ایران: روزی که نمایندگان مجلس عوام انگلستان میخواستند طرحی را بدون اطلاع مردم تصویب کنند، روزنامه نگار «ادموند بورک» نماینده مردم بریتانیا در مجلس عوام انگلستان فریاد برآورد «دوستان مواظب باشید رکن چهارم دموکراسی بر کارها نظارت میکند»، کمتر کسی فکر میکرد مطبوعات بهعنوان یکی از قوای جامعه مدنی در کنار ۳ قوه مقننه، قضائیه و اجرایی، ارزش و اهمیت پیدا کند.
اکنون که فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی وضعیتی را به وجود آوردهاند که هر فردی در درون اجتماع میتواند صاحب یک رسانه (مثلاً گوشی هوشمند) باشد، آیا همچنان مطبوعات و رسانهها اعم از چاپی و دیجیتالی میتوانند در حکم یکی از ارکان اصلی هدایت جامعه تلقی شوند؟
پرسش بعدی این است که اگر رسانهها را که وظیفه آگاهی بخشی به مردم جامعه دارند، رکن چهارم آزادی بدانیم، آیا آزاد بودن این رکن در جامعه مهم است یا خیر؟
آزادی مطبوعات، مهم است زیرا از سالها پیش یکی از شاخصهای مهم وجود آزادی در جوامع همین آزادی مطبوعات است. دماسنج آزادی مطبوعات است که میزان الحراره دموکراسی را بازتاب میدهد.
در تحقیقی که چند سال پیش در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام شده است، کشورهای اروپایی بویژه کشورهای حوزه اسکاندیناوی کمکهای بلاعوض یا حمایتی زیادی برای سرپا ماندن نشریات، رسانهها و خبرگزاریهای بخش خصوصی درنظر میگیرند، زیرا بر این باورند که تولد هر رسانه، تولد یک مشاور و ناظر برای دولتها و احزاب در کشور است. برخی نشریات معتبر در آلمان، سوئد، انگلستان و فرانسه از این کمکها، بهرهمند میشوند و شاید یکی از دلایل مهم سازگاری مطبوعات در اروپا و امریکا ناشی از همین کمکهای مطبوعاتی است که شامل دادن آگهی، تخفیف در حمل و نقل ریلی، جادهای و فرودگاهی، عدم پرداخت مالیات، تأمین بیمه خبرنگاران، برگزاری دورههای آموزشی تخصصی برای خبرنگاران، حمایت در تولید مانند کاغذ، چاپ و توزیع نشریات میشود.
در برابر این نشریات با قلم نقاد و نظارت گر خود هرگز اجازه نمیدهند در سیستمهای اداری چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی؛ کوچکترین تخلف و قانونشکنی از دید مردم جامعه پنهان بماند.
گاهی قدرت رکن چهارم دموکراسی در حد و اندازهای است که میتواند یک رئیس جمهوری خطاکار را از اریکه قدرت امپریالیسم جهانی (امریکا) به پایین بکشد. اتفاقی که در اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی در امریکا به وقوع پیوست و دو خبرنگار حوزه محلی نشریه «واشنگتن پست» توانستند با ردگیری یک سرقت در ساختمان «واترگیت» ماجرای شنود ستاد انتخاباتی دموکراتها توسط «ریچارد نیکسون» رئیس جمهوری تازه انتخاب شده را برملا کنند و پس از چند ماه پیگیریهای مداوم آنها توانستند تخلف نیکسون را تا دادگاه بکشانند و درنتیجه او را از ریاستجمهوری امریکا محروم کنند. در قضایای دیگری مانند ارتباط نامشروع یکی از کارمندان دفتر بیل کلینتون رئیس جمهوری سابق امریکا به نام «مونیکا لوینسکی» هم افشاگر ماجرا یک وبلاگ عادی بود. اما در هر دو قضیهای که بهعنوان شاهد مثال آورده شد، حمایت رسانههای دیگر از افشاگران ماجرا بود. در قضیه «واترگیت» روزنامه واشنگتن پست از حمایت «روزنامه نیویورک تایمز» برخوردار بود و هر کجا که «باب وود وارد» و «سخارل برنشتاین» خبرنگاران واشنگتن پست با مشکل روبهرو میشدند و اصطلاحاً کم میآوردند، وارد صحنه میشوند و اطلاعات تکمیلی را برای مردم امریکا منتشر میکردند.
پساز عزل «نیکسون» روزنامه واشنگتن پست و دیگر روزنامهها همچنان به حیات خود ادامه دادند. در قانون اساسی امریکا نیز اصلی تغییرناپذیر برای آزادی مطبوعات نوشتهاند که هیچ دولتی حتی دولت غیرعقلانی ترامپ هم نمیتواند آن را تغییر دهد. زیرا اگر مطبوعات آزاد در جامعه وجود نداشته باشند؛ یکی از قوای مهم جامعه که باید آن را چشم و گوش جامعه خواند، صمٌ بُکم نمیتواند به رسالت خود عمل نماید. بار دیگر باید پرسید چرا آزادی مطبوعات مهم است؟
آزادی مهم است و برای حفظ آزادی در هر جامعهای بویژه در جامعه اسلامی وجود مطبوعات و رسانههای آزاد برای رعایت قانون و جلوگیری از تضییع حقوق مردم در درون جامعه لازم و حیاتی است.
این واقعیت درباره همه رسانهها حکم میکند بویژه رسانههایی که شاید وسیله ارتباط جمعی به حساب نیایند و بیشتر آنها را وسیله ارتباطی فردی یا شبکه اجتماعی تلقی کنیم. در هر صورت وجود مطبوعات برای حفظ قانون و پایبندی همه آحاد جامعه واجب و ضروری است.