جامعهی فردا: اگرچه دیزاین
کلمه شیکتری از طراحی بهنظر میرسد اما اینکه بعضی فارسیزبانها اصرار دارند که
به طراحی، دیزاین و به طراح، دیزاینر بگویند دلیل دیگری دارد. آنها میگویند:
دیزاین، طراحی نیست چراکه طراحی یک نوعی از هنرهاست و طراح کسی است که با مداد یا زغالی
یا چیزی شبیه به آن، تصویری از یکشی واقعی یا یک ایده ذهنی را روی کاغذ میکشد. نتیجه
طراحی یا Drawing به تمامی یک اثر هنری است. یعنی هنرمندِ
طراح اثری هنری خلق میکند که بسته به زمانهاش ممکن است در پی خلق زیبایی باشد یا
بهدنبال بیان شخصی یا مفهومی اعتراضی یا دلایلی دیگری از این دست باشد. هنربلدان
به نتیجه کار طراح، «طرح» نمیگویند، «طراحی» میگویند:
مثل نمایشگاه طراحی یا طراحیهای کته کلویتس.
اما دیزاین
یا Design چیز دیگری است. تابلوهای ترافیکی، جعبه کفش، برچسب شامپو
و قبض آب و برق دیزاین هستند. به این عبارت، دیزاینهایی مثل قبض برق به یک دلیل
ظاهری و به یک دلیل محتوایی، طراحی نیستند. دلیل ظاهری اینکه تکنیک خلق آنها بههیچوجه
شبیه طراحی با مداد و زغال نیست. بهنظر این دلیل آنقدر واضح هست که نیاز به توضیح
بیشتری نداشته باشد. دلیل محتوایی این است که قبض برق محتوایی دارد که یک نفر یا
سازمان آن را مینویسد و یک نفر دیگر میخواند. که نه نویسنده آن هنرمند است و نه
کسی که آن را میخواند هنرمند است یا هنربلد است. محتوای یک جعبه کفش هم تلاش میکند
بگوید که تولیدکننده کفش کیست، مدل کفش چیست و سایز پایی که کفش مناسب آن است چند
است. جنس محتوای دیزاین، با جنس محتوای آثار هنری یکی نیست. مثلاً محتوای آثار
طراحی هنرمندی مثل کته کلویتس گروهی از آدمهای بدحال هستند. هنربلدان میگویند
که آثار او اکسپرسیونیستی است. این یعنی اثر، نمایشدهنده عواطفی بشری است مثل
ترس، عشق و جنون. درحالیکه محتوای دیزاین از جنس اندازه کفش است یا میزان مبلغی
است که بابت مصرف برق باید بپردازیم. آنچه که در دیزاین مهم است نه احساسات بشری و
نه بیان آن بلکه محتوایی است که مخاطبان بدون تردید و شک باید فهمی مشترک در مورد
آن داشته باشند. عموماً در اثر هنری نهتنها چیزی که مخاطب فهم میکند مهم نیست که
منظور هنرمند هم اهمیتی ندارد، هنربلدان به آن «مرگ مؤلف» میگویند. در آثار هنری
من جمله طراحی، پای هرمنوتیک هم به میان میآید و بعضی تلاش میکنند چیزی را که از
اثر فهمیده میشود، کشف کند یا به حواشی آن بپردازند، هر کسی در فهم اثر هنری کاملاً
آزاد است. در حالی که تابلوهای ترافیکی هر تابلویی یک معنای مورد توافق برای تمام
مردم جهان باید داشته باشد، پس برای این توافق میتوان کتابچهای هم درست کرد که
معنای دقیق آن را توضیح دهد و شما برای اینکه اجازه رانندگی داشته باشید باید همه
آنها را بلد باشید. درحالیکه برای طراحیهای هنرمند طراحی همچون هانیبال الخاص،
نمیشود و نمیتوان و لزومی هم ندارد که یک معنای مشخص مورد توافقی وجود داشته
باشد. به این معناست که هنرنابلدان وقتی به نمایشگاههای هنری میروند سؤالی دارند
که: «این آثار چه میگوید؟» یا وقتی فیلمی هنری میبینند میپرسند «منظور کارگران
چه بود؟» درحالی بسیاری از آثار هنری اساساً نمیخواهند چیزی بگویند، تلاشی هم
برای آن نمیکنند، در مواردی هم سراغ داریم که حرفی را میخواهد پنهان کند. اما
برچسب شامپو دقیقاً میخواهد بگوید که این شامپو برای کدام موها مناسب است و سعی
میکند طوری بگوید که همه بهسادگی مردم بفهمند.
به این معنا
کسی که حرفهاش درست کردن برچسب شامپوست، نه هنرمند است، نه طراح و نه پرچسب شامپو
اثری هنری است. او دیزاینر است و اینکه بگوییم او طراح است، غلط است.
اما اینکه
دیزاین کلمهای خارجی است و هنوز معادلی در فارسی برایش نداریم دلیل نمیشود که کلمه
غلطی برای آن استفاده کنیم. بسیاری از زبانهای اروپایی و غیراروپایی هم دیزاین را
ترجمه نکردهاند. ما هم میتوانیم بهجای معادلهای عجیب و غریب فارسی، عجالتاً از
همین کلمه دیزاین در کنار کلمههایی مثل تلویزیون و رادیو استفاده کنیم و امیدوار
باشیم فرهنگستان زبان فارسی با انتخاب کلمهای عجیب دیزاین را هم به «کام» ما تلخ
نکند.