ایران: ۱. روزگــاری در
دانشــگاه شــخصیتهای بزرگــی همچـــون بدیعالزمـــان فروزانفــر، جلالالدیــن
همایی، پرویز ناتل خانلری، خلیــل خطیــب رهبـــر، عبدالحســین زرینکوب، ذبیحالله
صفا، محمد معین، محمدعلی اسلامی ندوشن، محمدامین ریاحی و... درس میدادند، فرهنگ و
ادب فارسی را رونق میبخشیدند و فضای دانشگاه با وجود آنها گرمی و شادابی مییافت.
در بیرون از دانشگاه هم شاعرانی همچون نیما یوشیج، مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، نادر
نادرپور، سهراب سپهری، سیاوش کسرایی، فروغ فرخزاد و... چهرههایی بودند که دریچهای
تازه به شعر و ادب فارسی میگشودند. همچنین در فضای فرهنگی ایران، مجلهها و نشریههایی
وجود داشت همچون «سخن» که با همکاری ذبیحالله صفا و پرویز ناتل خانلری منتشر میشد
و در دورههای مختلف خانلری و شخصیتهای بزرگی مانند احمد بیرشک، احسان یارشاطر،
ابوالحسن نجفی، رضا سیدحسینی، تورج فرازمند و... سردبیری آن را برعهده داشتند،
مجله «یغما» که حبیب یغمایی پایهگذار آن بود، مجله «جهان نو» که سردبیر آن حسین
حجازی بود، مجلههای «کتاب هفته» و «کتاب جمعه» که احمد شاملو سردبیری آنها را برعهده
داشت و... و این مجلهها با همکاری بهترین استادان دانشگاه و شاعران و نویسندههایی
بزرگ (در بیرون از دانشگاه) منتشر میشد. چنانچه به نام سردبیرها دقت کنیم، هر دو
فضای ادبی (قدیم و جدید) پایگاههای خودشان را داشتند و مجالی برای نقد و نظر
فراهم بود. از اینرو با فضایی شاداب و سرزنده مواجه بودیم.
۲. اگر فضای
کنونی را (چه در دانشگاه و چه در بیرون از دانشگاه) با آن روزگار مقایسه کنیم،
تفاوتها بسیار آشکار است و نیاز به توضیح زیادی هم ندارد! نه در دانشگاه از آن
چهرهها خبری هست و نه در بیرون از دانشگاه. روزگاری ما در همین قرن چهاردهم نزدیک
به ۱۰ تا شاعر برجسته داشتیم و امروز صدها
شاعر و صدها دفتر شعر داریم. هر بار که سری به کتابفروشیها بزنیم با چند دفتر شعر
جدید مواجه میشویم که خواندن آنها رمق ما را میگیرد و به قول معروف ذوقمان را
کور میکند. به نظر میرسد چنین وضعیتی در غیاب شادابی فضای دانشگاه و فضای بیرون
از دانشگاه و بویژه در غیاب مجلههای ادبی پربار شکل گرفته، یعنی جای خالی نقد و
نظر در عرصه شعر و ادبیات خسارت زیادی ایجاد کرده است. برخی
از ترانهسراهای جدید هم در امتداد همین ابتذالی که فضای شعر و ادبیات روزگار ما
را دربرگرفته، یاوهگویی و پرتوپلاگویی را مساوی با ترانه فرض کردهاند. این
روزها با شمار زیادی ترانهسرا و شاعر (و بیشتر هم به اصطلاح نوگرا) مواجه هستیم
که با دسترسی آسان به فضای مجازی نوشتههای خودشان را به اشتراک میگذارند و با
«لایک» بالا میآیند. فضای کنونی شعر و ادبیات ایران، از آنجایی که نه آموزشی در کار
است (در دانشگاه)، نه میل، رغبت و نیازی برای خودآموزی و پروراندن خویش (بیرون از دانشگاه)
و نه مجلهها و نقدنویسهایی که کارشان را بلد باشند، در وضعیت وخیمی گرفتار شده
است. بیتردید در تاریخ شعر و ادبیات فارسی، چنین روزهای تلخ و مبتذلی را نمیتوان
سراغ گرفت. پدیدهای تا این اندازه از درون تهی شود، هنر هم خوانده شود و برای آن
جشنواره و جایزه و... هم بر پا سازند! این فقط و فقط ابتذالِ ناب است.