کد مطلب: ۱۱۶۸۹
تاریخ انتشار: شنبه ۹ دی ۱۳۹۶

داوری نوبل اسلامی

دکتر رضا داوری‌اردکانی

اعتماد: این یادداشت دو سال پیش و بعد از برگزاری اولین دوره اعطای جایزه جهانی مصطفی (ص)، توسط رضا داوری اردکانی، رییس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران نوشته شد اما از آنجایی که امید آن می‌رفت تا وضعیت این جایزه در کشور اصلاح شود و سر و سامانی به قاعده گیرد دکتر داوری از انتشار آن خودداری کرد. حال بعد از گذشت دو سال که به نظر ایشان اصلاح قابل توجهی در این امر صورت نگرفته و در همچنان بر همان پاشنه می‌گردد تصمیم به انتشار آن گرفت و متن کامل آن را در اختیار روزنامه اعتماد قرار داد. با توجه به تفصیلی بودن این یادداشت ما ناگزیر شدیم که آن را در دو بخش مجزا تنظیم و در دو شماره مستقل منتشر کنیم. اکنون بخش اول این یادداشت را می‌توانید در ادامه بخوانید.

ملاحظاتی درباره جایزه مصطفی (ص)

 

۱- درباره اعطای جایزه به دانشمندان و نویسندگان از جهات مختلف می‌توان بحث کرد. پیداست که ورود دانشمندان و نویسندگان در راه علم و شعر و ادب برای شرکت در مسابقه و سبقت‌گرفتن نیست. دانشمندان هرجا باشند عزیز و محترمند. آن‌ها برای جلب حرمت و احترام به سوی دانش نرفته‌اند. به این جهت نباید از تشویق دانشمند آن هم از طریق اعطای جایزه توقع آثار و نتایج اساسی داشت زیرا دانشمند هرچند نباید اندیشه نان و زندگی خاطر او را پریشان کند و از علم بازش دارد، برای رسیدن به مال و جاه به سوی علم نرفته است. اصلاً علمی که برای جلب منفعت شخصی به آن رو کنند علم نیست. اعطای جایزه نیز نشانه احترام و حق‌شناسی است و بیشتر کاری تشریفاتی است و برای توجه به علم و رونق بازار آن ضرورت دارد. پس در مورد اثر آن مبالغه نباید کرد. جایزه دادن به دانشمند چیزی چندان به بزرگی او نمی‌افزاید هرچند احیاناً علم‌دوستی و حق‌شناسی جایزه‌دهنده را اثبات می‌کند. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که گاهی می‌پنداریم با افزایش بودجه و خرج پول و صرف هزینه در هرجا و هروقت می‌توان علم را تا هر مرتبه و درجه‌ای ارتقا داد و هر پژوهشی را به قول مشهور، مثل کالا تولید کرد. پژوهش به خصوص در زمان ما هزینه دارد و همه کشورها و سازمان‌های اقتصادی و مالی و نظامی و فرهنگی در همه‌جا مبالغ هنگفتی برای پژوهش صرف می‌کنند. در کشور ما بودجه پژوهش ناچیز است و به این جهت پژوهندگان و متصدیان امر پژوهشی که این بودجه را با بودجه کشورهای توسعه‌یافته قیاس می‌کنند، معتقدند که برای توسعه پژوهش‌ها باید بودجه را افزایش داد اینها در اعتقاد به لزوم افزایش بودجه پژوهش حق دارند ولی نباید گمان کرد که به صرف چند برابر شدن بودجه پژوهش علم نیز به همان نسبت پیشرفت می‌کند. برای پژوهش باید هزینه کرد اما هزینه‌کردن یک شرط است و شرط کافی نیست. هزار شرط دیگر هم برای پیشرفت علم باید فراهم شود که اگر نشود پول‌ها هدر می‌شود اصلاً به نظر نمی‌رسد که هیچ کار مهمی را صرفاً با قدرت پول بتوان انجام داد مع‌هذا تشویق و به خصوص رسم احترام به دانش و دانشمندان را ناچیز نباید دانست. بزرگان علم را باید احترام کرد تا دیگران عظمت علم را دریابند و اگر شوقی به آن دارند شوق آنان بیشتر شود. در مورد طبقات دیگر و مثلاً ورزشکاران هم این حکم صادق است. تا زمانی که ورزش حرفه‌ای نشده بود به پهلوانان مزد و جایزه نمی‌دادند و بیشتر آنها را مورد احترام و اعزاز قرار می‌دادند و اگر جایزه‌ای هم بود جایزه افتخار بود و معمولاً ارزش مالی و مادی چندان نداشت. در المپ پهلوان‌ها به افتخار می‌اندیشیدند و مردمان به تماشای هنرهای آنان می‌رفتند و بر سر برترین‌های‌شان تاجی که معمولاً با گل و گیاه ساخته شده بود، می‌نهادند. فیلسوفی با ذکر اینکه سه گروه یعنی پهلوانان و دستفروشان و تماشاگران به المپ می‌روند گفته است که از میان سه گروه، گروه سوم یعنی تماشاگران از آن جهت که در پی سود و غایت نیستند نسبت به دو گروه دیگر ممتازند، به نظر استاد سخن فارسی نیز: «تنگ‌چشمان نظر به میوه کنند / ما تماشاکنان بستانیم / هر چه گفتیم جز حکایت دوست / در همه عمر از آن پشیمانیم.» اما زمان ما زمان دیگری است. در زمان ما مدام از سرآمدان اهل علم و هنر و ادب و سیاست و مدیریت و ورزش و صاحبان حرف و مشاغل تجلیل می‌شود و به کسان بسیار، جایزه می‌دهند. اعتبار جایزه هم به مبلغ آن است. چرا و برای چه جایزه می‌دهند؟ تا ندانیم که جایزه به چه کسانی اعطا می‌شود نمی‌توانیم چرایی آن را بدانیم. برای پاسخ دادن به این پرسش مثالی به عنوان مقدمه بیاورم.

آلفرد نوبل و جایزه صلح

یکی از معروف‌ترین و معتبرترین جایزه‌ها جایزه نوبل است. آلفرد نوبل که صاحب کارخانه اسلحه‌سازی بود، در تاریخ تکنولوژی دینامیت را اختراع کرده است. البته چینیان باروت را دو سه قرن پیش‌تر می‌شناختند اما چون تکنولوژی‌های قدیم هر یک در حد خود تمام بود کسی در تکمیل آنها کوشش نمی‌کرد چنان‌که کار چینیان در سیر تاریخ تکنولوژی نظامی نیز دنبال نشد. نوبل در پایان عمر وصیت کرد که از درآمد و ثروتش هر سال جایزه‌ای به یکی از بزرگ‌ترین پزشکان و شیمیدانان و فیزیکدانان و شاعران و نویسندگان و کوشندگان راه صلح اعطا شود و تصدی این امر را به عهده آکادمی سلطنتی سوئد گذاشت. او ظاهراً می‌خواست کفاره ارتکاب گناه اسلحه‌سازی را بدهد. نمی‌دانم آیا اختراع دینامیت و ساختن سلاح (بخصوص سلاح‌های کشتار جمعی) کفاره دارد یا ندارد. کاش می‌شد با کفاره‌دادن از ویرانگری تکنولوژی جلوگیری کرد و آن را یکسره در خدمت کارسازی و گره‌گشایی قرار داد. در هر صورت اگر اختراع دینامیت و ساختن اسلحه آتشین کفاره داشته است، چینیان نباید آن را بپردازند. اسلحه‌سازی قدیم با اسلحه‌سازی زمان ما قابل قیاس نیست. حتی ساختن سلاح‌های تازه در جهان قدیم در سلسله پیوسته تکمیل و بسط تکنولوژی قرار نمی‌گرفت و زرادخانه‌ها را با آن نمی‌آکندند چنانکه ساختن سلاح‌های آتشین قرون ششم و هفتم هجری (زمان مغولان) نیز ادامه نیافت و در تکمیل آنها کوشش نشد. اصلاً به نیت نوبل کاری نداشته باشیم که تاریخ با نیت اشخاص ساخته و دگرگون نمی‌شود. اکنون هر سال آکادمی سوئد جایزه‌ای به چند دانشمند و یک نویسنده و یک سیاستمدار یا شخصیت سیاسی اعطا می‌کند و این به یک رسم و تشریفات جا افتاده بین‌المللی مبدل شده است. هر جهانی تشریفات خاص دارد. مهم نیست که بعضی از آنها مهمل بماند و اجرا نشود اما همه آنها را نمی‌توان کنار نهاد. مراسم و تشریفات بی‌اثر و بیهوده نیستند حتی می‌توان گفت که زندگی جمعی بدون آنها سرد و بی‌روح می‌شود. اما اگر از حد بگذرند و بیشتر وقت و همت مردمان و سازمان‌ها صرف آن شود آن را نشانه غلبه غفلت و اهمال و اعراض از مواجهه با مشکلات باید دانست. تشریفات و مراسم اگر در حد اعتدال باشد لازم و مفید و مطلوب است و کار حفظ و نگهبانی را انجام می‌دهد اما نباید توقع داشت که منشأ آثار و نتایج مهم شود. به عبارت دیگر تشریفاتی مثل اعطای جایزه نوبل یا هر جایزه علمی و ادبی دیگر، تحولی در جهان علم و ادب و سیاست پدید نمی‌آورد. اگر با اعطای جایزه می‌شد دانشمند و شاعر و خدمتگزار مردم و جلوگیری‌کننده از وقوع جنگ و مصیبت پرورد، قدرت‌ها و کشورهایی که ثروت و درآمد هنگفت دارند وزارت جایزه تأسیس می‌کردند.

تاریخ فقط تاریخ مفاخر نیست

۲- تکرار می‌کنم اعطای جایزه به دانشمندان و هنرمندان نشانه احترام به دانش و هنر و خردمندی است ولی جایزه، هنر و دانش و خرد پدید نمی‌آورد. وقتی یک دوران تاریخی در حال بسط است اعطای جایزه نشانه نشاط علمی و اظهار قدردانی و حق‌شناسی از بزرگان آن تاریخ است و اگر زمان، زمان فروبستگی باشد هیچ گشایشی از آن حاصل نمی‌شود. شاید بگویند پس این همه جایزه که می‌دهند برای چیست و از آن چه سودی حاصل می‌شود. گفته شد که هر جامعه‌ای به مراسم و مناسک و تشریفات و مخصوصاً به افتخار و مفاخر نیاز دارد. ما هم به مناسک و به فخر و مفاخرت نیاز داریم. جایزه هم معمولاً به چیزهایی تعلق می‌گیرد که مایه فخر و مباهات باشد و به کسانی اعطا می‌شود که آن مایه را با خود دارند. همه اقوام همیشه مفاخر داشته‌اند و وجهی از تاریخ‌شان تاریخ مفاخرت است. جهان متجدد نیز مثل هر تاریخی، هم تاریخ مفاخر دارد و هم تاریخ تذکر ولی ظاهراً اکنون این تاریخ بیشتر به تاریخ مفاخر مبدل شده است. تاریخ مفاخر تمام تاریخ نیست. به عبارت دیگر به گذشته رجوع نمی‌کنند که از فلاکت‌ها و شکست‌های آن چشم بپوشند و بزرگی‌ها و افتخارهایش را سرپوش ناتوانایی‌های امروز سازند. تاریخ در اصل تاریخ تذکر است و با تذکر و بر اثر آن است که مفاخرت هم جایگاه و اثری می‌تواند داشته باشد اما اگر تاریخ صرفاً به تاریخ مفاخر و مفاخرت مبدل شود کم‌کم دیگر چیزی برای مفاخرت نمی‌ماند. تاریخ غرب جدید تا این اواخر هم تذکر بوده و هم تاریخ مفاخرت حتی در طرح جایزه نوبل نیز شاید تا حدودی مفاخرت با این تذکر توأم بود که غرب در حال پیشرفت است و هر سال افتخارهای تازه دارد. اکنون در همه‌جا وضع قدری تغییر کرده است و مخصوصاً در جهان در حال توسعه نمی‌دانیم چه نسبتی میان تاریخ تذکر و تاریخ مفاخر وجود دارد و شاید تاریخ به صرف تاریخ مفاخر مبدل شده باشد.

۳- در جهان کنونی اعطای جایزه می‌تواند رسمی تقلیدی و تکراری و نوعی ادای وظیفه اداری و اجرای مقررات باشد. برای اینکه چنین نباشد باید فکر کنیم که این کار چه لزومی دارد و ما به آن چه نیازی داریم و اگر از رسم جهانی پیروی می‌کنیم غافل نباشیم که بسیاری از مراسم پرشکوه تشریفاتی در زمان ما با اغراض سوداگری برگزار می‌شود ولی پیداست که ما در کار اعطای جایزه قصد و غرض سوداگری و بهره‌برداری تبلیغاتی نداریم و صرفاً برای شرکت در یک رسم خوب و رعایت ادب و حفظ حرمت صاحبان دانش و هنر و معرفت و خردمندی در این کار وارد شده‌ایم. اولین چیزی که در مورد جایزه باید دانست این است که بنای جایزه وقتی بنیاد می‌شود که قوم در توانایی و دانایی به شکوفایی کافی رسیده باشد و کسانی در مراتب عالی دانش و پژوهش و هنر و معرفت و کمالات گوناگون شایسته دریافت جایزه باشند. در چنین وضعی است که می‌توان به وجود و رونق علم و خرد متذکر بود و مفاخرت کرد. اکنون در کشور ما جایزه‌هایی که اعطا می‌شود، کم نیست و البته بسیاری از آنها دشواری‌هایی هم دارند. توجه به این دشواری‌ها مخصوصاً در هنگام طرح و وضع جایزه‌های جدید باید مایه تذکر باشد. از چند سال پیش در کشور ما طرح نیکوی اعطای جایزه‌ای بزرگ با نامی که بزرگی‌اش را با بزرگی‌های عادی نمی‌توان سنجید: (جایزه مصطفی (ص))، پیشنهاد و بنیاد شده است. تا پارسال داوران جایزه که در کار خود بسیار دقیقند کسی را شایسته دریافت آن نیافتند اما در سال جاری دو دانشمند را شایسته تشخیص دادند که در دی‌ماه به تهران آمدند و جایزه به آنها اعطا شد. پس از برگزاری مراسم هر دو دانشمند به فرهنگستان علوم دعوت شدند تا ضمن ادای احترام به آنها با فرهنگستان و اعضای آن نیز آشنا شوند. آن‌ها دو ساعتی مهمان فرهنگستان بودند. ملاقات با آنها تجربه خوبی بود. ما می‌خواستیم دانشمندان جهان اسلام را بشناسیم و با اعطای جایزه به بزرگ‌ترین آنان زمینه همکاری‌های علمی در جهان اسلام را فراهم‌سازیم. آیا مقصودمان از اعطای این جایزه جز این بود؟ در آیین‌نامه اعطای جایزه آمده است که این جایزه به قصد ترویج دانش و تشویق دانشمندان و تقویت روابط و همکاری‌های علمی میان دانشمندان جهان اسلام اعطا می‌شود. این قصد و نیت خوبی است و می‌توان بر اساس آن لزوم اعطای جایزه را توجیه کرد اما جایزه را با چه میزان و ملاک و به چه کسانی باید داد؟ جایزه نوبل جایزه به مظاهر و نمایندگان علم و فرهنگ و سیاست جدید بود و از آغاز تأسیس آن تاکنون هر سال کسانی بوده‌اند که در فیزیک و شیمی و پزشکی پژوهش‌های کارساز کرده و آثار ادبی بزرگ پدید آورده و در سیاست زمان خود کم و بیش مؤثر بوده‌اند. البته گهگاه و در مواردی به خصوص در مورد جوایز ادبیات و صلح دخالت دست سیاست را می‌بینیم اما توجه کنیم که اعطای جایزه صلح و ادبیات را سیاست طراحی نکرده است یعنی در ابتدا از اعطای جایزه نتیجه سیاسی خاص و معین نمی‌طلبیده‌اند. در اعطای دیگر جوایز شاید به ندرت بتوان اغراض سیاسی پنهان پیدا کرد. جایزه نوبل هرچه باشد اکنون یکی از مراسم و تشریفات مهم علم و فرهنگ جهان است و اکنون دیگر نمی‌توان پرسید که اعطای آن چه وجهی دارد. اما اگر جایزه تازه‌ای طراحی شود طراحان باید بگویند قصدشان از آن چیست. من فکر می‌کنم هر جایزه در آغاز باید مایه تذکر باشد و در تشریفات خشک و خالی خلاصه نشود. در یک کلمه بگویم اگر قصد و غرض اعطای جایزه علمی و ادبی و فرهنگی زنده نگهداشتن علم و ادب و فرهنگ است، باید فکر کنیم و ببینیم چگونه و تا چه اندازه شوق علم و ذوق فرهنگ در مردمان را برمی‌انگیزد. در اساسنامه به درستی آمده است که جایزه باید به برقراری همکاری مؤثر علمی میان کشورهای اسلامی مدد کند. پس باید دید که جایزه را به چه کسانی بدهیم تا به این مقصود