شرق: شاید تنها با نگاهی اجمالی به تاریخ ادبیات هر ملتی، بهخوبی
دریابیم که نوگرایی و تلاش برای یافتن فرمی جدید برای بیانی تازه از ادبیات و در انداختن
طرحی نو، همیشه با مناقشه و مجادله همراه بوده است. چنین اختلافنظرهایی درواقع موتور
محرکه ادبیات هستند. دیالکتیکی که در هر دورهای نویسنده یا شاعری-یا مکتبی- را بر
صدر تاریخ ادبیات، چنان آفرینشگر مینشاند و در برههای دیگر، مکاتبی دیگر را. اگر
خود آفرینشگری در ادبیات را موضوعی اجتماعی بدانیم و قائل بدان باشیم که این زمینه
و زمانهی نویسنده است که روح نوگرایی و آفرینشگری را در کالبد ادبی وی میگنجاند
و به همین دلیل نویسنده تنها ابزاری برای بیان فرمی نو است، شاید بهتر بتوان دلایل
ظهور جریانات ادبی را فهم کرد. گفتمانی که شاعر در آن زندگی میکند، به شکلی
غیرمستقیم هژمونی خود را در شکل و محتوای ادبی وی اعمال میدارد. درک این موضوع که در زمانهی خاص باید به شکلی دیگر شعر سرود و
از امکاناتی نو برای بیان ادبی سود جُست شاید موضوع هر شاعری نباشد. اما بیگمان درآمدن
از سیطره این هژمونی و تلاش برای بیانی نو، درکی آفرینشگرانه میطلبد که نویسنده
را چونان مولفی طراز اول و -عطف تاریخ ادبی- میشناساند. تلاش برای چنین بیانی،
شاعر را در وضعیتی برزخی از ادبیات قرار میدهد و آن را همچون پارادوکسی ادبی نشان
میدهد. پارادوکسی که در میانهی ادبیات وجود دارد، تاریخی پشت سر که تلاش برای
جدایی از آن دارد و تاریخی روبهرو، که سعی در نوشتن آن میکند. بیان این -در میان
بودن- و آفرینشگری را در تاریخ ادبیات همچون نوشتن مانیفست ادبی دانستهاند. مانیفست وضعیت
متافیزیکی آفرینشگر را به کنشی نو برای شکل و بیانی تازه معرفی میکند. درواقع
مانیفستهای ادبی را به شرط مداومبودن کنش ادبی، میتوان نقاط عطف تاریخ ادبیات
هر ملتی خواند. در اینجا مانیفست ادبی خود شیوهای از نوشتن تاریخ ادبیات است.
اگرچه در ادبیات کردی تا به حال مانیفستی نوشته نشده که
ابعاد جهانی داشته باشد، اما در تاریخ ادبیات کردی نقاط عطفی هستند که بدون شناخت
آنان شاید درک تاریخ ادبیات کردستان دشوار آید. البته نوشتن مانیفستی که کل ادبیات
جهان یا حداقل بخشی از ادبیات جهانی را تحت تاثیر خود قرار دهد تنها و تنها به
شاعران و نویسندگان آن ادبیات خاص مربوط نیست بلکه عوامل متعددی در این جهانیسازی
دست دارند که بیان آنها در حوصلهی این نوشته نیست و فقط به این گزاره بسنده میکنیم
که مقبولیت ادبی مجموعهای از سرمایههای فرهنگی و خلاقیت نویسنده تنها یکی از این
سرمایههای فرهنگی است.
نسل اول نوگرایی در شعر کردی
روند نوگرایی در شعر کردی با پیشگامی شیخ صالح شیخ نوری
در دهه چهارم قرن بیستم آغاز شد و توسط عبدالله سلیمان (گوران) در کردستان عراق به
عرصهی ادبیات کردی ورود پیدا کرد. درواقع عبدالله گوران، همچون شاعری پیشرو اولین
شاعری است که بیانی نو در فرم و محتوا را به شعر کردی اضافه میکند. جریان نوگرایی که
با گوران همچون شاعر و شیخ نوری همچون تئوریپرداز آن شکل میگیرد، مجموعهای از
شاعران را در سلیمانیه- جنوب فرهنگی کردستان- گرد خود جمع میآورد و نسل نخست
نوگرایی شعر کردی را بهوجود میآورد. از نامهای آشنای این نسل میتوان به احمد
حسن عزیز (هه ردی)، محمد محمدامین (کاکه فلاح)، یونس رئوف (دلدار)، محمد صالح دیلان و کامران
موکری اشاره داشت که آثارشان را بین سالهای ۱۹۳۵ تا ۱۹۵۰
انتشار دادند. شروع نوگرایی در ادبیات کردی را میتوان زیر تاثیر ادبیات ترکیه و
بهخصوص نهضت (فرجی آتی) به رهبری توفیق فکرت دانست. در این دوره محتوای شعر رگههایی
از رمانتیسیسم کلاسیک شعر کردی را داراست و شعر بیشتر حول محور طبیعت، عشق، ملیگرایی
و بیان اندیشه جریان دارد. درواقع بعد از جنگ جهانی است که گونههایی از رئالیسم
نیز وارد شعر نسل اول میشود. این روند در شعر نو کردی تا سالهای ۷۰-۱۹۶۰ جریان دارد. بعد از ۱۹۷۰ و نیز انتشار بیاننامه سیاسی (یازدهم آذر) است که فضای سیاسی
آزادانهتر به نسبت گذشته برای اقلیم کردستان به وجود میآید و حجم زیادی از مجله
و انتشاراتی و روزنامه توسط کردها منتشر میشوند. در همین دوره، کانون نویسندگان
کرد (یهکیهتی نووسهرانی کورد) تشکیل میشود و امکاناتی برای انتشار اندیشههای
نو بهوجود میآید.
نوگرایی اروپا برای شاعران کرد، اینبار نه از طریق
ادبیات ترکیه بلکه از طریق شعر عرب ورود پیدا میکند. مانیفست ۱۹۶۸ شاعران مصری، مانیفست ۱۹۶۹ بغداد (شاعران عرب)، نشر مجلاتی چون (الاداب، شعر۶۹، مجلهالشعر، الکمه)، و شعر و نقد
شاعران نوگرایی چون (یوسف الخال، بدرشاکر السیاب، آدونیس، ابراهیم جیرا) و نیز
آشنایی شاعران کرد با جریانات ادبیات جهانی، بستر را برای بیانی تازه در شعر فراهم
آورد. مجموعه این فضای ادبی- سیاسی- اجتماعی نسل دوم شعر نو کردی را در کردستان
عراق پدید آورد و دو گروه ادبی به نامهای (روانگه) در سلیمانیه و (کفری) در شهر
کفری- استان دیاله- اولین مانیفستهای ادبی کردی را تنظیم کرده و انتشار دادند.
البته به جز این دو گروه، شاعرانی چون رفیق سابیر، عبدالله پشیو، انور قادر محمد و
در سالهای بعدی گروه ادبی طلیعه اربیل (تلیعه ههولیر) با شاعرانی چون (مهاباد قرداغی،
جلال برزنجی، محمد عمر عثمان و...) شروع به شیوه جدید سرودن شعر و خروج از هژمونی
شعر گوران کردند، اما اولین مانیفستهای ادبی توسط گروه روانگه و کفری در سالهای
ابتدایی دهه هفتاد در کردستان عراق نوشته شد. این روند در
کردستان ایران به شکلی دیگر بود. شعر کردی در ایران تحت تاثیر شعر نو فارسی در دهه
۵۰ میلادی و با سواره ایلخانیزاده (۱۹۳۷-۱۹۷۶) شروع میشود. نوگرایی سواره با تأخیر سیساله به نسبت شعر
فارسی و بیستوپنجساله به نسبت شعر کردستان عراق آغاز میشود. بعد از مرگ
زودهنگام سواره، دیگر کردستان ایران شاعری چنان مطرح و نوآوری را در شعر خود تجربه
نکرد. اگرچه صداهای متعددی در فضای شعری اکنون کردستان ایران موجود است اما هیچکدام
از آنها نتوانستند به نسبت سواره بر شعر زمانه خود تاثیر داشته باشند. مرگ
زودهنگام سواره و نبود شاعری در طراز وی، و نیز وجود شاعران طراز اول کردستان
عراق، که تجربه آزمونهای ادبی مختلفی را در این مدت از سر گذرانده بودند، موجب شد
که شعر کردستان ایران در تاثیر مستقیم شاعران کردستان عراق قرار گیرد. این تاثیر
شامل تمامی فضای شعری از زبان و فرم گرفته تا محتوا و سوژههای شعری میشد. درواقع
سوژه سیاستزده شعر کردستان عراق همان سوژه شعری شاعران کرد ایران نیز بود. و این
تاثیرگذاری تا سالهای پایانی دهه نود میلادی ادامه داشت.