ایران: شاعران جوانی که در دهه هفتاد سربرآورند در مقابل موجی که آن سالها
فضای شعر ایران را احاطه کرده بود ایستادند و شعری معروف به دهه هفتاد را خلق کردند.
رضا قنبری یکی از همین شاعرهاست که به تازگی «سرود تهران» چهاردهمین کتاب و مجموعه
شعر جدید او، که شامل یک شعر بلند و چند شعر دیگر است، از سوی نشر مایا منتشر شده
است. همچنین کتاب «تمام قصه همین بود» گزینهای از دو دهه شاعری و شش کتاب شعر رضا
قنبری است که به نوعی خلاصهای از کارنامه شعری و فعالیت ادبی این شاعر و منتقد
محسوب میشود. به بهانه چاپ این دو کتاب گفتوگویی با وی داشتهایم که در ادامه میخوانید:
در شعر دنبال چه چیزی میگردید؟
حقیقت شعر آن چیزی نبود که برخی در دهه هفتاد ادعا میکردند. در آن
دهه بحث زبان، ساختار و جهانبینی مباحث غالبی بودند که مطرح شدند و در نوشتار و گفتوگوهایمان
نمود پیدا کردند. جهاننگری و مکاشفه -که مهمترین فاکتور شعر است- برای من بسیار
اهمیت دارد که از طریق مطالعه، تمرین و تجربه زیست به دست میآید. فاکتور مهم
دیگری که شعر را ایجاد میکند زبان است، جهان بدون زبان عاری از معنا بوده است.
مجموعه کلماتی که با هم دادهپردازی میکنند و جهت مییابند، نظام شگفتانگیزی به
نام زبان را میسازند. حتی برای فکر کردن نیاز به زبان است. برای شاعران جدی، زبان
مسأله مهمی است؛ آنها میخواهند درون زبان به ادراک و رهیافت جدیدی برسند تا زبان
را کاملتر و غنیتر کنند. شاعر اگر نتواند زبان را غنا بخشد و جهان را به چالش
بکشد، شاعری نکرده است.
منظورتان غنا بخشیدن شاملویی است یا در معنا به دنبال این کمال میگردید؟
ما زبان را عامدانه تغییر نمیدهیم، مانند کاری که براهنی و هوشنگ
ایرانی در سطح زبان انجام دادند. اما وقتی میگویم خارج از الگوهای معمول نوشتار و
گفتار زبان را به کار ببریم منظورم این است که با استفاده از همان ادراک جهان،
زبان را از حالت گزاره خبری خارج میکنیم و آن را در ظرف زبانی جدیدی میریزیم که
دریافتهای شاعر از محیط خودش را به مخاطب القا میکند.
چرا شاعران دهه هفتاد بسیار عصیانگر بودند؟
ما یاد گرفته بودیم که جهان باید از ایدئولوژی عبور کند تا بتوانیم سادهتر
و حقیقیتر زندگی کنیم. کلانروایت برای بشر جوابگو نیست و هیچ چیز فینفسه حقیقت
یا غیرحقیقت نیست بلکه خردهحقیقتها وجود دارند که جهان را میسازند. شعر دهه
هفتاد علیه ایدئولوژی طغیان کرد و اینها را به شعرمان آوردیم و شعرمان سرشار از
صنعت تناقض و عصیان شد.
جریان شعر ساده چه تأثیری بر شعر دهه هفتاد داشت؟
شعر دهه هفتاد یک حرکت دسته جمعی بود که یک ساختار، فضاسازی و ایدهپردازیهای
جدیدی به شعر فارسی تزریق شد که میتوانست برای نسل بعد از ما، الگوی بسیار مناسبی
باشد، اما شعر سادهنویسی یک فاجعه ادبی و فرهنگی در ایران بود که بخش مهمی از رشد
آن با رشد فضای مجازی همزمان شد. شعر جدی در سراسر جهان مخاطب خاص و کم دارد و
نیاز به مخاطب میلیونی ندارد. بحرانی که با سادهنویسی و دلنوشته ایجاد شده است
به سلیقه مخاطب ضربه زده و مردم را از شعر جدی و ملی دور کرده است.
به نظرتان نیاز نبود که جامعه ما این دوره دلنوشتهخوانی ونویسی را از
سر بگذراند؟
جامعهشناسی میگوید ملتی که شعر نخواند خیلی سریع از نظر نظامی و
فرهنگی تصرف میشود؛ چراکه شعر به انسان افق دید و اندیشه میدهد و قوه تشخیص و جهتگیری
را بالا میبرد. باید از آینده کشوری ترسید که چندمیلیون نفر دلنویس دارد و مردم
شاعرانی چون شهرام شیدایی و نازنین نظامشهیدی را نمیشناسند.
راه بازگشت جامعه به سمت شعر جدی چیست؟
رسانه، اگر رسانهها، اعم از رادیو و تلویزیون و مطبوعات به سراغ
شاعران جدی بروند و شروع به بازنشر هنر و اندیشه آنها در جامعه کنند احتمال اصلاح سلیقه
جامعه وجود دارد ولی متأسفانه اکنون در رسانه دوگونه شاعر میبینیم، یکی همان دلنویسانی
که رسانههای مجازی و غیرجدی آنها را بازنشر میدهند و دیگری شاعرانی که «اسم
سِنی» دارند. بخش دیگر خود مردم هستند که دیگر اهل تعمق و درگیری ذهنی با مسائل
نیستند. باید پایههای اصلی سلیقه و اندیشه در آموزش و پرورش زده شود.