ابتکار: هر سال به مناسبت فرا رسیدن دهه فجر، حوادث منتهی به انقلاب سال ۵۷
دوباره مورد توجه قرار میگیرند. صدا و سیما از دوازدهم بهمن اقدام به پخش برنامههای
ده قسمتی ویژهای میکند که در آن روایتهایی از انقلاب، گاهی روایتهایی نو گاهی
تکراری، مطرح میشود. موسیقیهای انقلابی مرور میشوند، نمایشگاههای عکس برگزار
میشود. همه این برنامهها در تلاش هستند تا بخشهای ناگفته ماجراهای منتهی به
انقلاب را بیان کنند. اما سهم ادبیات در بیان زاویههای پنهان و روایتهای واقعی
از وقایع سال ۵۷
چقدر بوده است؟ چرا پس از گذشت نزدیک به ۴ دهه از انقلاب، داستان یا
رمانی با بستر وقایع آن سالها چندان در بین مخاطبان مطرح نشده است؟
اگر به ادبیات دفاع مقدس نگاهی بیندازیم، کتابها و آثار متنوعی را خواهیم دید که
هر کدام به ماجرای جنگ هشت ساله نگاه متفاوتی داشتهاند، بعضی روایتها خاطراتی
مستند از حال و هوای رزمندگان است و بعضی روایتهای داستانی که شاید حتی داستانی
عاشقانه را در سالهای جنگ روایت کند، بیآنکه شخصیتها الزاما وجود حقیقی داشته
باشند. حتما شما هم میتوانید چند نمونه از رمانهای جنگ را به یاد بیاورید. اما
در حوزه ادبیات انقلاب، در این چهار دهه که از سال ۵۷ میگذرد، کتاب شاخصی درباره
وقایع آن دوران یا حتی روایتی بر پایه اتفاقات منتهی به انقلاب را به خاطر نخواهیم
آورد. چرا چنین اتفاقی رخ داده است؟ صادق کرمیار، نویسنده و کارگردان، درباره علت
این ماجرا به «ابتکار» میگوید: شاید ضرورتی در این مورد توسط نویسندهها دیده
نشده باشد. البته نباید از یک موضوع مهم در این میان غافل شویم. پس از انقلاب به
قدری حوادث به صورت پی در پی، پشت سرهم اتفاق افتاد و سرعت رخدادن حوادث به قدری
زیاد بود که کسانی هم که به ندرت در مورد انقلاب نوشتهاند، مثل محمود گلابدرهای،
نتیجه کارشان بیشتر شبیه یک گزارش ژورنالیستی شد تا یک اثر ادبی در حوزه انقلاب.
طبیعی است که باید حوادث پشت سر گذاشته شود و به جایی برسد که اتفاقات در وجود
نویسنده نشست کند و نویسنده بتواند تحلیل جامعی نسبت به انقلاب داشته باشد و بعد
بر اساس آن تحلیل، شروع به نوشتن کند.
برهه حساس کنونی ۴۰
ساله!
نویسنده «فریاد در خاکستر» درباره موانع نوشتن در حوزه ادبیات انقلاب میگوید:
نزدیک به ۴۰
سال است که از وقوع انقلاب گذشته است، اما هنوز به ما میگویند ما در برههای حساس
از انقلاب هستیم. وقتی حالا بعد از ۴۰ سال هنوز در برهه حساس هستیم به معنی آن است که
ما هنوز باید صبر کنیم تا باز هم زمان بگذرد تا نویسنده بتواند تحلیل خودش را از
وقایعی که گذشته بیان کند و همچنین بتواند اطلاعات جدیدی به دست بیاورد. به طور
مثال ما امروز میتوانیم درباره بازه زمانی ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۰ داستان بنویسیم. چون آن بازه
زمانی و اتفاقاتش نشست کرده و تبدیل به تاریخ شده است و نویسنده میتواند با تحلیل
و اطلاعات جامع و کافی درباره آن مقطع تاریخی شروع به نوشتن کند. اما هنوز این
اتفاق درباره انقلاب رخ نداده است. ما هم صبر میکنیم تا این برهه حساس سپری شود!
سنگینی قرائتهای ناگفته بر نویسنده
حوزه ادبیات جنگ هشت ساله، مربوط به سالهای پس از انقلاب است اما آثار زیادی
درباره آن توسط نویسندگان نوشته شده است اما چرا ادبیات انقلاب همچنان جزو برهههای
حساس است که نمیتوان در مورد آن نوشت؟ کرمیار میگوید: جنگ در همه جای دنیا با هم
وجه مشترکی دارند. در جنگ یک دشمن خارجی وجود دارد که در مقابل ایستاده و در مقابل
کشور است و در طرف دیگر کسانی وجود دارند که در مقابل حملات دشمن خارجی از کشور
دفاع میکنند. رمانهایی که تا کنون در مورد جنگ نوشته شدهاند یا وجه حماسی داشتهاند
که آن وجه حماسی کارکرد امروزی ندارد و مناسب همان مقطع سالهای جنگ بوده است یا
این داستانها تحلیل از میدان جنگ بوده که بخشی از آن دچار این اتهام شده که این
رمان ضد جنگ است، بخش دیگر قرائتی مستند نسبت به جنگ است. بنابراین نمیتوان هیچ
یک از این آثار را هم رمانی جامع درباره جنگ دانست. اما در مورد انقلاب این طور
نبوده که دشمن خارجی وجود داشته باشد و ما در طرف دیگر در صدد دفاع در برابر حملات
آن برآییم.
او با بیان این جمله که انقلاب چند وجهی است، ادامه میدهد: تحلیلهای مختلفی در
مورد انقلاب ارائه میشود، به همین دلیل نمیتوان ادبیات انقلاب را با ادبیات جنگ
هشت ساله مقایسه کرد. در عین حال که درون وقایع انقلاب هنوز قرائتهایی وجود دارد
که روی نویسنده سنگینی میکند و به نویسنده مجالی برای نوشتن درباره آن وقایع داده
نمیشود.
مقایسه فیلم و ادبیات در حوزه انقلاب ۵۷
هر سال به مناسبت دهه فجر، سریالهای مختلفی توسط صدا و سیما ساخته میشود که به
نحوی روایتکننده داستانی در مورد وقایع و اتفاقات منجر به انقلاب است، بنابراین
ساختههای تصویری زیادی درباره داستانهای انقلاب ۵۷ وجود دارد، پس چرا در حوزه
ادبیات چنین اتفاقی نمیافتد؟ آیا همتی که درباره ساخت محصولات تصویری وجود دارد،
در حوزه ادبیات داستانی وجود ندارد؟ کرمیار که در سابقه کاری خود نگارش فیلمنامه
دو اثر مرتبط با جنگ هشت ساله را دارد، در اینباره میگوید: روایت تاریخی در
سینما با ادبیات داستانی کاملا متفاوت است. سینما به خوبی میتواند روایتهای
تاریخی را بیان کند، البته همین روایت هم بر مبنای دیدگاه فیلمساز و است و مشخص
نیست چندان واقعی باشد و جامعه چقدر موافق یا مخالف روایت فیلم است. همه این موارد
جای بحث و تامل است. اما ادبیات کاملا با سینما متفاوت است. سینما فعالیتی جمعی
است. گروهی دور هم جمع میشوند، درباره موضوعی فکر میکنند و در نهایت یک اثر
سینمایی یا تلویزیونی ساخته میشود اما ادبیات داستانی یک فعالیت کاملا فردی و
شخصی است که مبتنی بر یک نفر است. نویسنده داستان را بر اساس تحلیل و درک شخصی و
جهانبینی خودش مینویسد. بنابراین اسلوب شکل گیری ادبیات داستانی و یک اثر
سینمایی کاملا متفاوت است. مقایسه محصولات سینمایی مرتبط با سالهای انقلاب و
ادبیات داستانی این حوزه، چندان مقایسه صحیحی نیست.