کد مطلب: ۱۱۴۸۷
تاریخ انتشار: یکشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۶

جامعه‌شناسی مرگ یا زندگی؟

محسن آزموده

اعتماد: یوسف اباذری در تکمله‌ای با عنوان «پاسخ ناگزیر» بر «مناظره مرگ جامعه‌شناسی» نوشت که آن «جلسه ناتمام ماند» اما «از نظر من ناتمام ماندن مناظره چندان مهم نبود، هر مناظره‌ای دست آخر ناتمام باقی می‌ماند، حتی اگر تمام شده باشد. بر عهده دیگران است که اگر نکاتی را در مناظره لایق تفسیر دانستند، ادامه دهند.» طرح دوباره بحث از موضوعی که ده سال پیش در همایش «مرگ جامعه‌شناسی، تولد مطالعات فرهنگی» توسط حسین کچویان (کچوئیان) مطرح شد، در «روز ملی علوم اجتماعی» را می‌توان نمونه‌ای از همین «تفسیر» دوباره خواند، تأویلی از نو و با تاکید بر زمینه‌های متنی و تاریخی آن رویداد که به هیچ عنوان ادعای «حرف آخر» بودن را ندارد و نمی‌تواند هم داشته باشد و حاصلش در بهترین حالت متنی دیگر خواهد بود، افزوده شده بر مجموعه مباحثی که در این زمینه تولید شده و حسین شیران آن را در مجموعه «مرگ جامعه‌شناسی؛ آری یا نه؟» گردآوری کرده است.

یک سخنرانی، یک سخنران
ماجرا در ظاهر امر مثل بسیاری از اتفاقات مهم روشنفکری و فکری ایران با یک سخنرانی ساده و «علمی» آغاز شد. ۲۵ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۶ بسیج دانشجویی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی در نخستین سلسله نشست‌های «تاملاتی بر تأثیر جریان پست‌مدرنیستی در نظریه اجتماعی» از حسین کچویان دعوت کرد، تا با عنوان «مرگ جامعه‌شناسی؛ تولد مطالعات فرهنگی» سخنرانی کند.
کچویان، دانشیار گروه جامعه‌شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، متولد ۱۳۳۸ تهران، غیر از تحصیلات حوزوی مدارک دانشگاهی خود را از کارشناسی (۱۳۶۴، دانشگاه تهران) و کارشناسی ارشد (۱۳۶۹، دانشگاه تربیت مدرس) تا دکترا (۱۳۸۰، دانشگاه منچستر) در رشته جامعه‌شناسی گذرانده است، این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی تاکنون در دانشگاه‌های تهران، باقرالعلوم قم و موسسه امام خمینی(ره) دروسی چون «تاریخ جامعه‌شناسی»، «نظریه‌های جامعه‌شناسی»، «نظریه‌های انقلاب»، «فلسفه علوم اجتماعی» را تدریس کرده و آثاری چون هویت ما (۱۳۹۰)، «تجددشناسی و غرب‌شناسی؛ حقیقت‌های متضاد» (۱۳۸۹)، تطورات گفتمان‌های هویتی ایران: ایرانی در کشاکش با تجدد و مابعد تجدد (۱۳۸۶) و فوکو و دیرینه‌شناسی دانش (۱۳۷۹) را نگاشته است. در رزومه دانشگاهی کچویان عضویت در شورای علمی میز تخصصی اسلامی‌سازی علوم انسانی قطب بنیادهای نظری و نظام متقن علوم اسلامی و انسانی (۹/۴/۹۴، قم) ذکر شده است، متفکر مورد علاقه او میشل فوکو (فیلسوف و نظریه‌پرداز علوم اجتماعی فرانسوی،  ۱۹۸۴- ۱۹۲۶) است و در آثارش به نقد تجدد و تجربه ایرانی آن می‌پردازد.
البته کچویان در ابتدای سخنرانی مذکور گفت که عنوان «مرگ جامعه‌شناسی و تولد مطالعات فرهنگی»، «انتخاب من نبوده، هر چند به نظر من قابلیت‌های خوبی در انتخاب این عنوان نشان دادند کسانی که این عنوان را انتخابش کردند.» او همچنین تاکید کرد که تعبیر «تولد مطالعات فرهنگی»، به معنای «خوشامدگویی» به آن نیست، زیرا «من هر مشکلی که در جامعه‌شناسی می‌بینم به دو برابر در مطالعات فرهنگی می‌بینم.» او در این سخنرانی با اشاراتی جسته و گریخته به متفکرانی عمدتاً منتقد تجددی چون والرشتاین، هورویتز و مهم‌تر از از جایگزین شدن مطالعات فرهنگی به جای جامعه‌شناسی سخن گفت: «جامعه‌شناسی دیگر قابلیت حل و فصل یا پاسخگویی به سؤالات و مسائلی که آنها در مورد جهان جدید می‌بینند... را ندارد، بنابراین عمرش به پایان رسیده و نمی‌تواند یک چارچوب شناختی خوبی از تحولات جهان اجتماع باشد.» وی تاکید کرد: «ما قرار بود که با جامعه‌شناسی بر جهان خودمان مسلط شویم... اما گفتمان مطالعات فرهنگی یاس از چنین امکانی است». کچویان در پایان نیز با تاکید دوباره بر نومیدی از مطالعات فرهنگی گفت: «مطالعات فرهنگی هیچ نسبتی حداقل تا وقتی که ما در جهان خودمان هستیم یا آلوده نشدیم یا تغییر نکردیم، با جهان زندگی ما نمی‌تواند داشته باشد.»

