کد مطلب: ۱۱۱۴۳
تاریخ انتشار: دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۶

پل استر: هیچ‌کس به مساله نژادی در امریکا توجه نکرد

بهار سرلک

اعتماد:  «۴ ۳ ۲ ۱»، عنوان نخستین رمان پل استر است که پس از هفت سال این نویسنده امریکایی را به دنیای ادبیات بازگردانده است. تازه‌ترین اثر استر، زندگی یک مرد در چهار قوس داستانی از تولد تا آغاز بزرگسالی را روایت می‌کند. آرچی فرگوسن شخصیتی است که همانند قهرمان‌های استر، دیوانه‌وار کتاب می‌خواند. این رمان قطور مسیرهای چند شاخه زندگی یک فرد را به نمایش می‌گذارد. هر چهار شخصیت آرچی یک پیش‌زمینه مشترک دارند؛ پیش‌زمینه‌ای که با زندگی خود استر وجه تشابه دارد.
رمان «۴ ۳ ۲ ۱» یکی از شش نامزد جوایز من بوکر امسال است؛ کتابی که استر را رقیب «لینکلن در باردو»ی جورج ساندرز، «پاییز» علی اسمیت، «خروجی غربی» نوشته محسن حمید، «المت» نوشته فیونا موزلی، «تاریخ گرگ‌ها» اثر امیلی فریدلاند کرده است. سه‌شنبه، هفدهم اکتبر تکلیف برگزیده این جایزه مشخص می‌شود.
اما نامزدهای جایزه من بوکر در یادداشت‌هایی که به روزنامه گاردین سپرده‌اند، از داستان‌هایی گفته‌اند که پشت خلق و نگارش این آثار بوده است. پل استر در این یادداشت از نوع شکل‌گیری داستان «۴ ۳ ۲ ۱»، درون‌مایه مکرر داستان‌هایش یعنی «شانس» و پرسش مطرح‌نشده‌ای که ذهنش را مشغول کرده، نوشته است.
پل استر
معمولا پیش از آنکه قالبی داشته باشم، محتوای رمان به ذهنم می‌رسد. اما در مورد «۴ ۳ ۲ ۱»، برای نخستین‌بار در طول حرفه نویسندگی‌ام، ایده قالب ابتدا به ذهنم رسید- این ایده که می‌توانم چهار نسخه از زندگی یک آدم را بنویسم. این تصور آنقدر برایم جذاب بود که بلافاصله به این فکر افتادم داستانم را چگونه شروع کنم. داستان خودش را بر من غالب کرد. گویی که این پسر، آرچی فرگوسن، پیش از این به انتظار ایستاده بود تا من به او برسم. هر روز پشت میز کارم می‌نشستم و داستان آنجا منتظرم بود، گویی که بالای میزم آویزان و چرخان بود. فقط کافی بود دستم را دراز کنم و آن را چنگ بزنم و آن را روی کاغذ بیاورم.
انگیزه اولیه‌ام این بود که داستان فرگوسن را از میانسالی و شاید حتی از سنین پیری‌اش روایت کنم. اما زمانی که نوشتن را شروع کردم و پس از گذشتن از ۵۰ یا ۶۰ صفحه، فهمیدم این کتاب قرار است داستان سیر تکاملی یک انسان باشد. یقینا سخت‌ترین دوره زندگی ما، شروع آن است؛ ۲۰ سال نخستین، وقتی از نوزادی ظریف و شکننده به بزرگسالی تقریبا شکل‌گرفته تبدیل می‌شویم. در هر روز از این سال‌ها اتفاقی تازه برای ما می‌افتد و همین‌طور که داستان به تدریج و آهسته خودش را بر من تحمیل می‌کرد، کم‌کم هدف رمان را دریافتم.
در «۴ ۳ ۲ ۱» به جزییات ریزودرشت و موضوعاتی که معمولا سراغ‌شان نمی‌روم، پرداخته‌ام؛ بنابراین با هر کتاب دیگری که نوشته‌ام متفاوت است. پرتره‌ای از یک زمان و مکان را- امریکا در سال‌های دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰- به تصویر می‌کشد همچنین داستان را از زندگی‌های شخصیت‌های اصلی روایت می‌کند. برای نخستین‌بار در ادبیات داستانی‌ام، وقایع تاریخی پیشتاز داستان بودند و تونالیته‌ای متفاوت در جریان بود. در همان زمان به این فکر افتادم که هر خواننده‌ای که با نخستین کارهای من آشنا است، متوجه می‌شود «۴ ۳ ۲ ۱» نوشته من است. همیشه خودم را برای داشتن رویکردهای نو در حرفه داستان‌گویی به چالش کشیده‌ام و احساس می‌کردم در تمام طول راه این کتاب حجیم درون من است.
زندگی فرگوسن ویژگی‌های مشابهی با زندگی من داشت. فرگوسن در همان سالی که من به دنیا آمده بودم، به دنیا آمده و در همه آن شهرهایی که من زندگی کرده‌ام، زندگی کرده است بنابراین پیش‌زمینه تاریخی و جغرافیایی ما مشترک است و عناصر مشخصی از کتاب از زندگی خودم گرفته شده است. اما به آسانی نمی‌توانستی بین آنها ارتباط برقرار کنی. مثلا در زندگی من شخصیتی به نام ایمی اشنایدرمن وجود ندارد؛ او کسی است که بعد از فرگوسن مهم‌ترین شخصیت داستان است. همچنین من تجربه‌هایی را که فرگوسن شماره ۳ از سر گذراند، نداشته‌ام. اما میل، میل است و تخیل نیرویی قدرتمند است و حتی با وجودی که نوشتن این متون چالش سر راهم بودند اما دشوارترین عناصر کتاب نبودند.
«۴ ۳ ۲ ۱» را رمانی درباره شانس نامیده‌اند اما ترجیح من این است که از معنای «غیرمنتظره» استفاده کنم. «تصادف» واژه دیگری است که می‌توان به جای آن نشاند. در اصطلاحات فلسفی، تصادف چیزی است که نیازی به واقع شدن ندارد، حقیقتی محتمل است و با این وجود البته همه ما به نوعی درگیر تصادفات هستیم و مدام طی زندگی‌مان با اتفاقات غیرمنتظره برخورد می‌کنیم. در خیابان راه می‌رویم [ناگهان] روی تکه یخی سر می‌خوریم، پای‌مان می‌شکند و تا ۵۰ سال آینده به تیر کشیدن‌های خود ادامه می‌دهد. تصادف نیازی به واقع شدن ندارد اما تاثیرات آن جزو اصلی شخصیت شما می‌شود.
موضوعی که غافلگیرم کرد واکنش‌هایی بود که به کتاب شد و هیچ‌کس پرسش ارتباط نژادی سیاه- سفید در امریکا را که در کتاب عنوان شده، از من نپرسید. شاید این موضوع در رمان، برجسته نشده باشد اما طی روند رمان پیش کشیده می‌شود: برای مثال توصیف جنبش حقوق مدنی؛ شورش‌های نیوآرک ۱۹۶۷، شورش‌های نیوجرسی که خودم به چشم دیده‌ام؛ رابطه میان ایمی و دوست‌پسر سیاهپوستش؛ کشتار در زندان آتیکا که در انتهای کتاب آورده شده است. هنوز دارم سعی می‌کنم، بفهمم چرا هیچ‌کس به این موضوع اشاره نکرده است. اگر به پاسخ این پرسشم رسیدم، شاید شناخت بهتری از کشورم به دست بیاورم.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST