با اینکه در سالهای اخیر رمانهای متعددی از نویسندگان عرب به فارسی ترجمه شده است، تاکنون اثر مستقلی که به تحلیل و بررسی ایندست آثار بپردازد و شرحی کوتاه و دقیق از پیدایش و تحول آنها در کشورهای گوناگون عربی ارائه دهد، در دسترس خوانندگان فارسیزبان قرار نگرفته است. کتاب «رمان عربی» به خوبی وضعیت رماننویسی را در کشورهای مصر، لبنان، سوریه، فلسطین، عراق، سودان، عربستان و شمال آفریقا تحلیل و بررسی میکند. این کتاب، نوشتهی پژوهشگری مصری است به نام حمدی سکّوت که به تازگی با ترجمه عظیم طهماسبی، به کوشش انتشارات نیلوفر چاپ شده است.
نشست نقدوبررسی کتاب رمان عربی با حضور رحیم فروغی، بهرام پروین گنابادی و عظیم طهماسبی، سهشنبه هفدهم مردادماه در مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار شد.
مختصر اما مفید!
طهماسبی در ابتدا به معرفی کتاب رمان عربی پرداخت؛ مولفهها و شاخصههای آن را برشمرد و از فرازوفرودهای ترجمهی آن گفت؛ وی اظهار داشت: دلایل زیادی موجب شد این کتاب را برای ترجمه برگزینم. کتاب رمان عربی در حجمی کم اطلاعات بسیاری دربارهی رمان در جهان عرب ارائه میدهد؛ نویسنده تلاش کرده است در ۲۶۰ صفحه مهمترین رمانهای این حوزه را به اختصار معرفی کند. البته او در مقدمه اذعان میدارد که این اثر مقدمهای است انتقادی بر پنج جلد بعدی؛ از اینروی بسیاری آثار در آن معرفی نشدهاند. جلدهای دیگر، کتابهای مرجع در حوزهی رمان عربیاند که بیشتر به تاریخ چاپ آثار، تحقیقاتی که به زبانهای مختلف دربارهی آثار صورت گرفته است و اطلاعاتی از ایندست میپردازند. جز جلد اول، جلدهای دیگر این اثر برای ترجمه مطلوب نیستند؛ چراکه آنها صرفا در حوزهی کتابشناسی اهمیت دارند. نویسنده در جلد اول گاه به جلدهای دیگر ارجاع داده است؛ این ارجاعات نیز ضرورتی برای ترجمهی جلدهای دیگر ایجاد نمیکنند.
وی در ادامه به شرح مختصری از بیوگرافی نویسنده پرداخت و از آنپس اظهار داشت: او حین تحصیل در دانشگاه کمبریج نقایص موجود در حوزهی کتابشناسی رمان را در مییابد و از همانوقت کار خود را آغاز میکند. این اثر تز پایاننامهای اوست که بعدها چاپ میشود. این کتاب سالهای میان ۱۹۱۳ تا ۱۹۵۲ را در بر دارد و از اینروی کتابی آغازین در این حوزه محسوب میشود. اهمیت این کار در این است که بسیاری از منتقدان صاحبنام در حوزهی رمان عربی آن را بیمبالغه ستودهاند. این اثر با استانداردهای تحقیقی غرب مطابقت دارد؛ اما شاید بتوان انتظارات بیشتری از کتابی با این مختصات داشت. رمانهای بسیاری در جهان عرب نوشته شده است؛ آنچنانکه نویسنده خود اذعان میدارد، میان سالهای ۱۸۶۵ تا ۱۹۹۵ حدود پنجهزار رمان نوشته و چاپ شده است. بدیهی است تنها فهرستکردن آنها چند جلد کتاب را در بر میگیرد و البته خواندن آنها هم ضرورت نیست.
طهماسبی ادامه داد: نویسنده از ابتدا بنا دارد، در حجمی کوتاه اطلاعاتی مفید و مختصر دربارهی سیر تحول و پیدایش رمان عربی به مخاطب ارائه کند. او مهمترین آثار را از دید منتقدان مختلف برگزیده است؛ البته از آنجاکه مولف خود در این حوزه یک متخصص است، انتخابهای درستی را صورت داده است. میتوان گفت رویکرد وی موجب شده است مخاطب در پی خواندن این اثر به یک دید کلی دربارهی پیدایش و تحول رمان در جهان عرب دست یابد. متاسفانه تاکنون چنین اثری به فارسی ترجمه نشده است؛ البته دکتر پروین گنابادی مقالهی مفصلی در اینباره نوشته است؛ اما بسیار فشرده است و ممکن است برای خوانندهی ناآگاه چندان مفید نباشد.
وی در انتها به حجم کم این اثر اشاره کرد و اظهار داشت: این امر موجب شده است مولف وضعیت رمان در برخی کشورهای عربی چون اردن را از قلم اندازد؛ جا داشت حداقل یکی از معروفترین رماننویسان این کشور را معرفی میکرد. او رماننویسی در منطقهی خلیج فارس را کلا وانهاده است؛ البته شاید این رویکرد معقول بنماید؛ چراکه رماننویسی در این کشورها عمری نزدیک به دو دهه دارد؛ قبلا هم اگر اتفاقاتی در این منطقه افتاده است، به استثنای کویت، چندان درخشان نبوده است. مباحث دیگری هم ممکن بود در این اثر مطرح شود؛ اما باید سلیقهی نویسنده را محترم شمرد. چنانچه بخواهیم این کتاب را تکمیل کنیم باید تحولات رمان عربی از میانهی دههی ۱۹۹۰ به این سوی را در نظر آوریم؛ چراکه در این سالها در جهان عرب اتفاقات بسیاری در حوزهی رماننویسی صورت یافته است.
دنیای عرب و نوع ادبی دنیای جدید
پروین گنابادی کتاب رمان عربی را از بهترین کتابها در حوزهی تاریخ ادبیات داستانی جهان عرب دانست و در اینباره اظهار داشت: دربارهی رمان عربی تاکنون چند اثر مهم تالیف شده است؛ یکی از آنها اثر راجر آلن (استاد دانشگاه پنسیلوانیا) است. در خارج از جهان عرب، رمان عربی به همت وی شناخته میشود. مترجم برای برگرداندن این اثر با آلن مکاتبه کرده و از او خواسته مقدمهای بر آن بنویسد. آلن در این مقدمهی بسیار کوتاه، نویسنده را بسیار ستوده است. قدما در ابتدای که کتابی مینوشتند، بر سبب تالیف و کارکردهای آن تاکید میکردند؛ طهماسبی نیز به درستی این رویکرد را به کار بسته است؛ چراکه ما شناخت چندانی از رمان عربی نداشتهایم. البته این وضعیت دربارهی شعر عربی صادق نیست؛ از دههی چهل به این سوی این مقوله را رفتهرفته آموختهایم؛ آنچنانکه امروز دفترهای بسیاری از اشعار عرب ترجمه میشود و مخاطبان برخی از آنها را چون ورق زر میبرند.
وی در ادامه به تاریخ ترجمهی شعر عربی در ایران اشاره کرد؛ از آنپس نگاه به تاریخ ترجمهی رمان عرب را نیز ضروری دانست و در اینباره تصریح کرد: وقتی برای اولینبار از توفیق الحکیم در این کتاب نام برده میشود، مترجم تمام ترجمههای فارسی آثار وی را در پانوشت معرفی میکند. اما باید در نظر داشت این ارجاع به آندست آثاری است که در کتابخانهی ملی ثبت شدهاند. غارنشینان (همگنان غار) در ۱۳۱۷ ترجمه شده است؛ حال آنکه ترجمهی دیگری به سال ۱۳۵۴ در کتابخانهی ملی ثبت شده است؛ نمونههای بسیار دیگری از ایندست میتوان برشمرد. با این همه باید در نظر داشت، ادبای ما (که غالبا عربیدان بودند) ترجمه از ادبیات داستانی و شعر معاصر عرب را کاری پیشپاافتاده میدانستند؛ اما در دهههای بعد (دههی پنجاه به این سوی) وضعیت دیگرگونه شد. این اشکال متوجه ادبا، عربیدانها و دانشگاههای ما بوده است.
