ایران: «صد سال عشق مجازی» جدیدترین کتاب دکتر محمود فتوحی ماه
گذشته توسط انتشارات سخن منتشر شد. این کتاب پژوهشی است پیرامون تاریخ مکتب وقوع و
طرز واسوخت در شعر فارسی قرن دهم. همزمان کتاب «سبکشناسی: نظریهها، رویکردها و روشها»
از این استاد دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد که در سال ۱۳۹۰ منتشر شده بود، به چاپ سوم رسید.
دکتر محمود فتوحی متولد ۱۳۴۳ از توابع تربت حیدریه است. دوره
دکترای زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران با پایان نامه «دیدگاههای نقد
ادبی در عصر صفویه» زیر نظر دکتر زرینکوب و دکتر شفیعی کدکنی به پایان برد. دوره آموزشی
روشهای تأمین مدارک الکترونیک کتابخانهای را در کتابخانه بریتانیا در لندن
گذراند. از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴ در دانشگاه بلگراد زبان و ادبیات فارسی
تدریس کرد. در سال ۲۰۱۲
به مدت یک سال در مرکز مطالعات اسلام و عرب در دانشگاه ملی استرالیا تدریس کرد و
در سال ۲۰۱۵ فرصت مطالعاتی خود را در دانشگاه
تورنتو گذراند و از وی تاکنون ۱۱
عنوان کتاب منتشر شده است.
آقای فتوحی اهمیت مکتب وقوع چیست که این همه سال شما را
به خودش مشغول کرده است؟
در سخن شما واژه اهمیت وجود دارد که ما انگار باید در
تاریخ ادبیات این سرزمین دنبال چیزهایی بگردیم که اهمیت داشته باشد. در حالی که از
منظر نظریههای ادبی جدید بخصوص نظریههای فوکویی یا نظریههای نوتاریخیگری بحثی
هست به این معنا که بعضی از چیزها در تاریخ هست که به حاشیه رانده شدند و ما باید
به سراغ آنها برویم و ببینیم که چه بودند و چرا به حاشیه رانده شدند؟ و چه حوادثی
بر آن اتفاق افتاده است؟ ما در طول تاریخ همیشه دنبال شاهکارها رفتیم و درک ما از
ادبیات و تاریخ ادبیات درک معطوف به شاهکارها بوده است. در حالی که سویههای دیگری
هم وجود داشتند و قلمروهای دیگری که به نظر ما شاهکار نیست یا به روایت تاریخ
شاهکار نبوده است. ولی واقعیتهای تاریخی بزرگیاند. اینکه صد سال یک شکل از شعر
در جامعه ایرانی رواج دارد و در طول این صد سال نزدیک دو هزار شاعر به این سمت
متمایل هستند و درست در این شرایط است که ایران وارد یک موقعیت جدید سیاسی- فرهنگی
میشود، خودش به نحوی دارای اهمیت زیادی است برای محقق تاریخ ادبی و تاریخ اجتماعی
ما. درست است که حافظ را قله غزل فارسی میدانیم ولی در کنار او شاعرانی هستند که
نقیض حافظاند. یعنی هیچ نامی از او نمیبرند و هیچ ارادتی نسبت به او ابراز نمیکنند
باید آثار این دسته از شاعران را هم مطالعه کنیم تا بتوانیم وسعت دیدی در مطالعات
ادبی و تاریخ ادبیات پیدا کنیم. مثلاً در این دوره (دوره مکتب وقوع) آیا میتواند
شعر بدون تخیل باشد؟ بعد میبینیم، میشود. یک شعر در قالب غزل مربوط به صد سال
پیش داریم که عنصر خیال در آن نقش چندانی ندارد.
