آرمان: قیصر امینپور از آن دسته انسانهای چندوجهی است که بیشتر به شعر و شاعری او پرداخته شده است، فارغ از اینکه او استاد دانشگاه، محقق، روزنامهنگار و ترانهسرا نیز بود. امسال تقریباً همزمان با سالگرد درگذشت قیصر، کتابی با عنوان «این ترانه بوی نان نمیدهد» به تألیف مهدی فیروزیان و از سوی نشر «کتاب آبی» به چاپ رسید. این نشر متعلق به همسر مرحوم امینپور است و این کتاب اولین اثری است که از سوی این انتشارات به چاپ میرسد. در این کتاب فیروزیان بعد از مقدماتی درباره قیصر و تاریخچهای از ترانهسرایی در ایران، به سبکشناسی ترانههای قیصر امینپور در قلمروهای زبانی، ادبی و فکری میپردازد و در فصلی جداگانه نیز به شیوهای تطبیقی ترانههای قیصر را مورد بررسی قرار میدهد. در این گفتوگو مهدی فیروزیان از قیصر امینپور، شیوهای که برای این کتاب درنظر گرفته است و دشواریهای پیداکردن برخی منابع میگوید. فیروزیان عضو هیات علمی دانشگاه تهران است. او معتقد است که دانشجویان امروز همچنان از اشعار قیصر امینپور استقبال میکنند ولی به این نکته هم اشاره دارد که یافتن رویکرد دانشورانه و دانشجوی واقعی هر روز از روز پیش دشوارتر میشود. یکی از دلایلش هم افزایش تعداد دانشگاهها و دانشجویان است که انگار در این روند، کمیت فدای کیفیت شده. هرچند این اتفاق بد موجب نمیشود تا امید داشتن آثار پژوهشی و دقیق را از دست داد.
وقتی صحبت از قیصر امینپور میشود، همه ذهنها به سمت شاعری ایشان میرود و کمتر کسی به ترانهها و سبقه ترانهسرایی ایشان میپردازد. چرا و چگونه تصمیم گرفتید به لحاظ سبکشناسی روی ترانههای قیصر کار کنید؟
احساس میکردم بیتوجهی به این جنبه از هنر سخنوری قیصر امینپور پسندیده نیست و برای شناخت کامل او میباید به تمام جنبههای سخنوریاش توجه شود. از طرف دیگر، امروز بازار ترانهسرایی بسیار گرم شده است و مردم بیش از شعر با ترانه سروکار دارند. کمتر کسی دیگر امروز کتاب شعر میخرد؛ ولی در مقابل کمتر کسی است که حتی اگر به کنسرت نرود و آلبومی را نخرد، از صداوسیما یا دستگاه ضبط خانگی و خودروی خود موسیقی و ترانه نشنود و حتی بخشهایی از ترانهها را به یاد نسپرد. ادبای سنتی اصلاً ترانه را در شمار آثار ادبی قابل نقد و بررسی به رسمیت نمیشناسند؛ اما بر اساس مناسبات زندگی امروزی فکر میکنم ضرورت دارد ترانه، مانند شعر، بر اساس اصول سبکشناسی و نقد ادبی بررسی شود. برای این کار بررسی ترانههای قیصر را که از نظر علمی و ادبی آثاری پخته و سنجیده و زیبا هستند، برگزیدم. علاقهمندان ترانهسرایی با خواندن نقدهایی از این دست و شناخت هنر بزرگانی چون قیصر میتوانند راه و رسم صحیح سرودن ترانه را بیاموزند و امید میرود با گسترش یافتن شیوه نقد علمی ترانه، اندکی از آشفتگی شگفت و سستی و ضعفی که گریبانگیر ترانهسرایان امروزی است، کاسته شود.
با توجه به اینکه ناشر، خانم اشراقی همسر قیصر امینپور بودهاند، نوشته شدن این کتاب پیشنهاد و علاقهمندی ناشر بود؟
در حقیقت نشر کتاب آبی با انتشار همین کتاب کار خود را آغاز کرده است. خانم دکتر اشراقی عزیز در همان روزهایی که در جریان پژوهش و نگارش بودم، از قصد خود برای راهاندازی کار انتشارات سخن گفتند. به علت تناسب موضوعی و علاقه و احترامی که برای خانواده قیصر قائلم، تصمیم بر آن شد که کتاب به ایشان سپرده شود که الحق نیز به بهترین نحو کار را به انجام رساندند.
به نظر شما چرا روی ترانههای قیصر کمتر کار پژوهشی شده است؟
چنان که عرض شد ادبای سنتی اصولاً ترانه را در شمار آثار ادبی قابل اعتنا نمیآوردند و هنوز هم نمیآورند. برای همین نه تنها درباره قیصر بلکه درباره هیچ ترانهسرای ایرانی تا کنون کتاب مستقلی با موضوع سبکشناسی منتشر نشده است. این در حالی است که ترانه و ترانهسرایی در سراسر جهان جایگاهی والا یافته است و برای نمونه میبینیم که جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۶ به باب دیلن ترانهسرا میرسد. لازم است سخنسنجان ایرانی هم در رویکرد خود تجدید نظر کنند. به اعتقاد بنده ترانه به علت تاثیرگذاری بسیار و طیف گسترده مخاطبان آن، امروز از مهمترین قالبهای ادبی شمرده میشود که باید بیش از پیش به آن توجه شود تا ظرفیت عظیمی که در آن نهفته است با خلق آثار مبتذل و کمارزش هدر نرود.
مقالات و پایاننامههایی درباره اشعار قیصر نوشته شده اما بیشتر آنها یا مجال انتشار نمییابند یا کارهای ساختارمند و دقیقی نیستند. به نظر شما چرا با کمتر کتاب تحلیلی که خواندنی هم باشد در مورد قیصر روبهرو هستیم؟
اصولاً به علت روش نامطلوب وزارت علوم در ارزیابی علمی و اصرار نادرست بر تولید علم ولو بهشکل صوری و البته سوءاستفاده از وضعیت موجود، در جامعه علمی و مطبوعات دانشگاهی امروز شاهد حجم بسیار زیادی مقاله، پایاننامه، طرح و تحقیق هستیم که بسیاری از آنها مطلقاً هیچ ارزش علمی ندارند و تنها برای پر کردن رزومه، کسب نمره، ارتقای رتبه و... نوشته شدهاند. در چنین آشفتهبازاری اگر کتاب و مقاله خوب هم نوشته شود کمتر مجال طرح و نمود مییابد. از جامعه دانشگاهی و مجلات آنها اگر کاری برنیاید، مطبوعات غیردانشگاهی هم تکلیفشان مشخص است. ریزش شدید خوانندگان و نداشتن بازده مادی و معنوی هم برای نویسندگان آزاد و خارج از فضای بیمار دانشگاهی یا به زبان دیگر «دلّالی شبهعلمی»، انگیزهای برای تلاش باقی نگذاشته است. این نگاه کلی من به اوضاع فعلی است. اما اگر به طور مشخص درباره قیصر بخواهیم حرف بزنیم باید گفت بیشتر کسانی که درباره او سخن گفتهاند سخنان یکسانی را بارها و بارها تکرار کردهاند و بسیاری نیز به دلایل فرامتنی فقط با دید تحسین و ستایش به کارهای وی نگریستهاند و نقد به معنی واقعی کلمه در کارهایشان نبوده است.
استقبال دانشجویان برای کار روی آثار قیصر چگونه است؟
بسیار زیاد. ده سال از درگذشت قیصر میگذرد و دانشجویان امروزی دانشگاه تهران حضور قیصر را درک نکردهاند. پس علاقه به او دلیلی جز هنر وی ندارد و نمیتوان گفت شناخت شخص او باعث علاقهمندی این دانشجویان شده است. از آنجا که بنده برای گردآوری کتابشناسی قیصر سالهاست در جستوجوی آثاری هستم که درباره او نوشته شده، میتوانم با اطمینان بگویم که میزان گرایش دانشجویان رشته ادبیات فارسی به قیصر با هیچیک از شاعران همنسل او قابل مقایسه نیست. او محبوبترین شاعر نسل خود در جامعه دانشگاهی است. دانشگاه تهران که محل تدریس قیصر بوده است، نیز از این قاعده مستثنا نیست.
قیصر امینپور علاوه بر محیط آکادمیک در بیرون از آن فضا نیز مشهور بود. دلیل اینکه این روزها استادان ادبیات کمتر در بیرون از فضای آکادمیک شناخته شدهاند، چیست؟
قیصر انسانی چندوجهی بود و جز تدریس و تحقیق در چند شاخه از جمله شاعری و نویسندگی برای بزرگسالان و نوجوانان، ترانهسرایی و روزنامهنگاری فعالیت داشت؛ اما لزومی ندارد استادان ادبیات، شاعر یا نویسنده باشند و طبیعی است که دانشگاهیان بیشتر در محیط آکادمیک مطرح شوند. بعد از استادان بزرگ نیمه نخست این قرن مانند فروزانفر، خانلری، معین و... که کارهای پژوهشی برایشان شهرت فراگیر به ارمغان میآورد، امروز کمتر چنین اتفاقی میافتد. حقیقت آن است که علت شهرت قیصر نیز شاعری و روزنامهنگاری و بیش از آن ترانهسرایی وی بوده است، نه استادی او در دانشگاه و تحقیقات علمیاش. بههرحال توانایی گسترده قیصر در چند شاخه متفاوت باعث مطرح شدن او شده بود.
فصل اول کتاب که به تاریخچه ترانهسرایی در ایران پرداختهاید جزو قسمتهای مهم این کتاب است. اما ترانههایی را که با زبان شکسته و عامیانه نوشته شدهاند، بررسی نکردهاید درحالی که بخش مهمی از ترانههای فراگیر در میان جامعه را در برمیگیرد. دلیل این امر پیشگیری از مفصل شدن بود؟ البته این انتخاب شما با ترانهها و شعرهای استاد امینپور نیز تناسب دارد چه اینکه ایشان نیز از شکستهنویسی پرهیز میکردند.
علت اصلی رعایت تناسب در مقایسه سبکشناسانه است. ترانههای قیصر همه زبان ادبی دارند و قیاس سطح زبانی سبک او با زبان شکسته ترانهسرایان دیگر، بهعلت تفاوت بنیادینی که میان آنها هست، درست به نظر نمیرسد. البته منکر اهمیت و اثرگذاری ترانههای سرودهشده با زبان شکسته نیستم و معتقدم در پژوهشی دیگر باید به بررسی زبان شکسته در ترانه پرداخت.
با توجه به تنوع این کتاب به نظر میرسد که پیش از شروع مستلزم جمعآوری منابع زیادی بوده است که دسترسی به بعضی از آنها هم چندان راحت نیست. این بخش از پژوهش چگونه میسر شد؟
جستوجوی منابع مکتوب دشواری چندانی نداشت؛ اما یافتن برخی آثار صوتی، که بهدلایلی برخی سعی در نابودی آنها نیز داشتهاند، بهرغم جستوجوهای گسترده بنده ناکام میماند، اگر یاری دوستان آرشیودار نبود. خوب است اشاره کنم که در این کتاب به پشتوانه اسناد صوتی و تصویری، ثابت شده که حداقل دو آهنگ بسیار معروف در آلبوم نیلوفرانه اثر آهنگسازی که نام او در شناسنامه آلبوم ذکر شده، نیست و آن دو آهنگ را زندهیاد نصرتا... گلپایگانی ساخته است. یکی از آن دو همان آهنگ «نیلوفرانه» (خدایا عاشقان را با غم عشق آشنا کن) است که پیش از ترانهسرایی قیصر بر آن و اجرای زیبای علیرضا افتخاری، آن را نادر گلچین با ترانهای از ابراهیم صفایی و با نام «نوای کاروان» (نوای کاروان امشب زند آتش به جانم) خوانده بود.
در ترانه خواننده بیشتر از ترانهسرا مورد توجه عموم قرار میگیرد و کمتر کسی سراغ نام ترانهسرا میرود؛ چیزی شبیه به رابطه فیلمنامهنویس و بازیگر و کارگردان؛ اما در چنین شرایطی قیصر باز هم چهرهای سرشناس است که مؤلف بودن او در این زمینه هم مغفول نمیماند. دلیل این اتفاق را چه میدانید؟
این باز هم به چندوجهی بودن قیصر برمیگردد که هر یک از وجوه چندگانه شخصیت علمی و هنری او به تقویت اعتبارش در وجههای دیگر کمک کرده است. او پیش از ترانهسرایی به عنوان شاعری جوان در جامعه شناخته میشد و اعتبارش در شاعری باعث توجه بیشتر به کار او در ترانهسرایی شد و از طرف دیگر، پس از چندی شهرتی که ترانهسرایی برای قیصر بهبار آورد مخاطبان شعر او را بیشتر کرد.
انگار تعمدی بوده که صرفاً یک متن تحلیلی و پژوهشی منتشر شود.
همانطور که در مقدمه کتاب ذکر کردهام رویکرد این کتاب علمی و تحلیلی است و در آن از انشانویسی و خاطرهپردازی و آوردن گزارههای عاطفی پرهیز شده است؛ با اینکه خوب میدانم همان ویژگیها هستند که کتاب را از دید خیل عظیمی از خوانندگان خواندنی میکنند و از سوی دیگر میدانم که بخشهایی از کتاب بنده چندان خواندنی نیست؛ اما این را ضعف یا شکستی برای کار محسوب نمیکنم. چون از آغاز هدف خود را مشخص کرده بودم. حالا که اشاره کردید خوب است بگویم که در جریان تحقیقات میدانی و گفتوگو با هنرمندان موسیقی خاطرات و سخنان بسیاری را ضبط و ثبت کردهام که در جایی بازگو نشدهاند.
تصمیمی برای کار سبکشناسانه و تحلیلی شبیه به «این ترانه بوی نان نمیدهد» روی شعرهای قیصر ندارید؟
همانطور که پیشتر اشاره کردم کتابی به نام «همسایه آفتاب» با عنوان فرعی نقد و تحلیل اشعار قیصر امینپور در دست انتشار است که نیمی از آن را خود نوشتهام و باقی حاصل گزینش، تدوین و ویراستاری علمی و ادبی بنده است. استادان و دوستان دانشوری چون عزتا... فولادوند، محمود فتوحی، وحید عیدگاه، هما میوانی و... به سفارش نگارنده چند مقاله علمی درباره قیصر نوشتهاند. برگزیدهای از شعرهای شاعران درباره قیصر و چکیدهای از مقالات گوناگونی که درباره شعر و شخصیت او نوشته شده است و کتابشناسی قیصر امینپور از دیگر بخشهای کتاب است.
کار دیگری نیز در دست چاپ دارید؟
بله، مدتهاست که روی طرح پژوهشی «سایه و موسیقی» کار میکنم که جلد اول از پنج جلد آن با نام «موسیقی ایرانی در شعر سایه» توسط انتشارات هنر موسیقی آماده چاپ شده است و امیدواریم که همزمان با نودسالگی استاد هوشنگ ابتهاج در اسفندماه امسال منتشر شود. در این کتاب اولاً به گردآوری و شرح اصطلاحات و واژههای ویژه موسیقی در شعر ابتهاج دست زدهام و همه نمونههای کاربرد یافتن این واژهها در شعر او را ذکر کردهام و در بخشی دیگر به بررسی ایهامهایی پرداختهام که با بهرهگیری از چنین واژههایی در شعر سایه پدید آمدهاند. چهار جلد دیگر این طرح پژوهشی که امیدوارم در سالهای آینده نوشته و چاپ شوند نیز به ترتیب چنین نام گرفتهاند: «شعر سایه در موسیقی ایرانی» (شناسایی و بررسی آهنگهایی که روی شعر سایه ساخته شدهاند)، «گلهای تازه» و «گلچین هفته» (بررسی فرم و محتوا در دو برنامه موسیقایی رادیو ایران پیش از انقلاب که طراح و سرپرست آنها سایه بوده است) و «ترانهسرایی سایه» که موضوع آن مانند «این ترانه بوی نان نمیدهد» سبکشناسی ترانه است و این بار بهجای قیصر سراغ ترانههای زیبای سایه رفتهام.
در آخر اگر نکتهای باقی مانده است که نپرسیدم و میخواهید به آن اشاره شود، بفرمایید.
همانطور که میدانید این روزها وضعیت فرهنگ و علم و ادب در جامعه ما هیچ خوب نیست و البته این خود تابعی است از شرایط اقتصادی و اجتماعی. جای دریغ بسیار است که در سرزمین فردوسی و سعدی و کشوری که هشتاد میلیون جمعیت دارد، شمارگان معمول کتاب به ۵۰۰ نسخه و کمتر از آن رسیده است. سراسر ایران پر از دانشگاه شده و تعداد دانشگاهها و دانشجویان ما از بسیاری کشورهای جهان بیشتر است؛ اما یافتن رویکرد دانشورانه و دانشجوی واقعی هر روز از روز پیش دشوارتر میشود. این یعنی گسترش بیشتر صوری است و از معنی در آن کمتر اثر میتوان جست. با وجود ناخرسندی و آزردگی عمیق، هرگز ناامیدی و بدبینی را خوش نمیدارم. برای همین هم دست از کار نکشیدهام و همچنان به آینده امیدوارم. آرزو میکنم با بهبود وضعیت معیشتی مردم و کار فرهنگی، جویندگان دانش و فرهنگ بیشتر شوند و رنج زیستی انسانها پس از کسب رفاه نسبی مادی و معیشتی (که مقدمه پرداختن به دانش و هنر و معنویت و حتی بهنوعی آمیخته به آن است)، از راه دست یافتن به گوهر معرفت و آگاهی کمتر و کمتر شود. بهقول قیصر:
ای روزهای خوب که در راهید!
ای جادههای گم شده در مه!
ای روزهای سخت ادامه!
از پشت لحظهها بهدرآیید!