مهر: محمدرضا بایرامی که به مناسبت انتشار ترجمه صربی از کتاب «قصههای سبلان» در هفته گذشته به نمایشگاه بینالمللی کتاب بلگراد دعوت شده بود در گفتگو با جمعی از رسانههای صربستان درباره این کتاب و ایدههایش درباره نوشتن پاسخ گفت.
وی در این گفتگوی مطبوعاتی در پاسخ به این سؤال که چطور تصمیم گرفته که نویسنده شود، عنوان کرد: من اول میخواستم شاعر شوم اما از مدتی فقط به کار داستان نویسی پرداختم. اولین اثرم وقتی چاپ شد که هنوز دانش آموز بودم. اولین اثری که از من که چاپ شد در واقع اثری بود که من به عنوان نمونه کار به جایی داده بودم تا در کلاس داستاننویسی شرکت کنم. وقتی رفتم سر کلاس گفتند آن اثر را فرستادهاند برای چاپ در یک نشریه ادبی.
وی همچنین در پاسخ به این سؤال که آیا او روستای خود و رویدادهای آن را بر مبنای زندگی و تجربههای خود توصیف کرده است یا خیر نیز گفت: بله من از تجربیات مستقیم و غیرمستقیم خودم در نوشتن قصههای سبلان استفاده کردهام به عنوان مثل صحنه پایانی بخش اول یعنی شکار کبک در کوهستان و سقوط بهمن، خاطره خانوادگی ماست و برای برادرم اتفاق افتاده است. امروزه البته زندگی در آن روستای داستان عوض شده است امروزه در آن روستا نوع خانهها دوباره به سبک امروزی ساخته شده است و مردم در آنجا وای فای هم دارند.
خبرنگار روزنامه داناس نیز در مصاحبه خود از بایرامی پرسید حس شاعری که در کتاب قصههای سبلان موج میزند چگونه به وجود آمده است؟ و بایرامی در پاسخ به این سؤال گفت: من از سرزمین حافظ و سعدی و مولانا میآیم، از سرزمین فردوسی، داستان گوی بزرگی که داستانهای حماسیاش را به شعر گفته است. طبیعی است که تحت تأثیر شعر سرزمینم باشم کما اینکه جهان هم به تأثیر شعر روی ایرانیان اذعان دارد.
در این نشست یکی دیگر از خبرنگاران از بایرامی پرسید: امروزه همه ما هر روز در معرض حوادث وحشتناک و رویدادهای بد و منفی در جهان هستیم؛ شما چگونه به وضعیت امروز جهان نگاه میکنید؟
وی در پاسخ به این سؤال عنوان کرد: در جهان پیرامون ما به اندازهای حوادث نابهنجار رخ میدهد که گاهی به نظرم میآید مدیریت جهان از هم پاشیده است. همه ما در یک کشتی نشستهایم برای همین هر کدام از این حوادث بد میتواند تعادل کشتی را به هم بزند. مهم نیست ما کجای این جهان یا کشتی هستیم همه باید نگران همه حوادث این دنیا باشیم.