کد مطلب: ۱۰۷۵۵
تاریخ انتشار: شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۶

این مرد مریض خود داستایفسکی است؟

اولین بار کتاب "یادداشت‌های زیرزمینی" اثر فیودار داستایفسکی ۶۴ سال پیش با ترجمه رحمت الهی به فارسی برگردانده شد.
رحمت الهی در مقدمه برگردانش نوشته: "یادداشت‌های زیرزمینی آیینه تمام‌نمای روزگار ما و نقد حال انسان بیمار آخرالزمان است که بیماری تا عمق وجودش ریشه دوانیده است، ولی او همچنان از باور آن سر باز می‌زند. این حکایات از ارزش‌های از ارزش افتاده‌ای سخن می‌دارد که منشاء بحران عالم غربی است."
کافی است به ادبیاتِ همین چند سطر که از مقدمه کتاب برگفته شده است نگاه کنید تا متوجه منسوخ شدن ادبیات مترجم نسبت به زبان امروز پی ببرید. البته این روند طبیعی زبان است و نمی‌توان به رحمت الهی خرده‌ای گرفت. شکل مکتوب کتاب، شکلی پویاست که به مرور زمان با تغییراتی گاه جدی رو به رو می‌شود، شاید همچون آدمیزاد که با گذشت زمان، پندار و رفتاری پخته‌تر از خود نشان می‌دهد.

سروش حبیبی، مترجم نامدار ایرانی جایی نوشته است: "به علت تحول سریع زبان و خاصه زبان رمان فارسی شاهکارهای ادب جهان بهتر است هر ده پانزده سال یک بار باز ترجمه شوند." و در میان آثار نویسندگان شناخته شده و کلاسیک بی شک، فیودار داستایِفسکی از مهمترین آن‌ها به حساب می‌آید.
آثار داستایفسکی بارها به فارسی ترجمه شده است، حتی همین "یاددداشت‌های زیرزمینی"هم توسط چند مترجم فارسی شده است.
بیش از یک قرن و نیم از نوشتن و انتشار یکی از شاهکارهای فیودار داستایفسکی می‌گذرد، اما همچنان، همانطور که ویژگی شاهکارهای جاودان است، برتارک ادبیات روسیه می‌درخشد، و البته هنوز تفاسیر متعددی بر آن نوشته می‌شود: "یادداشت‌های زیرزمینی". این کتاب در ایران تا به امروز به قلم‌های مختلفی از جمله رحمت الهی، پرویز شهدی یا شهروز رشید برگردانده شده است و اکنون قریب به دو سال است که ترجمه‌ای از مترجم توانا، حمیدرضا آتش برآب نیز بر آن افزوده شده است.

حمید رضا آتش برآب، مترجمی که خود سال‌ها در مسکو زندگی کرده و درس خوانده است، این شاهکار فیودار داستایفسکی (۱۸۸۱-1821) را از زبان روسی برگردانده است و الحق و الانصاف زبانِ ترجمه‌اش را با دگرگونی‌های امروز زبان فارسی بی آنکه روح ادبیات داستایفسکی مخدوش شود، به خوبی منطبق کرده است. علاوه بر حساسیت‌های زبانی آتش برآب در این کتاب، و چاپ آراسته و شسته رفته "یادداشت‌های زیرزمینی" در انتشارات علمی و فرهنگی، ویژگی دیگر این نسخه ضمیمه‌ای است از ۱۴ تفسیر که به شاهکار داستایفسکی افزوده شده است. عناوین این تفاسیر و نام نویسندگان آن را متعاقبا در همین وجیزه خواهید خواند.
مترجم این کتاب، حمید رضا آتش برآب، خود مقدمه‌ای بر این داستان بلند داستایفسکی نوشته است که دست کمی از تفاسیر افزوده شده به این کتاب ندارد. مقدمه خواندنی آتش بر آب بر "یادداشت‌های زیرزمینی" جلوه‌ای نو از این نویسنده عجیب را برای ما به نمایش می‌دهد، جلوه نویسنده‌ای جامع الاطراف که احتمالا با آن بیگانه بوده‌ایم.
بعد از ۱۵۳ سال از نوشته شدن و انتشار داستان بلند "یادداشت‌های زیرزمینی" تفاسیر متعددی بر این کتاب نوشته شده است، به طوری که شاید بتوان گفت از کثرت این تفاسیر، "یادداشت‌های زیرزمینی" زیر تاویل‌های متنوع گم شده است، و البته این هم از ویژگی‌های آثار جاودان است.
مهمترین جلوه‌ی شخصیت آدمِ زیرزمینی؛ آدمی خبیث، دروغگو و رمنده که از اجتماعش متنفر است، در کاراکتر/راوی داستان بلند "یادداشت‌های زیرزمینی" به نمایش درمی‌آید. آدمی بیمار، هم به لحاظ جسمی و هم روحی، روان پریش، آشفته و شکست خورده که روایت دست اولی - به گونه‌ی ادبیات اعتراف - از خود و اجتماعش به ما ارائه می‌دهد.
داستان بلند "یادداشت‌های زیرزمینی" در سال ۱۸۶۴ نوشته شده است. این داستان بلند اولین بار در شماره‌های یک تا چهار نشریه "دوران" -نشریه‌ای که داستایفسکی همراه با برادرش در سال‌های 1864 و 65 منتشر می‌کردند - منتشر شد. دو شماره اول "دوران" که فصل اول "یادداشت‌های زیرزمینی" در آن چاپ شد، همزمان در مارس ۱۸۶۴ بیرون آمد.
کتاب دو بخش دارد؛ بخش اول: زیر زمین و بخش دوم: به مناسبت برف نمناک. پیش از خواندن بخش اول داستایفسکی توضیح کوچکی نوشته که از این قرار است:
"البته که هم یادداشت‌ها و هم نویسنده‌اش خیالی است؛ اما آدم‌هایی مثل نویسنده این یادداشت‌ها، نه تنها در جامعه ما امکان حضور دارند، بلکه باید باشند تا تجسم شرایطی شوند که همین جامعه، محصول آن است. سعی کردم -روشن‌تر از قالب معمول- نماینده گذشته‌ای را پیش چشم بیاورم که دورانش سپری شده، اما تا زمان ما دوام آورده است.
در این بخش که زیرزمین نام دارد، شخصیت ما خود را معرفی می‌کند و نظراتش را عرضه می‌دارد؛ گویی می‌خواهد علل یا ضرورت حضورش را در جمع توضیح دهد. در بخش بعدی، یادداشت‌های واقعی همین آدم، درباره برخی حوادث زندگی‌اش آمده است."
در خوانش‌های متعددی که از این اثر صورت گرفته بسیاری بر آن بودند که داستایفسکی خود را در زیر سایه شخصیت منفور داستانش پنهان کرده است و به نوعی در این کتاب به واسطه نوشتن ایده‌های مسموم شخصیت اول داستان، تزهای خودش را درباره اجتماع و بعضی از عقاید فلسفی و سیاسی منتشر کرده است. این اظهار نظر تا حدودی منصفانه و تا حدودی غیرواقعی به نظر می‌آید. بدیهی است بسیاری از کاراکترهایی که نویسنده‌ها طی زندگی ادبی‌شان خلق می‌کنند، بخشی از اندیشه‌های وجودی مولف‌شان را با خود به این سوی و آن سوی داستان می‌برند، اما از سوی دیگر نمی‌توان به این دلیل که گاه مبرهن است، شخصیت مخلوق را آینه تمام نمای اندیشه‌های داستان نویس دانست. اینکه شخصیت عجیب "یادداشت‌های زیرزمینی" را همان داستایفسکی بدانیم، تن به تفسیری تا حدودی سطحی داده‌ایم، که ما را از وجوه مختلفِ داستان غافل می‌کند.

راوی داستان "یادداشت‌های زیرزمینی" شخصیتی است که ویژگی‌های آدم‌های بسیاری را در خود دارد، به خصوص در شخصیت پارانوئید او می‌توان نوعی خصیصه‌ی فراگیر در میان داستان نویسان و هنرمندان مطرود جامعه را نیز یافت. کسانی که خود را فراتر از مردم عادی جامعه می‌دانند، و از زاویه تردید و توطئه به تمام رفتارهای دیگران نگاه می‌کنند. داستایفسکی با خلق این شخصیت، یکی از تامل برانگیزترین شخصیت‌های تاریخ ادبیات را ساخته است؛ شخصیتی که بعد از نوشتن "یادداشت‌های زیرزمینی" به اسطوره‌ای مدرن بدل شده که قابلیت تکرار در آثار بعدی خود را داشته است. اگر این شخصیت مخلوق فیودار داستایفسکی را آرکی‌تایپی در ادبیات مدرن به حساب بیاوریم، چهره‌هایی شبیه به آن را نیز در ادبیات متاخر جهانی پیدا می‌کنیم؛ شخصیت‌های نفور از جامعه، منزوی و روان پریش که هیچ دل خوشی از اجتماع‌شان ندارند و سرنوشت غم انگیز و محتومی را برای مردم متصور هستند.
"ما مردگانی به دنیا آمده‌ایم و مدت‌هاست که از پدرانی زنده، نطفه می‌بندیم و این وضعیت را بیشتر و بیشتر دوست داریم. ذائقه‌مان عوض شده ما. به زودی به جایی می‌رسیم که از یک ایده نطفه‌مان بسته شود. اما کافی است؛ دیگر نمی‌خواهم بیش از این از زیر زمین بنویسم... ." در فرجام ظاهری "یادداشت‌های زیرزمینی" داستایفسکی نوشته: "با این حال، یادداشت‌های آقای پارادوکسالیست ما در اینجا به پایان نمی‌رسد؛ چون طاقت نیاورد و همین طور به نوشتن ادامه داد. اما به نظر می‌رسد که می‌توان همین‍جا دست نگهداشت!"
رالف متلا در جایی از جستارش درباره ساختار و انسجام این داستان بلند داستایفسکی می‌نویسد: "رخدادهای بخش دوم، چهارده تا شانزده سال پیش از بخش اول روی داده است. هدف از این جا به جایی چه بوده است؟ شاید ساده‌ترین پاسخ این باشد: توالی‌ای از این دست، ضرورت توجیه فاصله زمانی میان دو بخش را مرتفع می‌سازد. بخش دوم نمی‌تواند پایان مناسبی داشته باشد. از آنجا که این بخش، تجربه راوی را بازسازی می‌کند، می‌توانست تا زمان تحریر یادداشت‌هایش روی کاغذ هم ادامه یابد."
داستایفسکی در بخش اول "یادداشت‌های زیرزمینی" از ایده‌های عجیب شخصیتش نوشته است: ایده‌های عجیب و البته تامل برانگیز آدمی که از اجتماعش طرد شده است. بخش دوم داستان فرازهایی از زندگی این آدم به نمایش درمی‌آید، که البته باز هم همه چیز از نگاه اول شخص روایت می‌شود. همچنان که متلا اشاره کرده است " از آنجا که این بخش، تجربه راوی را بازسازی می‌کند، می‌توانست تا زمان تحریر یادداشت‌هایش روی کاغذ هم ادامه یابد." اما از سوی دیگر اگر راوی به داستان ناخوشایندش ادامه می‌داد احتمالا "یادداشت‌های زیرزمینی" تن به نوعی تکرار در وجوه تماتیک اثر داده بود که مخاطب را پس می‌زد. برای همین هم داستایفسکی می‌نویسد: "می‌توان همین‍جا دست نگهداشت!" جایی که داستایفسکی قلم از روی کاغذ برداشته است، راویِ مخلوقِ فیودار درنگی موقتی می‌کند و بعد فکری می‌شود که نمی‌تواند بی خیال نوشتن شود، چون این تنها کاری است که می‌تواند به واسطه آن خود را بروز دهد. او به این کار ادامه می‌دهد، اما داستایفسکی می‌داند که او تا به همین جا هم به اندازه کافی در ترسیم عقایدش برای مخاطب موفق بوده است.
همچنان که گفته آمد، در ضمیمه این کتاب ۱۴ تفسیر می‌خوانید: ساختار و انسجام در یادداشت‌های زیر زمینی اثر رالف متلا، درآمدی بر مسائل اخلاقی یادداشت‌های زیرزمینی از رومن نظیروف، بازخوانی یادداشت‌های زیرزمینی از آلبرتو موراویا، بلاغت اعتراف: یادداشت‌های زیرزمینی و اعترافات روسو نوشته باربارا هاورد، انتزاع در یادداشت‌های زیرزمینی نوشته جی.آر.هال، هراس از ایمان: پیام مذهبی پنهان در یادداشت‌های زیرزمینی نوشته کرول فلت، مرد زیرزمینی:جست‌وجوی معنا نوشته لیندا ویلیامز، مرد زیرزمینی در هیات برادر بزرگ: آنتی اتوپیای داستایفسکی و اورول اثر آدرین وانر، درباب اندیشه پارادوکسال انسان زیرزمینی نوشته فرانکا بلترامه، یادداشت‌های زیرزمینی به مثابه مجالی موزیکال اثر سرگی باچاروف، مجادلات فلسفی در یادداشت‌های زیرزمینی از ماریا یمیلیناوا، غریبه درون: درباره یادداشت‌های زیرزمینی از پیتر رابرتس، آگاهی اخلاق و آقای زیرزمینی از تامس دالک و شخصیت شناسی آثار داستایفسکی در دریافت‌های هنری ادبیات قرن بیستم نوشته الگا چوداوا.
این تفاسیر توسط حمید رضا آتش برآب و چند مترجم دیگر از جمله نصراله مرادیانی، علیرضا زارعی، فهیمه زاهدی، نیلوفر صادقی، یلدا بیدختی نژاد و مجتبی عبدالله نژاد به فارسی برگردانده شده است.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST