نشست ویژهی مرکز فرهنگی شهر کتاب روز شنبه، ۱۴ بهمن به بررسی ابعادی از کارنامهی پژوهشی ژوکوفسکی، ایرانشناس روس و رونمایی و معرفی کتاب «موادی برای مطالعهی گویش بختیاری» اختصاص داشت. در این نشست میرجلالالدین کزازی، احمد تمیمداری، شهرام همتزاده، مریم شفقی و مهدی دادرس به سخنرانی پرداختند.
والنتین الکسیویچ ژوکوفسکی از ایرانشناسان برجسته روسیه بود که در سال ۱۹۱۸ درگذشت و امسال صدمین سال درگذشت اوست. بهتازگی کتاب گویش بختیاری ژوکوفسکی با ترجمهی مریم شفقی و سیدمهدی دادرس منتشر شده است.
میرجلالالدین کزازی گفت: در این سالیان با آگاهی و استواری بیشتر میدانیم که زبانها و گویشهای ایرانی، گنجینههای گرانسنگ، والا و بیجایگزین هستند؛ سرچشمههایی بیمانند در شناخت فرهنگ و پیشینهی نیاکانی و ایرانی. چند سال پیش در همایشی که دربارهی زبانها و گویشهای ایرانی بود، گفتم که اگر واژهای از زبان یا گویشی ایرانی بمیرد، از میان برود، کارکرد خود را از دست بدهد، ایرانیان جانآگاه و خویشتندوست، بزم پرسه به راه خواهند انداخت که فلان روز در فلان جا گرد هم خواهیم آمد که در مرگ این واژه بموییم. مرگ واژه کاری خرد و خام نیست. بزرگی، دلبندی از دودمانی میمیرد. چه کسانی اندوهناک هستند و به سوگ مینشینند؟ خانواده، خویشان، وابستگان، دوستان. دیگران حتی آگاه نمیشوند که آن کس از جهان رفته است. اما اگر واژهای بمیرد، سوگی است بزرگ و فراگیر. زیرا واژه با مرگ خویش، پارهای از فرهنگ و تاریخ ایران را میمیراند. بهویژه در این دوران که رسانههای عمومی، واژگان را میفرسایند.
کزازی با بیان اینکه «گویشها و زبانهای ایرانی به نیا میمانند و زبان فارسی به نواده» تصریح کرد: اگر بخواهیم نواده را بشناسیم، چارهای نداریم که نیا را بهشایستگی بشناسیم. گویش بختیاری، ناب است. ما نیاز داریم که در این زمینه، بسیار بیش از آنکه کوشیدهایم، بکوشیم. از دید من درخشانترین بخش در کارنامهی ژوکوفسکی، که یکی از مایهورترین و کوشاترین و پرکارترین ایرانشناسان جهان است، آن بخشی است که در آن به گویشهای ایرانی پرداخته است. دامنهی پژوهشها و کاوشهای او بسیار گسترده است. در زمینهی ادب پارسی هم تلاشهای ارزندهای دارد؛ اما آنچه در پژوهشهای او میدرخشد، پژوهشهای زبانشناختی است. پیشینهی آگاهیهای ما دربارهی زبانهای ایرانی، دستاورد دانشمندان کشورهای دیگر است. ژوکوفسکی دیرزمانی با این تیرهی دیرینهی ایرانی زیسته است؛ گویش آنان را آموخته است؛ سرودههای کهن بختیاری را از زبان بازگویی شنیده است؛ در زمانی که هیچ ایرانی، شاید سر به چنین سودایی نمیسپرده است.