پروین گنابادی تاکید کرد: تفکراتی از ایندست موجب شد، مترجمان درجهی یک در حوزهی زبان عربی تا دههی شصت بسیار کمشمار باشند؛ حال آنکه رشتهی ادبیات عرب همواره در دانشگاهها بوده است. آسیبهای یادشده موجب شدهاند، بسیاری از آثار مهم ادبیات داستانی عرب ناشناخته بمانند. اما امروز خوشبختانه مترجمان زیادی (هم دانشگاهی و هم خودآموخته) در حوزهی ادبیات عرب فعالیت میکنند. این آسیب مرتفع شده است؛ اما تداوم آن نیازمند حمایت است؛ ما باید بدانیم در سرزمینهای کناری ما (که بخشی از تاریخ ما هستند) چه میگذرد. مولف این اثر این کار را برای ما آسان کرده است. او رویکردی بسیار منطقی را پیش گرفته است. مولف به پیشینه ورود نمییابد؛ در ابتدا دو دیدگاه اساسی را معرفی میکند؛ دریکی حکایت و مقامه و چون آنها جزو رمان عربی است و در دیگری جز آن. او نگاه دوم را به کار گرفته و بر این اساس کار خود را پیش میبرد.
وی نگاه نویسنده را درست ارزیابی کرد و در اینباره گفت: حکایت، مقامه، داستانهای کوتاه صوفیانه و چون آنها ارتباطی با رمان ندارند. رمان نوع ادبی دنیای جدید است. درک مولف موجب شده است تلاشهای مقامهنویسان جهان عرب (در ابتدای قرن، برای درانداختن گونهای در میانهی مقامه و رمان) را در نظر نیاورد؛ او همچنین به رمان تاریخی نیز نمی پردازد. حال آنکه میدانیم رمان تاریخی پلی است میان حکایت، مقامه و رمان (چه در ایران، چه در سرزمینهای عربی و چه در ترکیه). اگر رمان عربی صورت نمییافت، رمان جدید هم ظهور نمیکرد؛ این مقولهها به شکل تاریخی به یکدیگر پیوستهاند. مولف با هوشیاری مسیر یادشده را طی میکند و به جریان رمان نو ورود مییابد. او شیوهای بسیار درست را پی گرفته است؛ او در ابتدای هر بخش در مقدمهای خلاصه جریان رماننویسی در سرزمین مورد نظر را شرح میدهد؛ از آنپس آثار شاخص را معرفی و سپس در چند خط نقد میکند.
پروین گنابادی در انتها تقسیمبندیهای رایج دیگر در حوزهی ادبیات داستانی عرب را برشمرد و برخی از آنها را به اختصار شرح داد و رویکرد نویسنده در این حوزه را (جز در مواردی) درست ارزیابی کرد.
هویتهای متکثر
فروغی ذکر چند نکته دربارهی ترجمه را ضروری دانست و تصریح کرد: مترجم وقتی به نام یک نویسنده برخورد میکند، در پاورقی ترجمههای فارسی آثار وی و اطلاعات ضروری دیگری چون دفعات چاپ و ناشر را درج میکند؛ این کار بسیار بهجا است و به خوانندهی فارسیزبان بسیار کمک میکند. مترجم سال تولد و سال مرگ نویسندگان مختلف را نیز درج کرده است که گویا این اطلاعات در متن اصلی نیست.
وی در ادامه، طلیعهی رمان عربی را موضوع بحث خود قرار داد و در اینباره اظهار داشت: آغاز رمان در خاورمیانه از یک همجواری (با یک دیگری، یک غیر که او را نمیشناسیم) ناشی شده است؛ این همجواری ممکن است شکلهای مختلف داشته باشد؛ حتا میتواند سلبی باشد (مثل یک جنگ یا مهاجرت). وقتی این امر صورت میگیرد و وقتی از بهت ناشی از آن خارج میشویم به مقایسه (خود با آن دیگری) میپردازیم. این مقایسه (با غرب) با پرسشهایی همراه است: چرا وضع آنها از ما بهتر است؟ چرا زندگی آزادتر و مرفهتری از ما دارند؟ از نظرگاههای متعددی به پرسشهای ناشی از مقایسه پاسخ داده شده است؛ برخی پاسخ را در سیاست یافتهاند، مثل سیدجمال یا محمد عبده. برخی دیگر پاسخ را در رمان یافتهاند؛ چراکه به زعم ایشان دنیای عرب، مسائل خود را با رمان تبیین کرده است.
فروغی به دو نظرگاه عمده در رماننویسی اشاره کرد و ادامه داد: آنچنانکه گفته شد برخی نویسندگان در پی صورتبندی رمان در ادامهی رویکردهای پیشین بودند؛ برخی دیگر با نگاه به رمانهای غربی کار را پیش بردند تا سرانجام رمان عربی شکل گرفت. من بنا دارم رمان دههی ۱۹۶۰ را بررسی کنم؛ چراکه نویسندهی این اثر نیز اشاره دارد بر اینکه «من در این کتاب بر نسل نویسندگان دههی شصت در مصر درنگ بیشتری کردهام». او دلایل مترتب بر این رویکرد را نیز شرح داده است؛ به اعتقاد وی رمان عربی در در این مقطع، در سطح بالاتری قرار دارد. پس از نسل پیشگامان (بهعنوان نسل اول) و نسل نجیب محفوظ (بهعنوان نسل دوم) نسل سوم به دههی شصت تعلق دارد. نویسنده بر آن است که بارقههای رویکرد این نسل در کارهای نجیب محفوظ بوده است؛ چراکه در دههی شصت نویسندگان عرب رمان رئالیسم سوسیالیستی را پشت سر گذاشتهاند که پیشتر نجیب محفوظ آن را آزموده بود.
وی آثار مهم محفوظ در این زمینه را نام برد و به تشریح مولفههایی پرداخت که موجب اهمیت دههی یادشده در گسترهی رمان عرب شدهاند؛ فروغی تصریح کرد: جز اینکه نویسندگان عرب در این دهه تکنیکهای تازهای را تجربه کردهاند، باید در نظر آورد که جهان در این مقطع، بسیار پرتلاطم است. البته میدانیم که جهان همواره پرتلاطم بوده است؛ اما آنچه در دههی شصت جاری بود شکلی دیگرگونه داشت. در این دهه جنگ سرد بین ایالات متحده و روسیه در جریان بود؛ باید در نظر داشت که این جنگ در نقاط دیگر دنیا البته بسیار داغ و سوزان بود؛ از جمله میتوان به ادامهی استقلالطلبیها در نقاط مختلف دنیا، جنگ ویتنام، می ۶۸ در فرانسه و چون آنها اشاره کرد. مسئلهی مهم جهان عرب در این مقطع، مسالهی فلسطین است. تقریبا همزمان با آن افسران آزاد در مصر فاروق را سرنگون میکنند و به ناصر میرسند.
فروغی ادامه داد: شکست اعراب در جنگ ششروزه (۱۹۶۷) بر نویسندگان عرب تاثیری بهسزا داشته است. اما به گمان من این تاثیرپذیری پس از ۱۹۵۲ (بروز ناسیونالیسم ناصر) آغاز شده است؛ آنها شکست را در همان مقطع احساس میکنند. رمان دزد و سگها (محفوظ) در سال ۱۹۶۱ منتشر شده است؛ در این رمان نشانههای شکست ۱۹۶۷ دیده میشود (ملیگرایی عربی راه به جایی نمیبرد). در آثار بعدی محفوظ بارقههای نوگرایی و همچنین پیشگوییهایی دربارهی شکست یادشده دیده میشود. ملیگرایی عربی از سوی ناصر بهعنوان یک بحث هویتی بزرگنمایی شده است؛ او سعی میکند تمام کشورهای عربی را حول آن جمع کند. اما اگر بخواهیم بر مفهوم هویت تمرکز کنیم در مییابیم ملیگرایی نمیتواند تنها فاکتور در صورتبندی آن باشد. هویت فاکتورهای متکثری دارد؛ گویا ما هویت را نادرست دریافتهایم؛ هویت چیزی در گذشته نیست، بلکه در آینده است؛ هویت آنچیزی است که ما میخواهیم باشیم؛ هویت امری ارثی نیست؛ امری اکتسابی است.
وی تعریف هویت مبتنی بر ملیگرایی را موجب ایستایی دانست و تاکید کرد: گرچه کشورهای عربی در آن مقطع این نوع ملیگرایی را پس زدند، اما فاکتورهای دیگری (چون مذهب) را بهعنوان عنصر وحدتبخش برگزیدند و آنها را قوام دادند. در خور توجه است که آنچه ناصر برگزیده بود عنصری فراگیرتر بود از آنچه امروز برگزیده شده است؛ عنصر مذهب موجب تکثر و تفرقه نیز شده است.
فروغی در پایان، سه رمان نجیب محفظ را بهعنوان مصادیقی در تایید مطالب پیشین خود بررسی کرد.