شرق: «پییر خود را درون مترو رها کرد. به میان جماعتی خشن و هیجانزده.
ایستاده نزدیک در، در میان ردیفی از پیکرهای انسانی، و سهیم در هوای سنگینی که به
سینه میراندند و بیرون میدادند. بیآنکه چیزی ببیند، به طاقهای قوسی سیاه و غرندهای
خیره مانده بود که چشمان نورانی قطار به رویشان میلغزید. در روحش نیز همان سایهها،
همان کورسوها لانه داشت، مقاوم و پر جنبوجوش. در یقه بالازده پالتوش احساس خفقان
میکرد، با دستهای به بدن چسبیده لب به هم میفشرد؛ پیشانی خیس از عرقش گهگاه از
هوای سرد که با بازشدن در واگن به درون میوزید خنک میشد. میکوشید چیزی نبیند،
میکوشید نفس نکشد، میکوشید فکر نکند، میکوشید زنده نباشد.» این آغاز رمان «پییر
و لوسی» رومن رولان است که بهتازگی چاپ دوم آن با ترجمه مینو مشیری در نشر نو
منتشر شده است. رومن رولان از مهمترین چهرههای ادبیات و هنر فرانسه بهشمار
میرود که در گونههای مختلف نوشتاری آثاری از او منتشر شده است. رومن رولان را میتوان
رماننویس، نمایشنامهنویس، مقالهنویس، زندگینامهنویس و همچنین مورخ هنر و
موسیقیشناسی برجسته دانست.
«ژان کریستف»، «جان شیفته»، «پییر و لوسی» و «کولا
برونیون» رمانهای رولان هستند و از میان نمایشنامههای او هم میتوان به آثاری
مثل «تراژدی ایمان»، «تئاتر انقلاب»، «لیلولی» و «دیکه دوندن» اشاره کرد. رولان
همچنین زندگینامههایی درباره بتهوون، هندل، میکل آنژ، تولستوی و گاندی نوشته است.
او علاقه زیادی به گاندی و تاگور داشت و با بسیاری از نویسندگان و هنرمندان مثل
ماکسیم گورکی، زیگموند فروید، هرمان هسه، ریچارد اشتراوس و... دوستی و مکاتبه داشت. در تمام آثار
رولان صلحطلبی و انسانگرایی وجود دارد و این ویژگیها در رمان «پییر و لوسی»
نیز دیده میشود. رولان یکی از چهرههای مهم ضدجنگ در قرن بیستم بود و در مقدمه
«پییر و لوسی» دراینباره آمده: «هنگام آغاز جنگ جهانی اول رومن رولان در
سوئیس اقامت داشت و جنگ را خودکشی اروپا نامید. برای اینکه بتواند آزادانه بنویسد
و آثارش را منتشر کند ۳۲
سال در سوئیس زندگی کرد و در آنجا بود که مقالات مهم و متعدد ضدجنگ خود را نوشت.
بازتاب این مقالات در پاریس ترجمهشدن آنها به بسیاری از زبانهای جهان (به
استثنای آلمانی) بود. این مقالات نیز همراه با رمان ژان کریستف در گرفتن جایزه
نوبل او در سال ۱۹۱۵ جایگاه
ویژهای داشتند. علاوه بر جایزه نوبل، رومن رولان نشانها و جوایز معتبر زیاد
دیگری به دست آورد. از جمله نشان لژیون دونور (والاترین مدال افتخار فرانسه)، در سال
۱۹۱۰ و جایزه بزرگ آکادمی فرانسه در سال ۱۹۱۳؛ اما مدال گوته را در سال ۱۹۳۳ از دولت نازی نپذیرفت. رومن رولان در
سال ۱۹۳۵ به دعوت ماکسیم گورکی به مسکو رفت و
با استالین ملاقات کرد. در این سفر کوشید بهعنوان سفیر اندیشمندان فرانسوی در
اتحاد جماهیر شوروی رفتار کند و علیرغم تمایل به اندیشههای مارکس، در بازگشت از
شوروی علیه استالین و حکومت شوروی مقالات زیادی منتشر کرد.»
در رمان «پییر و لوسی»، پییر یک «هملت مدرن و امروزی»
است که از جهانی که در آن زندگی میکند دلزده و ناامید و سرخورده است. پییر جوان
هجدهساله بورژوایی است که در دوران جنگ اول جهانی به خدمت سربازی فراخوانده شده
است و در این میان در روایت رمان با ماجرای عشق پرشور و پاک دو دلداده جوان روبهرو
هستیم و آرمانهای صلحطلبی و انساندوستانه رولان به روشنی در روایت رمان دیده میشود.
در بخشی دیگر از این رمان میخوانیم: «جنگ! چهار سال پیش بود که آمد و دیگر نرفت.
بر سالهای بلوغ او سنگینی کرده بود، بر آن دوران بحران روحی که هر پسر تازهبالغی
از بیدارشدن احساساتش دلپراکنده میشود و با بهت به وجود نیروهای کور و حیوانی و
کوبنده در زندگی پی میبرد که ناخوانده به سراغش آمدهاند و او را در اسارت خویش گرفتهاند.
و اگر از قضا آن پسر مانند پییر طبعی لطیف و قلبی رئوف و جسمی نحیف داشته باشد،
احساس انزجار و هراسی به او دست میدهد که جرأت ابرازش را به دیگران ندارد: از این
همه بیرحمی، از این همه کارهای کثیف، از این همه بیمنطقی طبیعت زایا و سیریناپذیر-
این مادهخوکی که بچههایش را حریصانه میبلعد. در هر نوجوان شانزده تا هجده ساله
اندکی از روح هملت یافت میشود. از او نخواهید که جنگ را درک کند! (این باشد بر
شما مردان روزگار دیده!) برای او همین بس که زندگی را درک کند و بتواند خشم خود را
از وجود آن فرو خورد. معمولا او خود را در رؤیا و هنر مدفون میکند تا زمانی فرا رسد
که به این زیست جدید خو گرفته باشد- زمانی که نوزاد حشرهگذار مرارتبار از
کرمینگی به حشره بالدار را طی کرده باشد.»