وی در ادامه با تأکید بر این نکته که «مرگ واژه، مرگی است دریغانگیز. کسانی که میکوشند از مرگ واژگان پیش بگیرند، در چشم من، مردمانی والایند.» افزود: دیباچهی این کتاب، سنجیده و باریکبینانه است. این نخستین پوشینه است از پوشینهای چند که به یاری خداوند چاپ خواهد شد. در رویهی چهاردهم کتاب، نکتهای هست که جای درنگ دارد. در این رویه آمده است که در بختیاری، مادر را مار میگفتند و خواهر را خوار و امروز مادر را دا میگویند. آنچه گویشی را از گویشهای دیگر جدا میدارد، زمینهای است شایستهی درنگ و بررسی بیشتر. یعنی شما اگر به گویشی بازخوردید که واژههایی در آن به کار میرفت که در هیچ گویش دیگر نمونهای نداشت، این خود به تنهایی میتواند نشانهای باشد از دیرینگی این گویش. گویشهای قدیمی را باید از کسانی شنود که دانشآموخته نیستند. ما همیشه میکوشیم آگاهی را از کسانی بجوییم که دانشآموختهاند. در پژوهشهای گویششناسی کار وارونه است. زیرا آنکه دانشآموخته است با گویشها و زبانهای دیگر بهناچار آشنا است و از همین رو دانش بومی او میآلاید. اما آن پیر سالخوردهی دهنشین به گویشی ناب سخن میگوید. هر کدام از این پیران، گنجینههایی گرانبها هستند. اگر سر بر خاک مرگ بنهد، آن گنجینه بهیکبارگی از دست خواهد رفت. هر واژه گوهری است گرانبها برای کسی که ارج فرهنگ را میشناسد. آن واژهی جدید در گویش بختیاری، به گمان دیگران از دیگر گویشهای لری به آن زبان راه جسته است. آن «مار» یا «خوار» باید گویش بختیاری را نشان بزند و این دو، از دودمانی ریشهشناختی است که واژهی خواهر، مادر و دهها واژهی دیگر به آن وابسته هستند. گیلکان هم مادر را مار میگویند. آن «دا» از دودمان ریشهشناختی دیگری است.
کزازی در ادامه به بحث مطرح شده در صفحهی نوزده کتاب پرداخت و خاطرنشان کرد: در رویهی نوزده کتاب دربارهی فعلهای پیشوندی نوشته شده. تنها در اشعار عامیانهی قدیمی بختیاری است که شواهدی از این افعال دیده میشود. در تبیین این فعلها میتوان دو فرضیه را مطرح کرد. نخست این که استعمال این فعلها، تحت تاثیر سنت شعری فارسی است. دوم این که در بختیاری قدیم این افعال کاربرد داشتهاند، اما امروز منسوخ شدهاند. من با این نگاه، همداستان نیستم که این ریختهای فعلی در بختیاری از زبان فارسی ستانده شده است. در گویششناسی بختیاری، لری، کردی و شاید در همهی گویشهای ایرانی، نکتهی بنیادین این است که سرودهها و ترانهها، همواره گفتاری هستند. درست است که بسیاری از گویشهای امروز به نوشتار درآمدهاند، ویژگی سرشتی و ساختاری گویش، آن است که گفتاری است. هنگامی که گویش به نوشتار درمیآید، زبان میشود؛ مانند زبان پارسی. چرا پارسی، زبان شد؟ زیرا به نوشتار درآمد. گویشی از زبانهای ایرانی بود در خراسان کهن. در ایران پس از اسلام، چون نخستین فرمانروایان ایرانی در خراسان پدید آمدند، نخستین کانونهای فرهنگی و ادبی ایران، به همان سان و این زبان، اندکاندک زبان دیوانی و ادبی و هنری شد. پس آنکه این سرودهها را بر زبان میآورد، دانش نیاموخته است. دشوار میتوان اندیشید که ریختهای زبان پارسی را از زبان و ادب پارسی ستانده باشد. این گونه سرودهها و ترانههای بومی، در دم و بهیکباره سروده میشوند. سراینده، خواننده و آهنگساز، یک تن است؛ در سوگ یا در سور. در میان کردان ترانههای سور را هوره میخوانند که بیشتر مردان میخوانند و ترانههای سوگ را موره که بیشتر زنان میخوانند. پارهای از نکات دیگر که در این دیباچه آمده است، به این نکته بازمیگردد که این ویژگی ترانههای بومی که این ترانهها را تودههای مردم پدید میآورند درنظر گرفته نشده است.