برسیم. در آیین‌نامه مقرر شده است که جایزه را در حوزه‌های «علوم و فناوری زیستی و پزشکی»، «علوم و فناوری نانو»، «علوم و فناوری اطلاعات و ارتباطات» و «طرح برتر دانشمند مسلمان» اعطا کنند. مبلغ هر جایزه نیز ۵۰۰ هزار دلار است که از محل موقوفات جایزه تأمین می‌شود و چنان‌که اشاره شد برای اولین‌بار جایزه به دو دانشمند اعطا شد. یکی از آنها بانویی مسلمان بود که اکنون در کشور سنگاپور به پژوهش اشتغال دارد. یکی دیگر هم از اتباع اردن است یا درست بگویم دانشمندی است که شناسنامه اردنی دارد اما در امریکا زندگی می‌کند و ظاهراً در آنجا پژوهش‌های مؤثر و کارساز کرده است. برای دو جایزه دیگر هیات داوران با همه کوششی که کرده‌اند متاسفانه دانشمند واجد شرایط نیافته‌اند. پیدا نشدن پژوهشگر و دانشمند واجد شرایط در طی سه چهار سال معنی‌دار است و باید ما را به فکر وادارد که آیا نباید در مورد حوزه‌های جایزه و شرایط احراز شایستگی برای دریافت آن تجدید نظر کنیم؟ این درست است که نانوتکنولوژی و بیوتکنولوژی در کشور ما پیشرفت‌هایی داشته است و اختصاص جایزه به این دو حوزه شاید اعلام آمادگی شرکت در مسابقه باشد ولی نکته‌ای که از آن نباید غافل شد این است که در علم و تکنولوژی آنجا که پژوهش عین تکنولوژی است یا از تکنولوژی منفک نمی‌شود باید در مرز تکنولوژی بود تا بتوان مرزی‌ترین پژوهش‌ها را انجام داد و به این جهت دانشمندان جهان اسلام و کشورهای اسلامی که در کشور خود اقامت دارند و پژوهش می‌کنند و امکان‌های کافی در اختیار ندارند رقابت‌شان با دانشمندان کشورهای صاحب بالاترین مرتبه تکنولوژی دشوار است. جایزه‌ای هم که امسال اعطا شد به دانشمندی تعلق گرفت که گرچه شناسنامه اردنی دارد او را یک دانشمند امریکایی یا وابسته به علم امریکا باید دانست. یعنی این دانشمند اگر تبار و شناسنامه اردنی دارد شاید نسبتش با اردن مثل نسبت دیگر دانشمندان امریکا با این کشور عربی باشد. متاسفانه یا خوشبختانه عدد دانشمندانی که از جهان اسلام و مخصوصاً ایران برخاسته و اکنون در دانشگاه‌ها و مراکز علمی اروپا و امریکا و ژاپن و استرالیا به پژوهش اشتغال دارند کم نیست و بعضی از این دانشمندان، دانشمندان تراز اول جهانند که با برخورداری و بهره‌مندی از امکان‌های پژوهش در جهان توسعه‌یافته به این مقام رسیده‌اند و معلوم نیست اگر در کشور خود مانده بودند به مقام علمی کنونی‌شان می‌رسیدند. آیا جایزه مصطفی (ص) را به اینها باید داد؟ مسلماً کسانی که در خارج از کشورشان به کار علم مشغولند اگر نسبت و پیوندی با کشور خود و سازمان‌های علمی آن داشته باشند و در مرتبه عالی باشند جایزه مصطفی (ص) را نیز می‌توانند دریافت کنند. اما اگر صرفاً در یک کشور اسلامی به دنیا آمده و شناسنامه آن کشور را دارند و چه بسا که این شناسنامه هرگز به کارشان نمی‌آید (مگر اینکه به برکت آن برنده جایزه‌ای در کشورهای اسلامی یا در کشور خودشان بشوند) بهتر است جایزه خود را هم از همان‌جا بگیرند که به آن تعلق دارند (چنان‌چه پارسال دانشمند جوان ایرانی بزرگ‌ترین جایزه جهانی در ریاضیات را دریافت کرد). امیدوارم این سخن حمل بر کوته‌فکری و بی-احترامی به دانش و دانشمندانی که از کشور خود مهاجرت کرده و در پیشبرد پژوهش مؤثر بوده‌اند نشود. مهاجرت دانشمندان یک وجه اخلاقی دارد که در جای خود نمی‌توان از آن صرفنظر کرد. ما چگونه می‌توانیم از رفتن عده کثیری از مستعدترین فارغ‌التحصیل‌های بهترین دانشگاه‌های کشور به خارج و از دست دادن بخش مهمی از حاصل توسعه آموزش عالی متأسف نباشیم و به دانشمندانی که در وطن خود مانده و به پیشرفت علم آن خدمت کرده‌اند ادای احترام نکنیم؟

 

 

کلید واژه ها: رضا داوری‌اردکانی -
0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST