ایران: پروفسور دیانا کرین، استاد جامعهشناسی دانشگاه پنسیلوانیا
امریکا و دکتر لاورا بوون، استاد جامعهشناسی ارتباطات دانشگاه Universita'
Cattolica del Sacro Cuore ایتالیا، در این مقاله مشترک،
بر مطالعه «فرهنگ مادی» از جمله «فرهنگ مد و لباس» تأکید کردهاند. آنان فرهنگ مادی را
همچون «متنی» دانستهاند که بیانگر سمبلهایی مربوط به گفتمانها و داشتههای
فرهنگی است و معتقدند ارزشهای نمادین مصرفکنندگان و پاسخ به آن از دل فرهنگ مادی
برمیآید که تولیدکنندگان به وجود آوردهاند. این دو جامعهشناس به تحلیلی از
تأثیرات فرهنگی، اجتماعی و سازمانی در تولید مد پرداختهاند که در ادامه گزیدهای
از مقاله مفصل و جامع آنان را میخوانیم.
برخلاف این واقعیت که نظریهپردازان کلاسیک، مانند بنیامین،
زیمل، تونیس و وبلن، نظریههای مهمی درباره مطالعات جامعهشناسی مد و لباس ارائه
دادهاند، اما جامعهشناسی فرهنگ و هنر از این موضوع غافل بوده است. دلیل غفلت از
پژوهش درباره مد و لباس بیشتر منوط به بیعلاقگی محققان در مطالعه «کالاهای مصرفی» است که برخاسته
از دیدگاههایی منفی است.
مفهوم «مصرف» از دید اغلب تحلیلگران شکلی از دستکاری سرمایهداری
در جامعه است، که نشأت گرفته از دیدگاه مارکس، اعضای مکتب فرانکفورت و نویسندگان
سبک مارکسیسم است.
از آنجا که «مد» مفاهیم و دلالتهای متنوعی دارد، اما
این پدیده بیشتر فرآیندهای زمینهساز خود را پنهان جلوه میدهد. مفهوم «مُد» اغلب
اشاره به شیوهای دارد که اشکال فرهنگی خاصی را منتشر میکند و متضمن سبکهای
بسیار چشمگیری از لباس و گاهی انواع دیگری از فرهنگ مادی یا غیرمادی است که در
برهه خاصی از زمان ارزش بالایی مییابد.
عبارت «مُد» همچنین به سیستمهایی اطلاق میشود که سبک جدیدی
از لباس را تولید میکنند و تلاش دارند آنها را برای عموم مردم مطلوب جلوه دهند. اینگونه
برداشت میشود که افراد تمایل دارند تا متناسب با طبقه اجتماعی کنونی یا طبقهای
که خواهان رسیدن به آن هستند از مُد استفاده کنند.
از طرفی، مُد را میتوان بهعنوان مثالی از پدیده گستردهتری،
یعنی استناد «ارزشهای نمادین» به فرهنگ مادی درک کرد. از این منظر «جامعهشناسی مد»
با «جامعهشناسی مصرفگرایی» مرتبط میشود؛ چراکه با جامعهشناسی فرهنگ مادی و
تاریخ و جامعهشناسی تولید فرهنگی اشتراکاتی دارند و تفسیرهای جدیدی از ارزشهای
نمادین ارائه میدهد.
مفهوم «برگشت ابژه» که ریشه در انسانشناسی دارد بیش از اینکه
بر تحلیل کلان نقش و اهمیت مصرف در جوامع غربی تمرکز داشته باشد، به نقش ابژهها
در ایجاد و انتقال معانی فرهنگی اشاره دارد. در این دسته از پژوهشها، مصرفکننده در
حال ایجاد «معانی» از کالاهای مادی، بهویژه پس از خرید آنها است. بر اساس این رویکرد،
ابژهها و اشیا جایگاه مشابهی با فضا، زمان و بدن انسان دارند: آنها «واسطههای بنیادی»
هستند که از طریق آن زندگی اجتماعی تجربه میشود. مصرف محصولات مادی را میتوان بهعنوان
بیان خاصی از ارزشهای نمادین دانست. محصولات مادی بیانگر ارزش هستند؛ مصرفکننده
با مصرف این کالاها پیام خود را به جامعه انتقال میدهد.
