خبرآنلاین: ر.اعتمادی که نزدیک به ۶۰ سال است داستان مینویسد، اخیرا چند رمان عرفانی نوشته و منتشر کرده که تازهترین آنها منتظر مجوز انتشار است.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ر. اعتمادی از نویسندههای مطرخ سالهایی است که رمان خواندن طرفدار زیادی داشت. او در گفتوگویی که در ویژهنامه نوروزی اعتماد چاپ شده، از مسائل مختلفی صحبت کرده است که بخشهایی از آن را مرور میکنیم.
بسیاری از ما کتاب خواندن را با آثار نویسندگانی چون شما آغاز کردیم، اما خود شما با چه آثاری خواندن را آغاز کردید؟
نویسندهای هستم که چهار نسل کتابهای من را خواندهاند و با آنها زندگی کردهاند. تقریبا از سال ۱۳۳۹ که اولین کتابهای من شروع به چاپ شد، خوشبختانه همیشه نویسنده پرمخاطبی بودم و چون در مطبوعات هم کار میکردم، مردم خیلی زود با ر. اعتمادی آشنا شدند و حالا هستند کسانی که با موهای سپید من را بغل میکنند و میگویند با کتاب شما با خواندن آشنا شدیم. عشق را فهمیدیم، عاشق شدیم، ازدواج کردیم ولی فکر نمیکردیم شما هنوز زنده باشید.
تقریبا در ۲۴ سالگیام بود که مردم شروع به خواندن آثارم کردند. اما من از کودکی به خواندن علاقه داشتم، با اینکه در شهر لار که شهر کوچکی بود، متولد شده بودم. این شهر فقط یک کتابفروشی داشت با ۳۰-40 کتاب. تا کلاس چهارم ابتدایی همه آنها را خوانده بودم. وقتی هم آن کتابها تمام شد به در خانه مردم میرفتم و اگر کتابی داشتند قرض میگرفتم و میخواندم. در ۱۲ سالگی وقتی به تهران آمدم، عشقم به ادبیات شکوفا شد.
بعدها هم در دورهای در اطلاعات آموزش روزنامهنگاری دیدم.
در آن دوران استادان آموزش خبرنگاری شما چه کسانی بودند؟
مدت این کلاس دو ماه بود و ما از صاحبان تجربه درس میگرفتیم. چون آن زمان بهترین روزنامهنویسان ما تجربی بودند و هنوز هم کار روزنامهنگاری تجربی است. آن دو ماه شخصیتهای معروفی به ما آموزش دادند. از جمله آقای عباس مسعودی که بنیانگذار موسسه اطلاعات بود. آقای دوامی سردبیر روزنامه بود، آقایان تورج فرازمند آقای حجازی که نویسنده بودند و درباره نویسندگی صحبت میکردند. پرفسور سعید نفیسی و ... و شخصیتهای مختلف برای ما صحبت میکردند. بعد از دو ماه ما را تقسیمبندی کردند و در قسمتهای مختلف مشغول به کار شدیم. ما هم در روزنامه از طریق کسب تجربه از طریق دبیران و سردبیرانی که داشتیم به تدریج پا گرفتیم.
شما در کدام حوزهها کار میکردید؟ ادبیات یا هنر یا حوزههای دیگر؟
در تمام رشتهها کار کردم. اولین بار مسئول صفحه اخبار شهرستانهای روزنامه اطلاعات شدم که هر روز یک صفحه کامل داشت.
داستانهای شما بیشتر به صورت پاورقی منتشر میشد؟
چند داستان اولیه من به صورت مستقل چاپ شد اما بسیاری از داستانهایم را به صورت پاورقی در مجله جوانان منتشر کردم که بعد از انقلاب هم حدود ۱۲ داستان به صورت مستقل روانه بازار کتاب شد.
از آخرین اثرتان بگویید؟
اخیرا به علت علاقه به مسائل عرفانی برای اولین بار چند رمان عرفانی نوشتهام که بسیار هم استقبال شده از جمله «آبی عشق»، «هشت دقیقه تا برهوت» و آخرین آن که یک ماه پیش ناشرم برای گرفتن مجوز به وزارت ارشاد داده است، نامش «سفر عشق به سلطان ساوالان» است. این داستان بر اساس منظومه شاهکار شیخ فریدالدین عطار، ولی به نثر نوشته شده و داستانی است که به عصر حاضر میپردازد و خواننده ضمن مطالعه داستان، به گونهای با دستمایه عرفان ایرانی هم آشنا میشود، البته به شرطی که این کتاب اجازه چاپ بگیرد.