اینکه خود را ملامت کردهاید چرا عمر را صرف دورهای از
ادبیات فارسی میکنید که فحول ادبای معاصر بر آن تاخته و از چشم معاصرانش انداختهاند. پس چرا ادامه
دادید و کتاب «صد سال عشق مجازی» را نوشتید؟
مسأله این است که به عنوان مثال محقق جامعهشناسی آیا میتواند
بزهکار اجتماعی یا معضل اعتیاد را حذف بکند یا مورد مطالعه قرار ندهد که از این دید
برخی ناهنجار و بد است؟ البته مکتب وقوع در شعر را نمیخواهم با بزهکاری مقایسه
کنم. نه، بلکه ما هر چیزی را که واقعیت تاریخی دارد و در تاریخ ادبیات ما هست باید
مورد مطالعه قرار بدهیم، هرگونه ژانری را. ما یک وسعت نظر، وسعت دید لازم داریم
اگر قرار باشد صرفاً به چند شاهکار بسنده کنیم و نظریههای ادبی را به این چند
شاهکار استوار کنیم قطعاً در طول مسیر با نگرش تک بعدی پیش خواهیم رفت و به بیراهه
میرسیم. به گمانم ما همهگونه ادبی و همهگونه جریانهای فرهنگی و جنبشهای ادبی
را باید به مطالعه بگیریم. مبانی آنها را تبیین بکنیم. من معتقدم زیبایی، افقهای متکثر
و متعددی دارد. مثلاً زیباییشناسی مکتب وقوع با زیباییشناسی اغراق و مبالغه، با
زیباییشناسی متافیزیکی با زیباییشناسی مثلاً خیال منفعل با زیباییشناسی سیاسی و
دینی تفاوت دارد و ما باید بتوانیم هر کدام از این جریانها را تبیین کنیم، تصویر
کنیم و گزارشهای دقیقی از هر یک ارائه بدهیم، تا بعد بتوانیم به درک درستی از
زیبایی شناسی تاریخ، فرهنگ، تاریخ اجتماع، تاریخ ادبیات و تاریخ اجتماعی برسیم.
بحث روش در تحقیق که پیش میآید روش به کار رفته در تحقیق
شما ناظر بر توجه به دو مفهوم اصلی تاریخ و گفتمان است. این شیوه را چگونه تبیین میکنید؟
اگر بخواهیم به زبان ساده موضوع را مطرح کنیم این است که
شاکله این کتاب تاریخ ادبیات است که یک دوره صد ساله را مورد توجه قرار داده است و
متمرکز شده بر شکل و فرمی از ادبیات که ادبیات غالب یک دوره بود و همه ویژگیهای یک
گفتمان را دارد. یعنی در جامعه باز تولید میشود به طرز گستردهای و ارتباط با همه
اقشار جامعه دارد. در میان کمسوادان هم رواج داشت. در واقع مکتب وقوع یک شکل مسلط
است و هژمونی دارد. ویژگیهای یک گفتمان ادبی و حتی گفتمان اجتماعی را دارد. هم از
یک سو تاریخ است. من معتقدم که تاریخ ادبیات را باید حلقوی بنویسیم، یعنی گفتمانها
به صورت حلقهها به هم ربط پیدا کنند در جای دیگر هم گفتم درک ما از تاریخ ادبیات
خطی است. تلقی ما این است که ادیبان و ادبیات ما شکل پلکانی دارد یعنی بعد از این
مکتب آن مکتب آمد، پس از فلان شاعر بهمان شاعر آمد. در حالی که تاریخ ادبیات باید
به صورت گفتمانی و حلقوی نوشته شود. یعنی در دل یک دوره گفتمانهای متعددی وجود دارد.
منتها یک گفتمان غالب میشود و گفتمان دیگر ممکن است در اقلیت باشد. نگاه من در این
پژوهش به تاریخ و گفتمانهای ادبی به این اعتبار است.
گسترش شعر شیعی در قرن نهم آیا در شکلگیری مکتب وقوع
تأثیرگذار بود؟
مکتب وقوع در حوزه غزل تکوین پیدا کرد. غزل فارسی اساساً
یک سخن شخصی است. معطوف به قدرت سیاسی نیست. معطوف به اعتقادات دینی نیست، شعر
وقوع شعر تغزلی است در حالی که قصیده مسئولیت شعر شیعی را به دوش میکشد و بیشتر
در هفت بند سرایی و گاهی هم در قالب مثنوی که مواردی درباره اساطیر و قصهها و افسانههای
شیعی بازتاب پیدا میکند و در قرن نهم خیلی هم پرقدرت ظاهر میشود و گفتمان مسلط
شعر فارسی از آنجا و در قرن نهم نمود پیدا میکند که بعد زمینه را انگار برای ظهور
صفویه فراهم میکند.
وقتی مکتب وقوع معطوف به قدرت سیاسی و دینی و اجتماعی
نیست علل مهاجرت ادیبان و شاعران به هند در قرن دهم را چگونه باید دید؟
در قرن دهم از سالهای ۹۶۰-۹۵۰ هـ. ق کمکم موضوع مهاجرت شروع
میشود. در این کتاب فهرست مفصلی از شاعران مهاجر در قرن دهم به دست دادهام و
دلایلش را هم آوردهام یکی از دلایل، جدالهای مذهبی در ایران بود بین شاعران، شاعران
اهل سنت از منطقه هرات مهاجرت میکنند به هندوستان و دیگر مقبولیت سبک نازک خیالی
است که در واقع خلاف مکتب وقوع است و آن گروه که در داخل ایران سبک شعریشان
مقبولیت چندانی پیدا نکرد جهت اغراقها و نازک خیالیهایی که در شعر داشتند عازم
هند میشوند و در آنجا مورد تکریم و تشویق قرار میگیرند. اما موج مهاجرت از اواخر
این دوره یعنی از سالهای ۹۹۰ پس از روی کارآمدن شاه عباس شروع میشود و در هند هم فضای
بسیار مساعدی برای آنها فراهم میشود تا ظهور اکبر شاه. در اینجا سختگیریهای
مذهبی است که ادیبان و شاعران را ناگزیر به کوچ میکند اما در هند نه تنها این سختگیریها
نیست بلکه آزادیهای سیاسی هم مزید بر علت میشود تا شاعران به آن سرزمین رو
بیاورند. نکتهای که باید به آن خیلی توجه کنیم این است که دوره صفویه مقاطع
مختلفی دارد مثلاً موضوع مهاجرت را نمیشود در همه ادوارش به یک شکل نگاه کرد.
صد سال اول صفویه را در این کتاب مورد مطالعه قرار دادم
و امیدوارم در کتاب دیگر صد سال دوم را که مشغول نوشتن آن هستم بتوانم تفاوتهای
این دو قرن را تبیین کنم و آن هفتاد سال سوم دوره صفویه را که وجهی دیگر دارد و شعر
بیشتر در هند رشد و اعتلا پیدا میکند در کتاب دیگر بررسی کنم.
فصلی از کتاب را به دیدگاههای انتقادی خود نسبت به مکتب
وقوع اختصاص دادهاید. رئوس این انتقادها را بفرمایید.
من سعی کردم کل فصول کتاب را به یک وجهی به گزارشهایی
تاریخی اختصاص بدهم و تمام بحث من مبتنی باشد بر مسائل تاریخی و مستند. سعی کردم
کمتر نظر و سلیقه شخصیام را دخالت بدهم و بیشتر به گزارش مستند و تاریخی بپردازم.
به صورتی خواستم مثل یک گزارشگر تاریخ مسائل را توصیف و تبیین کنم. در بخش آخر با
توجه به انتظار خواننده سعی کردم دیدگاه خودم را آشکار کنم. در فصل دهم خوانش
انتقادی مکتب وقوع را طرح کردم. مسائلی که از منظر نقد ادبی خیلی ضرورت داشت مورد
بحث و بررسی قرار بگیرند. آنچه به چشمم آمد که در هنر یک ضرورت است و در مکتب وقوع
غایب است، مطرح کردم. مثلاًفردیت شاعر، هنر امری فردی است و یک بار اتفاق میافتد.
اما ما در مکتب وقوع بیش از چهارصد شاعر داریم که همه رویکردشان تک صدایی است.
تکثر و چند صدایی نیست. غیاب زنان هست. ما اگر امروز خوانش فمینیستی را داریم از
تاریخ، در این جا توجهم به این موضوع جلب میشود که در این مکتب چرا زنان حضور
ندارند؟ اما در فلات ایران زنان هستند و فقط در هند گاهی به آنها اشاره میشود.
بعد مسأله هویت است. هویت فرهنگی، بحث نبود اعتقادات و بحث نبود خلاقیت فردی در
چرخه یک گفتمان مسلط، مقولههایی از این دست موضوع مورد انتقاد من بود. ضمن اینکه شاعران
این دوره را رتبهبندی هم کردم. براساس معیارهایی که بتواند مخاطب این کتاب را به
پرسش مقدرش رهنمون شود و...