ایران: بلایایی از قبیل جنگ، زلزله، سیل و... یکی از آن جهت که سرشتی غمآلود و غم آفرین دارند، چیزی، شبیه زخمی بر پیکره بشر میزنند که این زخمها عمدتاً در فقدان و سوگ از دست رفتنها و تخریب شهرها و البته جان آدمیان است و مناسبات انسانی را در یک لحظه به هم میریزد. این اتفاقات که در گوشه و کنار جهان گاهبهگاه میافتد و جماعتی را به شوک فرو میبرد، دستمایه و سوژه خلق آثاری در حوزههای مختلف هنر در این زمینه هستند.
زلزله از کوراساوا تا موراکامی
ژاپن کشوری است روی خط زلزله که هر از گاهی چنان میلرزد که نویسندگان و فیلمسازان ژاپنی یا مستقیم یا با سوژه زلزله داستانها مینویسند و فیلمها میسازند. «آکیرا کوراساوا» شاعر سینمای ژاپن در فیلمهای خود همواره حتی کوتاه، نمایی از زلزله را نشان میدهد که همین تک نماها مثلاً در فیلم «ریش قرمز» فرو ریختن و ویرانی بخشی از جامعه و فرد را با خودش همراه میکند. ژاپنیها بعد از آن همه بلا از هیروشیما و ناکازاکی گرفته تا زلزلههای همواره، چه در هنر و چه در ساخت و سازها و بسترهای شهریشان بحث آموزش را در بستر روایت فراموش نکردهاند. آنها از زلزله حرف میزنند در صورتی که در بستر این موضوع اصلی داستانهایی روایت میکنند که هم اندازه هنرمند و نویسنده بهعنوان راوی حفظ شود و هم به مخاطبان خود چیزی آموزش دهند یا حداقل نگاهشان را تیزتر کنند که در چنین شرایطی جهانشان چه شکلی میشود و آنها باید چه کنند. از آخرین نمونههای این آثار در حوزه ادبیات داستانی میشود به کتاب «بعد از زلزله» اشاره کرد. «هاروکی موراکامی» در این رمان که در واقع مجموعهای از شش داستان به هم پیوسته است؛ تصویری از جامعه ژاپن ارائه میکند و مردمی که درگیر زلزله «کوبه» میشوند با داستانهایشان.
کیارستمی، کلانتری و چند ریشتر بیشتر
فیلمسازان ما در سالهای اخیر جسته و گریخته و در مواردی به موضوع زلزله پرداختهاند. نمونههایی مثل «بیدار شو آرزو» کیانوش عیاری، یا «زیر درختان زیتون» و «زندگی و دیگر هیچ» عباس کیارستمی، فیلمهایی هستند درخشان در حوزه سینما اما نگاهی آموزشی در دل آثار ایرانی کمتر جا دارد یا نامحسوس است. اما شاید نادرترین نمونه فیلم مستند پیروز کلانتری باشد با عنوان «تهران چند درجه ریشتر» که سال ۱۳۸۵ ساخته شد و اتفاقاً نکته مهم این فیلم در کنار خوش ساخت بودن آن، نگاه پژوهشیاش در قالب یک فیلم بود که جایزه بهترین تحقیق و پژوهش جشنواره فیلم فجر و جایزه بهترین کارگردانی مستند و بهترین تحقیق و پژوهش جشن مستند سینمای ایران را هم از آن خود کرد. مسعود ده نمکی هم در فیلم «رسوایی ۲»، با نشان دادن لحظههایی از زلزله فرضی تهران و فروریختن پلهای صدر و... زلزله را بنمایه فیلمی کرده است که از دید منتقدان سینما آنچنان نتوانسته است نه در سینما و نه در بخش جلوههای ویژه کاری خاص انجام دهد. اما اصولاً ما در این حوزه، تنها به تبی قناعت میکنیم و غمنامهای و کم هستند آثاری که بتوان روی آنها بهعنوان اثری فاخر که در بن مایههای خود بحث آموزش را هم مد نظر داشته باشد حساب کنیم.
لرزه بر تن کلمات
در حوزه ادبیات داستانی نویسندگان ما چگونه و از چه زاویهای با این موضوع روبه رو شدهاند؟ «مهسا محبعلی» در داستان «نگران نباش» جماعتی را به تصویر میکشد نگران و در وضعیت زلزله. این کتاب، زمان انتشار با اقبال بسیار خوبی روبهرو شد و کتابی بود منسجم و شکل گرفته بر بستر دراماتیک داستاننویسی که در شرایط زلزله روایت میشد و راوی وضعیت بود. اسم کتاب را اگر در ذهن داشته باشیم و آن را در کنار موضوع داستان، که زلزله است قرار بدهیم شاید این آرامش و دعوت به آرامش یکی از نگاههای حاشیهای است که میتوان به این کتاب داشت اما همانطور که گفته شد؛ بیشتر این کتاب به هویت داستانی خود پایبند است و آنچنان نقش آموزش هنگام وقوع چنین اتفاقاتی را در برنامه نداشته، یا نخواسته که داشته باشد. داستان «افسانه بچههای زیتون» قاسم کشکولی هم تقریباً رویکردی اینگونه دارد. این داستان روایتگر عشق به زندگی است بعد از فقدان و مرگی که بعد از زلزله مهیب رودبار همچنان وجود دارد و میتوان آن را در زمره ادبیات روانشناسانه مورد نظر و توجه قرار داد؛ چیزی که شاید بتواند پس از هر مصیبتی به کمک اهل مصیبت بیاید و درد آنها را به روش کلمات تسکین دهد.
وقتی از زلزله حرف میزنیم
نمونههای دیگری از این دست در سینما و ادبیات ما اگر چه کم، اما وجود دارند که بیشتر بیانگر وقوع حادثهای مهیب هستند و آنچه در این شرایط برای انسان حاضر در یک داستان و یک فیلم رخ میدهد. اگر به زلزله یکشنبه و نقش ادبیات و هنر به موازات آن فکر کنیم شاید این سؤال برایمان پیش بیاید که آیا هنر و ادبیات در مواجهه با چنین رخدادهایی امکان، توان یا حتی وظیفهای در امر آموزش در بستر کار خلاقانه را دارند یا خیر؟ آیا میتوانیم در بستر روایت چنین رخدادهایی و در زیرپوست آنها به آموزش همگانی و درمان از طریق هنر نیز فکر کنیم؟ تجربههای موفق در عرصه بینالمللی نشان میدهد که هنر از این قاعده و تعهد مستثنی نیست؛ اما راهکارها و باید و نبایدهای فراوانی دارد .یکی از این حیث که چگونه هنرمند میتواند با فاصلهای نزدیک کنار حادثه بایستد و نقشی را ایفا کند که شاید هیچ درمانگر و امدادگری نتواند از عهده آن بربیاید.