل گیرد؛ نسبت بین اجزای این نظام آن معنا را صورت میدهد. معنا درون یک سیستم برای یک واژه یا یک نشانه یک چیز است، در سیستمی دیگر میتواند چیزی دیگر باشد؛ بنابراین معنا امری نسبی و بر اساس تصادف است؛ همچنین بر اساس برخی ایدئولوژیها و باورها شکل میگیرد. نشانهشناسی در پی توضیح این مفهوم است؛ از همینروی نوعی رویکرد ضد ذاتگرا محسوب میشود.
وی افزود: نشانهشناسی در ادامهی مسیر خود توانست همین دیدگاه را نهتنها در حوزههای کلامی که در حوزههای متون دیگر چون متن ادبی، نقاشی، موسیقی و غیره نیز جاری کند. نشانهشناسی در طی این مسیر به موفقیتهای بسیاری دست یافت؛ اما آیندهی آن را هنوز کسی نمیداند؛ باید در نظر داشت، واقعیت این است که با گذشت بیش از صدسال از طرح این دیدگاهها نشانهشناسی همچنان مطرح است، به مسائل امروز ما ارتباط دارد و در حوزههای تازهای نقش ایفا میکند. این نقطهی قوت نشانهشناسی است.
سویهی شر یک دوگانه
سجودی به پیشینهی فعالیت حلقهی نشانهشناسی تهران و تلاشهای نجومیان در این زمینه اشاره کرد و دستآوردهای آن را برشمرد؛ وی همچنین بر برخی مولفههای کتاب «مقالات کلیدی نشانهشناسی» تاکید کرد و اظهار داشت: تاکنون کتابهای زیادی در حوزههای مختلف نشانهشناسی چاپ و منتشر شده است؛ اما تلاش بر بهکارگیری نگاهی فراگیر از نقطهی آغاز (چیستی نشانهشناسی) تا نقطهی پایان (تردید در مفاهیم بنیادی) در صورتبندی این اثر، حسن آن است. این رویکرد میتواند سالها بعد مولف را بر آن دارد که جلدی دیگری از این کتاب منتشر کند؛ چراکه حوزهی نشانهشناسی چون حوزههای دیگر مدام در حال تغییر و تحول است. بخشی از اهمیت این اثر در این است که نجومیان و همکارانش سرحلقهها را برگزیدهاند؛ به نظر میرسد در صورتبندی صحیح این انتخابها عوامل متعددی تاثیر دارند؛ مولف به درستی این عوامل را در نظر آورده است؛ مثلا این آگاهی و هوشیاری وجود داشته است که مقالهی اکو دربارهی نشانهنشاسی معماری برگزیده شود؛ این آگاهیها این اثر را به کتابی اثربخش و مطلوب تبدیل میکند.
وی در ادامه به ذکر نکاتی دربارهی نشانهشناسی پرداخت و تصریح کرد: معمولا شرایط پژوهش در حوزهی نشانهشناسی در ایران با فعالیتهای مشابه در حوزهی زبانشناسی قیاس میشود؛ این قیاس کاملا منطقی و درست است؛ اما به واسطهی رنجی که ما طی این سالها بردهایم تفاوتهایی نیز وجود دارد که من مایلم به آنها بپردازم. دوگانهی زبانشناسی و نشانهشناسی به دوگانهای از خیر و شر میماند؛ گویا نشانهشناسی بخش منفی این دوگانه است؛ چراکه تمام تلاش ما در این سالها کاملا مستقل بوده و از هیچگونه حمایت دولتی بهره نبرده است. ما هیچگاه نتوانستیم نشانهشناسی را نزد جریانات محافظهکار ناظر بر وزرات علوم و تدوین رشتههای جدید دانشگاهی مطرح کنیم. البته شاید جریانات نشانهشناسی در دهههای پیشین نیز به همین وضعیت دچار بوده است؛ اما انتظار میرود در این دوره که نگاهها فراگیرتر است راحتتر این کار صورت گیرد؛ اما ما نتوانستیم نشانهشناسی را بهعنوان رشتهای دانشگاهی تعریف کنیم؛ ضمن اینکه انبوهی متن و مقاله و چون آنها حتا در درون فضای دانشگاهی تولید شده است.
سجودی ضمن تاکید بر دستاوردهای این زمینه و نیز دشواریهای موجود افزود: بخشی از کتاب محل نقد دربارهی نشانهشناسی هنر است؛ به نظر میرسد اگر اشارهای هم به نشانهشناسی در حوزهی تصویر یا عکس میشد مطلوب بود. ضمن اشاره به این مطلب یادآوری نکتهای دربارهی نشانهشناسی حوزههای غیرکلامی ضروری مینماید. نشانهشناسها در ابتدا راهی را رفتند که گویا باید میرفتند؛ آنها باید با مشکلاتی برخورد میکردند و خود را نقد میکردند تا بتوانند راهی تازه را بیابند؛ نشانهشناسان از این راه قلمروی تازه را در برابر نشانهشناسی حوزههای غیرکلامی یافتند. آنها سعی کردند زبانشناسی را الگو قرار دهند و مطابق آن به مطالعهی دیگر حوزههای نشانهای بپردازند؛ مثلا در سینما به دنبال پاراگراف، جمله، واژ، تکواژ و غیره گشتند. این روش با شکست رویارو شد و قائلان به آن به شکست خود اعتراف کردند. اما این شکست به معنای شکست نشانهشناسی نبود؛ به معنای خروج نشانهشناسی از بحرانی بود که زبانشناسی میتوانست برای آن ایجاد کند و تا حدی نیز ایجاد کرده بود.
وی تاکید کرد: نظامهای نشانهای متفاوت کیفیتهای متفاوت نشانهای دارند؛ از اینروی باید ابزارهای نظری و روششناختی خاص خود آنها تدوین شود، نه اینکه الزاما ابزارهای مطالعهی زبان برای مطالعهی آنها نیز به کار گرفته شود. نکتهی دیگری نیز در خور تاکید است؛ همانطور که در دورهای نشانه شناسی با زبانشناسی ساختگرا نسبتهایی داشت، امروز تعامل یا دیالوگی گسترده میان نشانهشناسی و حوزههای تحلیل گفتمان وجود دارد. از آنخودکردن مفهوم دیسکورس یا گفتمان و بهکارگیری نگاه انتقادی (ایدئولوژی، قدرت، رسوبشدگی، عینیتیابی گفتمانها و...) امروز بار زیادی را بر دوش متون غیرکلامی گذاردهاند؛ هرچند مطالعهی متون کلامی نیز بخش انکارناپذیری از فعالیت نشانهشناسان است.
سجودی در انتها به مباحثی اشاره کرد که سرانجام نشانهشناسی را هدف قرار میدهند؛ او اینقبیل مباحث را نامربوط خواند و تصریح کرد: پیگیری این مبحث مثل این است که بگوییم عاقبت فیزیک چه میشود. نشانهشناسی دچار تغییر و تحولات بسیار شده است، میشود و خواهد شد. اساسا این مفهوم خود مفهومی نشانهشناختی است؛ هیچ ایستایی و هیچ ذاتی در هیچ تعریفی وجود ندارد؛ اما در مقام قیاس نمیتوان نشانهشناسی را چون پدیدارشناسی پنداشت؛ نشانهشناسی به فلسفه میماند؛ مگر میشود فلسفه افول کند؟ نشانهشناسی حوزهای از علوم انسانی است که اتفاقا در گفتوگوی فعال با دیگر حوزههای ایندست علوم است. از اینروی نشانهشناسی یک رشته است؛ یک رشته نمیتواند مثل یک مد بیاید و برود؛ نشانهشناسی به سبب توان گفتوگو با دیگر رشتهها، در برابر افول مقاومت میکند. اگر نشانهشناسی ساختگرا را در نظر آوریم، شاید ممکن است دچار افول شود، اگر آن گفتوگو صورت نیابد.
وی افزود: این بحث به اصطلاح «نشانهمعناشناسی» ربط مییابد؛ مثل این است که به فیزیک بگوییم «جسم انرژیشناسی»؛ فیزیک فیزیک است؛ اما فیزیک گاه از دیدگاه نسبیت به جهان ماده می نگرد، گاه به ذرات بنیادی توجه میکند و گاه منظری دیگر را در نظر میآورد. هریک از این نظرگاهها اثرات تعیینکنندهای در فلسفهی علم و تاریخ علم داشتهاند. نشانهمعناشناسی نام یک رشتهی تازه نیست؛ همان نشانهشناسی است. حتا نشانهشناسان ساختگرا نیز دغدغهی معنا داشتهاند؛ دغدغهی نشانهشناسی سوسوری در اصل معناست؛ اگر بخواهیم با اعتقاد به اصول بر این حوزه نامگذاری کنیم، باید آن را نشانهشناسی پدیدارشناختی نام دهیم؛ چراکه آنچه زیر آن چتر قرار میگیرد نگاه پدیدارشناختی مکتب پاریس به نشانهشناسی است.
تجربهی آموزش و امر ترجمه
دوستی ضمن تاکید بر دامنهی مباحثی که دربارهی سرانجام نشانهشناسی درگرفته است، مباحث خود را آغاز کرد؛ وی گفت: یکی از نتایج نشانهشناسی نسل جوانی است که ادامهی مسیر پیشین را پی گرفتهاند و در قالب جریانی هدفمند و منسجم پیش میروند. به نظر میرسد دربارهی چگونگی انتخاب مقالات این کتاب بحثی ناگفته مانده است؛ آموزش و تجربهی آموزش در انتخاب مقالهها نقش داشته است که نجومیان متواضعانه به آن اشاره نکرد. معمولا مترجمان در انتخاب مقالات یا اجتهاد میکنند یا انتخابهای خود را بر مبنای سلیقه صورت میدهند. اما در انتخاب غالب مترجمان تجربهی تدرس ایشان معمولا نادیده گرفته میشود. در این کتاب نیز این امر تاثیر داشته است؛ مقالات برگزیدهی این اثر نتیجهی بیش از یک دهه تدریس نجومیان است. با این رویکرد مقالاتی با دغدغهی آموزشی گزینش میشوند؛ کارهایی که رویارویی با آنها برای آغازگران ضروری است؛ از اینروی انتخابها کلاسیک است و در نتیجهی بحثهای آموزشی گرد آمدهاند.
وی ضمن اشاره به مباحث سجودی مبنی بر صورتبندی جلد دوم این اثر افزود: من در پی مرور دوبارهی این کتاب دریافتم جای یک نقشه دربارهی نگاههای مختلف به نشانهشناسی خالی است. شاید حتا بتوان برای جلد دوم به عنوان دیگری چون فلسفهی نشانهشناسی اندیشید؛ یا میتوان کتابی را صورتبندی کرد که تفاوت میان دیدگاههای مختلف را به روشنی و وضوح شرح دهد. به نظر میرسد ما همچنان به کتابی نیاز داریم که نگاه جغرافیایی و فلسفی به نشانهشناسی داشته باشد.
دوستی به مقالهی عناصر نشانهشناسی نوشتهی رولان بارت اشاره کرد و مولفههای موثر در ترجمهی آن را برشمرد؛ وی اظهار داشت: این مقاله اولین بار در سال ۱۹۶۴ چاپ و منتشر شده است؛ چهار سال بعد اولین ترجمهی انگلیسی آن منتشر شده است. به نظر میرسید ترجمهی آن کار دشواری نخواهد بود؛ چراکه ترجمهی فارسی دیگری از آن وجود دارد؛ اما اصلا کار سادهای نبود؛ ترجمهی پیشین قدیمی بود و بیبهره از اصطلاحاتی که امروز جا افتادهاند. مشکل دیگر نیز ترجمهی انگلیسی آن بود که مشکلات مشابه داشت و مطلوب نبود. نسخهای که امروز پیش رو است نیز به نظر میرسد همچنان جای کار دارد؛ البته من اگر بخواهم دوباره بر این متن تمرکز کنم حتما اصطلاحات جاافتادهتر را بهکار خواهم گرفت و زبانی سادهتر. تصور میکنم امروز میتوان در انتخاب کلمات بیشتر اجتهاد کرد و به شیوهای نوشت که فاصلهی میان ترجمه و تالیف پر شود.