جامعهشناسی جنسیت تحت عنوان انگلیسیGender نوشتهی استفانی گرت، محقق و جامعهشناس انگلیسی توسط انتشارات Routledge در سال ١٩٨٧ منتشر شد و در سال ١٣٩٦ با ترجمهی خانم كتایون بقایی و توسط نشر نی انتشار یافت. این كتاب به بررسی مفاهیم جنس و جنسیت پرداخته و در هفت فصل تالیف شده كه از خصوصیترین حوزه یعنی فیزیولوژی فردی شروع شده و بهتدریج به خانواده، جامعه، آموزش و پرورش، قلمرو كار، قلمرو سیاست و سرانجام به جرم و كژرویهای اجتماعی میپردازد.
مؤلف در كتاب حاضر به بررسی جنسیت و آنچه ما مردانه و زنانه میخوانیم پرداخته و با بررسی زمینههای مختلف اجتماعی، سیاسی، خانوادگی، آموزشی و... كه این مفاهیم را به عنوان صفات ذاتی و وابسته به بیولوژی معرفی كرده، در پی رد قطعیت این نظریه برآمده و آنچه «عقل سلیم» و ارزشهای مسلط در باب مردانگی و زنانگی است را به چالش میكشد. استفانی گرت با بررسی جوامع مختلف و تفاوت فاحش نقشهای زنانه و مردانه و بهطبع آن جایگاه مرد و زن در ساختار اجتماعی و خانوادگی، درواقع آنچه هنجارهای غربی به عنوان «جنسیت» و خصائص وابسته به آن و در نتیجه «طبیعی» میدانند را موضوع اصلی تحلیل و محل شک خود قرار داده است. او اساساً علم مدرن را برساختهی ذهنیت مردانه میخواند كه به دنبال حفظ نظام مردسالارانه خواسته یا ناخواسته ضعف و قدرت دو جنس و تفاوت كاركردهای فردی و اجتماعیشان را ناشی از فیزیولوژی متفاوت و در نتیجه ذاتی میبیند. مؤلف در پی رد این جبگرایی بیولوژیک به بررسی جامعهی دههی ٨٠ بریتانیا از یک سو و برخی قبایل بدوی و جوامع بعضاً مادرسالار آسیای جنوب شرقی از دیگرسو پرداخته و سعی در تشكیک این نگاه مسلط مردانه دارد. در این راه البته با نگاهی تحلیلی و روشنگر به دادههای علمی و آماری در طول تاریخ مینگرد. گرت چنین آغاز میكند كه «تقریباً تمام جوامع بر پایهی تفاوتهای جنسیتی میان زن و مرد سازمان یافتهاند.» و با تحلیل این انگاره به تحقیق در چگونگی شكلگیری این تفاوتها میپردازد. مؤلف با نگاهی موشكافانه به آنچه تاریخ مردانهاش میخواند، به روند حضور و گسترش نقشپذیری اجتماعی زنان میپردازد از روزگاری كه زنان را به دلیل جمجهی كوچکترشان فاقد قدرت درک فلسفه و ریاضیات و معقولات میشمردند و كژوریهای اخلاقی را ناشی از حضور زنان میدانستند تا جامعهی معاصرنویسنده (دههی ٨٠ میلادی) كه زنان نقش پررنگتری در عرصههای مختلف تصمیمگیریهای كلان به عهده گرفتهاند. البته گرت همچنان باورهای كهن را چنان مسلط بر زندگی زنان میداند كه با نگاهی گاها ماركسیستی زنان را «ارتش ذخیرهی كار» و نیروی ارزان میدادند كه در عرصهی اجتماعی واقتصادی در شرایط برابر با مردان مورد حمایت كمتری قرار میگیرند.
در نهایت با بررسی جنشهای فمینیستی از دههی ٦٠ میلادی و دستاورهایی كه پیش از آن قابل تصور نبود، بر این باور است كه جهان به سمت باور زنانگی و رد برتری بیولوژیكی مردان درحركت است.