شهرآرا: وحید
حسینی ایرانی -دستاورد دیدار تاریخسازِ «مولانا جلالالدین بلخی»ِ، عالم و زاهد،
با «شمس تبریزی»، عارف شوریده، برای مولانا آفرینش شاهکارهای ادب پارسی را به
دنبال داشت؛ از غزلیات او که به نام شمس کرد تا مثنوی معنویاش که اتفاقی عظیم در
تاریخ فرهنگ بوده است. امروز آوازه عرفان مولانا عرصههای نظر و عمل را درنوردیده
و مخاطبان همزبانش در جغرافیای ایران فرهنگی و حتی خوانندگانی از فرهنگهای دیگر
را سیراب میکند، بهویژه در زمانهای که انفجار فناوری و پیشرفت ظاهری از یک سو و
جنگهای ویرانگر مدرن از سوی دیگر، نابودی جانها و تنها را آماج کرده است. اما
نظم و نثر شورانگیز مولانا ادبیات است و مخاطب آن، جانهای شیفته؛ قالب امروزی
رمان نیز ادبیات است و اگرچه شاید به اندازه آن شاهکارهای کلاسیک اثرگذار نباشد، با
ذائقه مخاطبان کنونی سازگارتر مینماید. برخی رماننویسان که هم از جایگاه و شکوه
ادبیاتِ مولانا و شخصیت تأثیرگذارش آگاهند و هم از اقبال همگانی به مولوی و آثارش
باخبرند، آثاری درباره او نوشتهاند که با استقبال خوانندگان روبهرو شدهاند؛ از
سعیده قدس، نویسنده ایرانی رمان «کیمیا خاتون» تا الیف شفق، رماننویس ترکتبار که
«ملت عشق» را نوشته یا نهال تجدد، نویسنده ایرانیِ ساکن فرانسه که «عارف جان
سوخته» را به نگارش درآورده است.
روزنامه شهرآرا درباره این اقبال همگانی به مولانا و رمانهایی که
درباره او نوشته شده، گفتوگویی کرده است با دکتر محمد تقوی، استادیار زبان و
ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد. برآیند این گفتوگو در ادامه میآید.
رمان تاریخی و حال خوش روانی
دکتر تقوی، نفس شگفتانگیزی شخصیت یا واقعه را در توجه مخاطب امروزی
مؤثر میداند و تصریح میکند: حوادث شگفتانگیز از هر جنس که باشد زمینهای برای
تفسیر و تأویلهای جدید و نگاههای متفاوت فراهم میکند، این موضوع صرفا به مولانا
و شاعران و صوفیان مربوط نمیشود و درباره شاهان و شخصیتهای تاریخی که رفتارهای
شاخصی داشتهاند و اقدامات عجیبی از آنها سر زده نیز رخ میدهد. برای
نمونه میتوان به گرایش ایرانیها به رمانهای تاریخی پس از رویداد مشروطیت اشاره
کرد که به شکوهِ ایران باستان پناه بردند تا ناکامیهای تاریخی و سیاسی و اجتماعیشان
را از این طریق جبران کنند و حال خوش روانی برایشان حاصل شود.
احساس تهیشدگی وگرایش به عرفان
این استادیار ادبیات با بیان اینکه «بسیاری اوقات زمینههای فرهنگی و
اجتماعی باعث افزایش اقبال به برخی موضوعات و شخصیتها میشود»، خاطرنشان میکند: با توجه
به اینکه دنیای معاصر از دید برخی روشنفکران اعم از غربی و شرقی یک نوع احساس تهیشدگی
را در انسان امروزی موجب شده است، درکل توجه به عرفان و تصوف و همه مباحث و مقولههای
فرهنگیای که به قصد آرامش بخشیدن و معنیدار کردن زندگی شکل گرفته و پرورش پیدا
کرده و آثار و محصولاتی از آن به جا مانده، بیشتر شده است. این موضوع درباره دنیای
اسلام و عالم فرهنگیِ آن بهویژه درباره شمس و مولانا نیز اتفاق افتاده است.
تقوی میگوید: برخی شخصیتها با آثار و دیدگاههای خود فرهنگسازی و برخی به اعتبار
اینکه ارتقای علمی و پیشرفتی در مسیر زندگی بشر را موجب میشوند تمدنسازی میکنند.
آنهایی که فرهنگسازی میکنند انگار ریشهها و اصالتهای فکریشان به جایی وصل
است که تمامشدنی و کهنهشدنی نیست؛ با توجه به چنین ذهنیتی است که در سرتاسر جهان
به این مقولههای فرهنگی توجه ویژه میشود که فقط عرفان اسلامی را دربرنمیگیرد و
در اشکال شرقی و غربی رخ میدهد.
این پژوهشگر ادبی تأکید میکند: آنهایی که افزون بر بُعد عاطفی،
جاذبههای ظاهری کلام نیز برایشان مهم است و دنبال اندیشههای جدید یا تطبیقدادن اندیشه
عارفان با فضا و ذهنیت جدید هستند خودبهخود به عرفان اسلامی روی میآورند که به
نظرمن هم بعد زیباییشناسانه و هم بُعد حقیقتجویانه دارد.
جذابیت شخصیت جامعالاطراف شمس و مولانا
تقوی با اشاره به گسترش اندیشهها و آثار مولانا در جهان امروز اظهار
میکند: وقتی
بسیاری از آثار فرهنگی مکتوب امروزی از نظر ساختار یا محتوا بررسی میشوند میبینیم
برخی متفکرانِ عارف یا فیلسوفانی که وجوهی اشراقی دارند میخواهند اندیشههای
کنونی را با افکار مولوی تطبیق بدهند؛ این است که در آثار بسیاری از متفکران
استناد به اشعار مولانا دیده میشود. همچنین طبیعی است کسی که کارش نویسندگی است
وحساسیتهای جامعه خود را کمابیش میداند، با توجه به فواید اجتماعی که برای این
عرفانگرایی متصور است، به نوشتن رمان درباره عارفانی چون مولانا روی بیاورد، بهویژه
که با شخصیتی جامعالاطراف مانند مولانا یا شمس روبهرواست که هم از منظر فردی و
اجتماعی و حتی فلسفی درخور اعتنایند.
این استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد میگوید: بالاخره
بخشی از آموزههای مولانا و شمس به درد تکتک آدمها میخورد و حتی برخی به درد
اجتماع با بشریت میخورد. از سویی یکی از ویژگیهای عرفان و ادبیات عرفانی این است
که «منِ فردی» را اصل نمیداند و در آن، «منِ بشری» اصل است؛ به عبارتی در نزد
عارفان «انسان بماهو انسان» اهمیت دارد؛ این خودبهخود باعث استقبال از اینگونه آثاری میشود که
به عارفان میپردازند.
نمیتوان با روایتهای دیگر مقابله کرد
دکتر تقوی در پاسخ به پرسشی مبنی بر آسیبزا بودن رمانهای تاریخی با
توجه به بهره بردن آنها از سازه «تخیل»، بیان میکند: فکر نمیکنم آسیبی بر این آثار
مترتب باشد. ما یک دیدگاه همگانی یا عامیانه مبتنی بر ذوقهای جمعی داریم و یک
نگاه تاریخی و تحقیقی. علاقهمندان به تاریخ و پژوهش برای کسب آگاهی سراغ رمان
تاریخی نمیروند بلکه این رمانها مختص کسانی است که حال و حوصله غور و بررسی
آنچنانی در منابع تاریخی را ندارند. این افراد به رمان مراجعه میکنند که خواندن
آن با لذت و سرگرمی همراه است و آگاهیبخشی هم میکند که دومی رسالتی است که از
قدیم برای رمان قائل بودهاند. اگر خوانندهای حرفهای باشد و بتواند میان آثاری
که میخواند بهدرستی تفکیک کند مشکلی از نظر رواج اطلاعات نادرست پیش نخواهد آمد.
نویسنده کتاب «حکایتهای حیوانات در ادب فارسی» با اشاره به اهمیت چگونگی روایت
افراد از موضوعات گوناگون میگوید: اگر اثری تاریخ را دگرگونه جلوه میدهد، حالا چه
با انگیزههای نادرست و چه صرفا به دلیل قاعده بازار خرید و فروش اثر و با استفاده
از نقاط ضعف جامعه کتابخوان نوشته شده باشد، درنهایت تنها چاره، نوشتن نقدهای جدی
است. این موجب میشود خوانندهها در معرض نگاههای متفاوت قرار بگیرند.