امروزه در بازار رقابتی جهان، نیاز بیشتری برای درک تفاوتهای
میان فرهنگی در رفتار مصرفکنندگان وجود دارد و البته نیاز به پژوهش و مقایسه میان
فرهنگی بیش از پیش حس میشود. فرهنگ بر محصولات خاص مورد استفاده مردم و همچنین
ساختار مصرف، تصمیمگیریهای فردی و ارتباطات در جامعه تأثیرگذار است.
چندین دهه است که پژوهش درباره «ارزشها» مورد غفلت واقع
شده است و درنتیجه اتفاقنظر کمی درباره چگونگی تعریف، مطالعه یا تفسیر آنها وجود
دارد. محققان تمایل دارند ارزشها را منوط به طبقه اجتماعی، جنسیت و قومیت افراد
معرفی کنند. به عبارتی، ارزشهایی که درنتیجه اجتماعی شدن به دست میآید نسبتاً
پایدار و تغییرناپذیر هستند. همین رویکرد باعث شده است تا بررسی عمیق فرهنگ مادی
از دید پژوهشگران پنهان بماند.
این در حالی است که فرهنگ مادی ارزشهای نمادینی را انتقال
میدهد که میتواند ارزشهای مصرفکننده را متحول کند. برای مثال، لباس میتواند ابزاری
برای برقراری ارتباط اجتماعی و کنترل جوامع یا حتی آزادی از محدودیتهای فرهنگی باشد.
ترویج مد میتواند افراد را در محیط تحصیلی، سازمانهای مذهبی و نظامی یکسو کند که
در نیمقرن گذشته این امر مشهود بوده است.
یکی از دلایلی که ارتباط بین کالاهای مادی و ارزشهای نمادین
موردتوجه واقع نشده این است که تحلیلگران، ارزشها را در راستای ایده آلهای فرهنگی
مانند امنیت، آسایش و رستگار باوری تعریف کردهاند، نه انتخابها و تصمیمهایی که موقعیت
وجودی یا میل به ارتقای فردی را بیان میکند.
«لباس» به دلیل ارتباط نزدیکی که با برداشت فرد از خود دارد،
بهعنوان شکلی از فرهنگ مادی بهویژه برای مطالعه رابطه بین ارزشهای شخصی و ارزشهای
مربوط به کالاهای مادی شناخته میشود. لباسها بر درک ما از خودمان تأثیر میگذارد
و آن را آشکارا بیان میکند. «پائولو روگرون» بر این عقیده است که لباس بهعنوان ابژه
مادی روی بدن، کاراکتر خاصی دارد، درنتیجه مانند فیلتری بین انسان و جهان اطراف
عمل میکند. از طرف دیگر، «هیتلین» و «پیلیاوین» در مقالهای در سال ۲۰۰۴ اینگونه بیان کردند که «ارزش» عمیقاً با خود فرد گره خورده
است و «هسته هویت فردی» را تشکیل میدهد.
امروزه نیاز به رویکردی تحلیلی داریم که در مطالعات جامعهشناسی
و فرهنگی از آن غافل شدهاند تا تحلیلی انتقادی از ارزشهای برخاسته از مد و لباس
و معانی ضمنی ارزشهای نمادین را چه در سطح ملی چه در سطح جهانی ارائه دهند. در
عین حال، مطالعات مختلف حول محور روشها، نظریهها و مطالعات تجربی مربوط به
کالاهای فرهنگی آن هم در عصر جهانیشدن اقتصادی و فرهنگی بینشهای ارزشمندی بهدست
میدهد.