احمد تمیمداری گفت: دربارهی گسترش زبانهای ایرانی در کشورهای آسیایی و همینطور تاثیر زبانیهای آسیایی در دیگر زبانهای باستانی جهان، باید گفت که مرزهای ایران به مرزهای سیاسی و جغرافیایی منتهی نمیشود؛ بلکه ایران مرزهای زبانی و مذهبی و فرهنگی هم دارد. مرزهای سیاسی، معین هستند؛ سیم خاردار میکشند؛ اما مرزهای زبانی و فرهنگی و مذهبی، فراتر از مرز سیاسی پیش میرود. از سوی دیگر شناخت زبانهای ایرانی و تاریخ ایران، برای شناخت تاریخ یونان، رم، هند، مصر و دیگر تمدنهای بزرگ جهان لازم است. در اروپا وقتی کشوری امتیازی فرهنگی به دست میآورد، آن را به کل اروپا نسبت میدهند؛ اما متاسفانه در کشورهای اروپایی، هر وقت که نام ایران میآید، ایران را به عنوان عرب مطرح میکنند و ایران را جزء کشورهای عربی به شمار میآورند؛ در حالی که زبانهای ایرانی و آثار ایرانی با آثار عرب متفاوت است؛ اگرچه ایرانیان، از جمله کسانی بودند که دانشمندانشان پایهگذار صرف و نحو هستند و شاعر بزرگی مثل ابونواس، شاعری اهوازی و ایرانی است.
تمیمداری با تأکید بر این نکته که «در میان تمام کشورها، تنها ایران است که به خاطر مایههای قوی فرهنگی که دارد در مقابل فرهنگهای دیگر، تسلیم نیست.» افزود: نه فقط زبان فارسی که فرهنگ فارسی هم در کشورهای دیگر نفوذ کرده است. استادی در کلکته است به نام پروفسور عبدالسبحان، کتابی نوشته دربارهی زبان فارسی و زبان عربی در هندوستان. در این کتاب نوشته که در استان بنگال، هشتصدهزار مدرسه، زبان فارسی میخواندند و زبان عربی را هم که به عنوان فریضهی دینی میآموختند به واسطهی زبان فارسی بود. حتی خانهها را به مدرسه تبدیل میکردند و در آنجا زبان فارسی میخواندند.
وی در ادامه به گویشهای ایرانی هم اشاره کرده و گفت: تا جایی که میدانم نزدیک به چهل زبان ایرانی نام برده شده است که ما امروز اینها را به عنوان گویش مطرح میکنیم. این چهل زبان ایرانی، یک رشته و پیوند مشترک با زبان فارسی از دیرترین ایام، از دورهی ماد و هخامنشی تا دورهی معاصر دارند. از نظر واژه، از نظر دستور، از نظر معنا و فرهنگ، یک رشتهای در تمام این زبانها مشترک هست که در تمامی زبانهای آسیایی نفوذ کرده است.
وی با بیان اینکه شرقشناسی روسیه از ۱۸۰۴ آغاز شده است، تأکید کرد: منابع فرهنگی غنی و زبان ما جذابیتهای زیادی برای روسها و اروپاییها دارد. زبان فارسی به خاطر کهن بودن و باستانی بودنش و سوابق بسیار طولانی در دورههای اسطورهای، طبعا روی زبانهای دیگر اثر داشته است. در همین کتاب «سیری در تاریخ فرهنگ ایران» آمده، در زمانی که اروپا در زیر یخبندان به سر میبرد و مردم در جنگلها به شکل پراکنده زندگی میکردند، آسیا سرزمین بارانهای موسمی بود و صاحب فرهنگ. معلوم میشود که تمدنها و فرهنگها بیشتر در سرزمینهای شرقی و ازجمله ایران بوده و بعد به اروپا منتقل شده است. به همین دلیل یکی از انگیزههای مستشرقان برای آمدن به ایران و هند و کشورهای شرقی این است که زبانهای خودشان را بهتر بشناسند. در روسیه، تا آنجایی که در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی دیدم، گروهی برای ایرانشناسی تاسیس شده بود و از قرن هجدهم تا امروز، حدود دویست مستشرق در این کشور وجود داشته است.
سپس شهرام همتزاده، گفت: این کتاب فصل سوم پایاننامه دکتری ژوکوفسکی است. او برای مطالعات ایرانشناسی به ایران میآید و کتاب «فرهنگ عامه در قاجار» نوشتهی اوست. اما از کارهای مهم ژوکوفسکی، تعیین اصالت اشعار خیام است. ژوکوفسکی ثابت میکند که در میان شعرهایی که به عنوان اشعار خیام در دیوان او ثبت شده است، اغلب اشعار، اصلا متعلق به خیام نیست و مربوط به سیونه شاعر بعد از اوست؛ چراکه برخی از واژگان اصلا در دورهی او وجود نداشته است.
مدیر گروه زبان و ادبیات روسی دانشگاه شهید بهشتی افزود: از ژوکوفسکی سه کار در مجموع به یادگار مانده است. کاری که او روی اشعار خیام انجام داده، پژوهشی دربارهی انوری و پایاننامهی او. پایاننامهاش، چهار سال بعد از فوت او منتشر میشود و کاملا تحسینبرانگیز است. البته ترجمه هم فوقالعاده است و من به هر دو مترجم این کار، تبریک میگویم.
در ادامه مریم شفقی، از مترجمان کتاب «موادی برای مطالعه گویش بختیاری» گفت: این کتاب، دومین کار شرقشناسی من است. کار من بیشتر در حوزهی زبان روسی است. البته کار شرقشناسان روس در حوزهی تاریخ و فرهنگ ایران، بسیار گسترده است. کتاب ژوکوفسکی در اصل سه فصل دارد و به لهجههای ایرانی پرداخته است. فصل اول به لهجههای منطقه کاشان اختصاص دارد. فصل دوم، به لهجههای شهرهای سمنان، اصفهان و شیراز مربوط است و فصل سوم به لهجهی بختیاری اختصاص دارد؛ لهجههای چهارلنگ و هفتلنگ. من بختیاری نیستم و این کار را به پیشنهاد دکتر دادرس که خودشان هم بختیاری هستند، انجام دادیم. در این کار، بازخوانی اشعار از زبان فارسی به روسی را من انجام دادم و اصل کار، زحمت و تلاش دکتر دادرس است.
شفقی افزود: این کتاب پایاننامهی دکتر ژوکوفسکی است که در سه جلد تدوین شده و او برای این کار به مدت سه سال به ایران مسافرت کرد و به شهرهای مختلف ایران رفت. او به هر شهری که میرفت پای صحبت افراد مینشست و آنچه که مردم عامه میگفتند را مکتوب میکرد. البته ما فقط روی جلد سوم این کتاب کار کردیم.
در پایان سیدمهدی دادرس، مترجم دیگر کتاب، گفت: ژوکوفسکی در این کتاب
شانزده گویش ایرانی را بررسی کرده است و جلد سوم کتاب او به گویش بختیاری اختصاص
دارد. نهصدونودودو بیت بختیاری در این کتاب آوانویسی شده است. ارزش کتاب ژوکوفسکی
در این است که اولین کتاب جامعی است که دربارهی گویش بختیاری نوشته شده است.
وی با بیان اینکه «ژوکوفسکی
برای ضبط نمونههای گویشی به اصفهان میرود.» افزود: این کار زمانی جمع شده که ظلالسلطان،
حاکم اصفهان بود و در رکاب او جمعی از سواران بختیاری حضور داشتند و اصفهان محل
زندگی خوانین بختیاری بود. جالب اینجا است که حتی خود لوریمل که بعد از ژوکوفسکی
ضربالمثلهای بختیاری را جمعآوری کرده، این کار را در کرمان انجام داده است و نه
در منطقهی بختیاری. بعد از ژوکوفسکی، بیشترین حجم گردآوری، متعلق به لوریمل است و
بعد از او متوقف شده است. در دهههای اخیر هم محققان ایرانی و فارغالتحصیلان زبانشناسی
شروع به کار تحقیقی در این زمینه کردهاند.
دادرس افزود: علت
اصلی این نگاه شرقشناسی، مسئلهی سیاسی بود. لازم است که ما گاهی از دیدگاه نقد
استعماری به این مساله توجه کنیم. مطالعات گویشی، صرفا پدیدهی علم برای علم نبود
و دقیقا زیرساختی استعماری داشت. در زمان ناصرالدینشاه، بختیاریها در اوج قدرت
خودشان بودند و ایل بختیاری قدرت بلامنازع در ایران بود. زمانی که بختیاریها در
اوج بودند، غربیها احساس نیاز کردند که این قوم را بیشتر بشناسند. به همین دلیل
هم یکسوم کار ژوکوفسکی به بختیاریها اختصاص دارد.
وی گفت: مطالعهی
گویش بختیاری اهمیت بسیاری دارد. گویشهای لری، بزرگترین خانوادهی گویشهای غربی
هستند و نزدیکترین خویشاوند به زبان فارسی. مطالعه در این گویشها میتواند به
شناخت زبان فارسی کمک کند. متن ژوکوفسکی به خط سیریلیک آوانویسی شده و ما سعی
کردیم اشتباهات را اصلاح کنیم و اشارات تاریخی در اشعار حفظ شود.
تلخیص بر اساس گزارش خبرگزاری ایبنا.