زمینه بحث
طرح این بحث در سال‌های آغازین دولت نهم که هنوز دقیقاً مشخص نبود که چه نگرشی به دانشگاه به نحو اعم و علوم انسانی و اجتماعی به نحو اخص دارد، صرفاً از جنبه نظری واکنش برانگیخت و کمتر به پیشینه تاریخی آن و مطرح‌کنندگانش که از دهه‌ها پیش‌تر نگرشی همراه با سوءظن و بدبینانه به علوم اجتماعی داشتند، توجه شد، یعنی فراموش شد که این حمله‌ها به علوم اجتماعی، امر تازه و بی‌سابقه‌ای نیست و طیف‌ها و گروه‌هایی خاص دهه‌هاست که در کار هجمه به این علوم و نفی و طرد دستاوردها و اهمیت آنها هستند و حالا که نتوانسته‌اند با وجود پایمردی برخی اساتید نسل دوم جامعه‌شناسی به طور کلی ریشه آن را بزنند، می‌کوشند با رویکردی صرفاً «تئوریک یا نظری» و عمدتاً با دستاویز قرار دادن خود متفکران «پست‌مدرن غربی» پایان یا بی‌اهمیت شدن آن را نشان دهند. البته دهه‌ها پیش از ایشان یورگن هابرماس غربی در مناظره‌هایی که با به اصطلاح «پست مدرن»ها کرده بود، خود به ظرفیت‌های «محافظه‌کارانه»، «تجددستیزانه» و «واپس‌گرایانه» این اندیشه‌های «آوانگارد و پیشرو» انذار داده بود. به دیگر سخن تجددستیزانی که به هر دلیل با تجدد همدل نیستند، وقتی می‌بینند که در برابر هجمه ناگزیر آن مقابله کنند و دست بر قضا خود از همه دستاوردهای آن بهره می‌گیرند، حالا می‌کوشند با رصد کردن صداهای مخالف و انتخاب گزینشی و «سیاست‌زده» آن‌ها با عنوان پرطمطراق بحث «نظری» آن بخش از علم جدید را که مبانی مخالفت‌های ایشان را تقویت می‌کنند، در بوق و کرنا و موضع تجددستیزانه خود را قوی کنند.

اباذری وارد می‌شود
سخنان کچویان نظر به جایگاه رسمی او بدون پژواک نبود. در بخش پایانی همان نشست (روز ۲۵ اردیبهشت) نعمت‌الله فاضلی (متولد ۱۳۴۳ اراک)، انسان‌شناس و دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، به دفاع از مطالعات فرهنگی پرداخت.
اتفاق اساسی اما سه سال بعد رخ داد، یک سال بعد از ۸۸ و با توجه به همه شرایطی که در این زمان دانشگاه با آن دست و پنجه نرم می‌کرد. «پدیده کم‌نظیر» مناظره میان کچویان و یوسف اباذری در تاریخ ۹ آبان ۱۳۸۹ در تالار ابن خلدون دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بود که باز به دعوت بسیج دانشجویی ممکن شد و در نهایت با «ترک پیش هنگام جلسه از سوی دکتر کچویان» ناتمام ماند. اگرچه چنان که حسین شیران در مقدمه مجموعه‌ای که در این زمینه گرد آورده، می‌نویسد: «بعدها این مناظره به نوعی دیگر تداوم یافت و طرفین هر کدام به نحوی تلاش کردند که نقطه نظرات خود را پیرامون مسائلی که مطرح کرده بودند، به یک نقطه سرانجامی برسانند.» یوسف اباذری مقاله‌ای با عنوان «پاسخ ناگزیر» به نشریه مهرنامه ارسال کرد و کچویان نیز در نهم دی ماه همان سال در سالروز ۹ دی، به دعوت مرکز مطالعات تولید علم و جنبش نرم افزاری معاونت فرهنگی دانشگاه شیراز در تالار فجر این دانشگاه بار دیگر به «معنا و مفهوم مرگ جامعه‌شناسی» پرداخت.
البته برخی دیگر از جامعه شناسان و تحلیلگران سرشناس ایرانی چون سعید حجاریان، علی میرسپاسی، مقصود فراستخواه، محمد امین قانعی راد و محمد فاضلی در واکنش به این نزاع و عمدتاً در نقد دیدگاه کچویان مطالبی گفتند یا نوشتند، اما چنان‌که اشاره شد، حضور یوسف اباذری (متولد ۱۳۳۱) در مناظره و سپس یادداشت بود. دانشیار جامعه‌شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران که همه مدارج دانشگاهی را در زمینه علوم اجتماعی در ایران گذرانده است، کارشناسی ارتباطات (۱۳۵۲) و کارشناسی ارشد (۱۳۶۷) و دکترای جامعه‌شناسی (۱۳۷۴) دانشگاه تهران. نکته جالب توجه اینکه اباذری با وجود آثار کمی که نگاشته (مهم‌ترین آنها خرد جامعه‌شناسی، ۱۳۸۹) یکی از مهم‌ترین جامعه شناسان ایران تلقی می‌شود، به خصوص به خاطر اظهارنظرهای به یکباره تند و موج آفرینی که هر از گاهی نسبت به مسائل اجتماعی ابراز می‌دارد. نکته جالب توجه اینکه اباذری از قضا در مجموعه آثارش (عمدتاً ترجمه‌هایی که در فصلنامه ارغنون صورت داده) به همان جریان‌های فکری توجه دارد که کچویان از آنها بهره می‌گیرد، با این تفاوت اساسی که احتمالاً در منازعه فوکو-هابرماس، اباذری در نهایت از رویکرد تجددباور هابرماس دفاع می‌کند.

هولناک و ترسناک
در مناظره مزبور کچویان، اباذری را «یکی از پر مطالعه‌ترین اساتید می‌داند و از این حیث خود را بسیار پایین‌تر از ایشان» می‌شناسد. اباذری در این مناظره موضع کچویان را حاوی یک «تناقض منطقی» با «نتایج عظیم» می‌داند، یعنی این تناقض که «یک نفر مدعی می‌شود که جامعه‌شناسی مرده، آن وقت از گونه‌ای جامعه‌شناسی یعنی جامعه‌شناسی معرفت استفاده کند.» اباذری حرف‌های کچویان را «مهم»، «هولناک و ترسناک» خواند و وقتی کچویان جلسه را ترک کرد، گفت: «از صمیم قلب علاقه دارم که قرائت من درست نباشد.» او همچنین در مقاله‌ای که در تکمله سخن خود نوشت باز بر «ایراد منطقی» ادعای کچویان تاکید کرد و نوشت: «ایراد منطقی من چنین است، اگر جامعه‌شناسی مرده است، تمامی آن مرده است.» او قرائت کچویان از فوکو و بحث گفتمان، مطالعات فرهنگی، را نادرست خواند و نوشت: «روش کار دکتر کچویان این است که بی‌اعتنا به موارد جزیی، بی‌اعتنا به منطق و روش متفکران، مترسکی متشکل از دست این، پای آن و سر آن دیگری بسازد و سپس به آن حمله‌ور شود!»
به زعم این یادداشت مهم‌ترین نکته مقاله اباذری بازشناسی گفتمانی است که کچویان در آن قرار دارد، «گفتمانی که روابط میان ما و غرب را در حیطه آن جست‌وجو می‌کند، از تقی‌زاده گرفته که می‌گفت ما باید از فرق سر تا انگشت پا غربی شویم، تا کسانی که معتقدند ما فلسفه دموکراسی یا بنیان مواجهه با غرب را نمی‌دانیم، تا دکتر کچویان که علم غربی و دوران مدرن را مسبب بحران این رابطه می‌داند و میان قطع کامل و گرفتن این علم و آن تکنولوژی در نوسان است. این گفتمان مدام دارد چیزی را تکرار می‌کند و هدف از این تکرار مداوا نشدن است.»

بازگشت جامعه‌شناسی به جامعه
غیر از این پاراگراف اخیر، مروری بر مباحثی که پیرامون بحث «مرگ جامعه‌شناسی» صورت گرفت، عمدتاً مباحثی نظری با ارجاع به این متفکر یا آن نظریه را شامل می‌شد. گویی طرفین بحث صرفاً تلاش می‌کردند میزان فهم خود از نظریه‌های غربی را به یکدیگر ثابت کنند و خصوصاً کسانی که از مرگ جامعه‌شناسی سخن می‌گفتند، انگار متوجه پیامدهای بحث خود نشدند. یک دهه از مناظره مذکور و تکاپویی که در میان اصحاب علوم اجتماعی برانگیخت می‌گذرد. امروز نه فقط مباحث «پست‌مدرن» از رونق افتاده‌اند، بلکه حتی در عرصه علوم اجتماعی پرداختن به مباحث صرفاً نظری و انتزاعی چندان طرفدار ندارد، اگرچه به خصوص مدافعان مرگ جامعه‌شناسی به جد و جهد به ترجمه و تألیف و نشر آثاری می‌پردازند که مبانی نظری دیدگاه‌های کچویان را تقویت می‌کند. عدم اقبال به گزینش، ترجمه و انتشار آثاری چون «جامعه‌شناسی در محکمه جامعه شناسان»، «جامعه‌شناسی از چه معضلی رنج می‌برد؟»، «علوم اجتماعی نیدیشیدنی»، «علم ناممکن» و «بیراهه‌های نظریه جامعه‌شناختی» و فروماندن این آثار در حلقه‌هایی محدود با وجود بودجه و هزینه قابل‌توجهی که برای «شیک» و «جالب توجه» آن‌ها صرف می‌شود، نشانه این امر است. امروز جامعه‌شناسی و جامعه شناسان ایران فراتر از این مباحث انتزاعی، به مسائلی انضمامی و حل ناشده فکر می‌کنند، به مسائل آسیب‌های اجتماعی ایران، به بحران اخلاق، معضل فراگیر فساد، ناکارآمدی ساختارها در مواجهه با معضلاتی طبیعی و انسانی چون زلزله، فقر، بیکاری و... نظریه مهم است و هیچ کس از بی‌سوادی نظری دفاع نمی‌کند، مساله اما تقلیل جامعه‌شناسی به یک نگرش خاص نظری «گزینش» شده است. مهم‌تر از آن معضلاتی است که برای فهم آنها چندان نیازمند «پسا»نظریه‌های عجیب و غریب پیچیده نیستیم، به خصوص که این «تئوری‌های هایپرمدرن» صرفاً ترجمان می‌شوند و اثری از جامعه در آنها نیست.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST