کد مطلب: ۱۲۳۱۸
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۷

ترانه‌ای که ما نمی‌شناسیم

اعتماد: قلم‌فرسایی در باب ترانه را باید به فال نیک گرفت؛ آن‌هم در سرزمینی که گاه به اسم مردمی بودن و مردمی کردن، بن‌مایه این هنر را نازل انگاشته‌اند و حتی آن را درخور به‌نقد کشیدن ندانسته‌اند. نویسنده کتاب «ترانه‌ای که من می‌شناسم» تعاملی ترانه-موسیقایی داشته است. او تلاشی قابل‌فهم برای سوق دادن مفهوم ترانه به سوی شعر دارد؛ ترانه را دختر شعر می‌داند؛ و اصلا کار را یکسره می‌کند و تمایز این دو را نا بجا و به دنبال تفاوت گشتن را ناصواب می‌پندارد. اگرچه این نوع نگرش، نمی‌تواند تنها نگاه درست به موضوع باشد؛ اما به نظر می‌رسد وجود اینگونه نگاه و وجود افرادی که بتوانند ترانه را از این منظر ببینند و بسنجند؛ برای آشفته‌بازار کنونی ترانه و موسیقی (پاپ) ایران بسیار ضروری است. هر اهل‌فنی اگر فقط چند سال اخیرِ ترانه را دنبال کرده باشد؛ گواهی می‌دهد که چگونه عده‌ای که در الفبای ترانه‌سرایی کمیت‌شان لنگ بوده است؛ با محبوب‌ترین خواننده‌ها همکار شده‌اند. طرفه آنکه آن خوانندگان که وضع‌شان در تشخیص سره از ناسره شعر و ترانه، گاه از میان‌مایگان مردم هم بحرانی‌تر بوده است؛ به تمجید از ترانه‌سرای نوپا و هدیه ارسالی‌اش پرداخته‌اند. (مجموعه‌ای کامل و مجانی که فقط صدای خواننده را کم داشته است.) وضع شاگردان این «اساتید» که کارورزان ترانه هستند را با دانستن وضع استادان‌شان تصور کنید. وقتی اینگونه، راه صدساله، یک‌شبه پیموده می‌شود؛ ارزش کتاب‌هایی مانند کتاب پیش‌گفته، بیش‌ازپیش رخ خواهد نمود و «فحص کلام فاخر در ترانه، هوده‌ای سست» نخواهد بود. باید دانست که «هادی حسینی‌نژاد»هایی که مبانی تئوریک شعر را می‌دانند؛ می‌توانستند و می‌توانند در خلوت خود به ترانه‌سرایی خود ادامه دهند؛ اما وقتی آش آنقدر شور می‌شود؛ قلم به گونه دیگر برای هدفی دیگر می‌چرخد. من به‌تناسب پیشینه‌ای که در موسیقی دارم؛ ترانه را بیشتر از منظر موسیقایی آن می‌بینم؛ یعنی برخلاف نویسنده کتاب، جریان بده-بستان موجود بین ترانه و موسیقی را سهل و روان می‌پندارم. گمان می‌کنم که ترانه‌ای که دست‌کم از شعر ندارد و اصلا خودش شعر است، وجود خارجی دارد و روی کاغذ هم ترانه است؛ حتی اگر به زینت ملودی و موسیقی آراسته نشود؛ اما تصور می‌کنم که غایت ترانه این نیست. موسیقی رکن جدایی‌ناپذیر شعر است. از خود آن است. در خود آن است. افزودن چیزی از جنس خود آن به آن (آوای یک ساز به ترانه) فرآیند غریبی نیست و نباید با سخت‌گیری همراه باشد. پیشنهاد ملودی ساز مبنی بر حذف و جایگزینی یک مصرع یا بیت را باید با دید مثبت نگریست؛ اما می‌شود دلیل باریک‌بینی و سخت‌گیری مولف را تا حدی دریافت: اگر یک ترانه‌سرای کاربلد همکار موسیقی‌سازان نابلد شود، آنگاه تمام دغدغه نویسنده عینیت می‌یابد. مطلب دیگری که مایلم به آن اشاره‌کنم مربوط به دوره رکود ترانه پس از انقلاب است که به نظر مولف کتاب حدودا ۱۰ ساله بوده است. نخست نباید از یاد برد که ترانه نوین پس از تکوین در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه، در دهه شصت به‌صورت جدی دنبال شد و کارورزان آن در خارج از ایران دست به تجربه‌هایی درخور توجه زدند. دوم اینکه وقفه ترانه در داخل ایران را قطعا باید بیش از ۱۰ سال دانست؛ اگرچه این عدد به۲۰ نمی‌رسد. دیگر اینکه بهتر می‌دانم خط‌کشی‌های موجود بین شعر، ترانه، تصنیف، شعر محاوره و... را ببینیم و بشناسیم؛ اما از تمام آنها در جهت تولید هنری ناب بهره ببریم. نگاه‌مان حذفی نباشد؛ جذبی باشد. برای نمونه تجربه‌هایی که در متن آهنگ‌های رپ شده است؛ مثل شکست وزنی و قافیه‌هایی که تابع قواعد سنتی نیست را نادیده نگیریم و اگر شدنی است آنها را هم به ترانه راه بدهیم. امیدوارم کارورزان ترانه با جدی گرفتن و استقبال از آثاری مثل «ترانه‌ای که من می‌شناسم» راه را برای تالیفات مشابه باز کنند؛ زیرا تا پایه‌ومایه ترانه به لحاظ تئوریک قوام نیاید؛ تولد ترانه‌های فاخر آرزویی بیش نخواهد بود.

 

 

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST