کد مطلب: ۱۲۵۹
تاریخ انتشار: یکشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۰

عطار و حکایت‌های دیوانگان حق‌گو

آناهید خزیر: در این درس‌گفتار مطرح شد که بی‌شک عطار یکی از برجسته‌ترین سرایندگان روایت‌های عرفانی است که در مثنوی‌های خود مطالب دشوار عرفانی را در قالب حکایت و تمثیل بیان کرده است و هنر شخصیت‌پردازی در این حکایات و مثنوی‌ها از بارز‌ترین شگردهای اوست.

دکتر نسرین فقیه ملک مرزبان، عصو هیأت علمی دانشگاه الزهرا، گفت: ساختار کلی منظومه‌های عطار این گونه است که حکایت‌های بزرگ، حکایت‌های کوچک را در خود جای می‌دهند. حکایت‌های بزرگ یا ساختار اصلی اثر او را شکل می‌دهند (منطق الطیر)، یا در مرکز اثر قرار می‌گیرند (مصیبت نامه). فقط «اسرارنامه» است که چنین ساختار کلی ندارد و راوی با ما مستقیم سخن می‌گوید. «الهی‌نامه» هم حکایت بلندی است که حکایت‌های مختلف و متنوعی را در دل خود گنجانده است.

در حکایت‌های بلند‌تر، شخصیت‌های بیشتری وجود دارد. اما حکایت‌های کوچک شامل ۲ تا ۳ شخصیت است. در همه‌ی آن‌ها هم‌چنین ویژگی دیده می‌شود که وظیفه‌ی شخصیت‌ها، یا کنشگران حکایت، ابلاغ معنا و پیامی به خواننده است. به سخن دیگر، خود شخصیت‌ها اهمیت ندارند، بلکه سخن و پیام آنهاست که اهمیت می‌یابد. وقتی هم پیام داده شد، دیگر به عمق شخصیت‌ها نمی‌رویم. از این رو، قصه‌ها، مولود معنا هستند. پس تعجبی ندارد که در حکایت‌های کوتاه، شخصیت‌ها تک بُعدی باشند.

 می‌توان میان شخصیت‌های منظومه‌های عطار و شخصیت‌های منظومه‌ی سنایی، مقایسه‌ای انجام داد. سنایی در حکایت‌های منظومش، شخصیت‌های ساده‌ای را به‌کار می‌گیرد. در حالی که شخصیت‌های عطار پیچیده‌تر هستند. مولوی حتی از عطار هم شخصیت‌های پیچیده‌تری دارد. البته معیار پیچیدگی، اندازه‌ی کنش و رفتار هر شخصیت است. یک نکته‌ی دیگر آن است که شخصیت‌های حکایت‌های عطار، با یک لحن سخن می‌گویند و عطار لحن آن‌ها را تغییر نمی‌دهد. در حالی که مولوی و سعدی، لحن‌های گوناگونی به شخصیت‌های داستانی خود می‌دهند. این را هم باید گفت که شخصیت‌های عطار از طریق گفتگو و دیالوگ، خود را معرفی می‌کنند.

ارتباط شخصیت‌های حکایت‌های عطار، قابل پیش‌بینی و مبتنی بر ساختارهای اجتماعی نیست و بیشتر ارتباطی گذرا و تصادفی است. آدم‌های حکایت‌های عطار، از توده‌های مردم انتخاب شده‌اند و اشرافی نیستند. با این همه، عطار از همه‌ی طبقات اجتماعی نام می‌برد و حکایت‌هایی درباره‌ی آن‌ها می‌آورد. او خود را وابسته به طبقه‌ی خاصی نمی‌کند. به همین دلیل، یکی از ویژگی‌های مهم منظومه‌های او، به ویژه در «مصیبت نامه»، چنین است که از دیوانگان که اتفاقا بسیار هم حق گو هستند و روح پاکی دارند، بسیار استفاده می‌کند. این میزان از به کارگیری حکایت‌های دیوانگان، البته دلایل اجتماعی دارد. این دیوانگان از دیار استدلال و عقل جدا شده‌اند. چرا که عطار با علت‌ها و استدلال‌ها میانه‌ای ندارد. از نظر او، فرار از دنیای عقل، اگر به اتصال با خداوند بینجامد، خوشی مطلق است.

این را نیز باید توجه داشت که شخصیت‌های عطار تنوع بسیار دارند و چهره‌های ثابتی نیستند. به همین دلیل، دسته‌بندی کردن آن‌ها دشوار است. در واقع، هر شخصیت، می‌تواند از چند سطح برخوردار باشد. آن‌ها پیش زمینه‌ی ذهنی خواننده را عوض می‌کنند. مثلا هنگام استفاده از شخصیت‌های تاریخی، چهره‌ی آن‌ها را دگرگون می‌کند و شخصیتی متناسب با حکایت خود برای آن‌ها می‌سازد. به هر حال اگر بخواهیم شخصیت‌های منظومه‌های عطار را بخش‌بندی کنیم، آن‌ها را می‌توان در دو گروه «انسانی» و «غیرانسانی» جای داد. غیر انسانی‌ها شامل حیواناتی است که ‌گاه اساطیری هستند و ‌گاه صورتی تمثیلی دارند. از آن سو، چهره‌های انسانی، اغلب مرد‌ها هستند. شاه، وزیر، زاهد، عابد، صوفی و دیگران، غالبا از مردان انتخاب شده‌اند. چون جامعه‌ی عطار، جامعه‌ای مذکر است.

دسته بندی حکایت‌های عطار درباره عارفان و صوفیان

عطار در منظومه‌های خود، ‌گاه حکایت‌هایی می‌آورد که درباره‌ی عارفان و صوفیان است. نام این حکایت‌ها را می‌توان «حکایت‌های صوفیانه» گذاشت. یک دسته‌ی دیگر از حکایت‌های او دینی است و شخصیت‌های آن را پیامبران، ائمه و خلفا شکل می‌دهند. دسته‌ی دیگر، حکایت‌های تاریخی است. آدم‌های نامدار تاریخی در حکایت‌های عطار ظاهر می‌شوند و نقش خود را بازی می‌کنند. دسته‌ی دیگر، حکایات عشاق است. برخی دیگر از حکایت‌ها هم درباره‌ی حیوانات است. آن‌ها با کنش خود، داستان را پیش می‌برند. اما تعداد بسیاری از حکایت‌ها را آدم‌های معمولی می‌سازند.

با این حساب، ۶ دسته حکایت برای آثار عطار می‌توان در نظر گرفت. او در «اسرار نامه» ۱۰۰ حکایت می‌آورد؛ حدود ۴۰۰ حکایت در «مصیبت نامه» دارد؛ ۲۹۰ حکایت در «الهی نامه» آمده است و ۱۹۳ حکایت هم در «منطق‌الطیر» دیده می‌شود. از این تعداد حکایت، حدود یک چهارم آن‌ها درباره‌ی صوفیان است. در سنجش با آن، حکایت‌های دینی کمتر است. اما گاهی هم به اندازه حکایت‌های صوفیانه است. حکایت‌های عاشقانه، نصف حکایت‌های صوفیانه است. حکایت‌های حیوانات هم معدود است. البته می‌دانیم که ساختار اصلی «منطق الطیر» با حکایت حیوانات شکل می‌گیرد.

ویژگی مهم حکایت‌های صوفیانه عطار این گونه است که شخصیت‌های صوفی آن بسیار سخن می‌گویند؛ نه اینکه اهل عمل نباشند اما سخن گفتن آن‌ها بیشتر از کنش آنهاست. در بسیاری از این حکایت‌ها، خداوند با سالکان سخن می‌گوید. یک ویژگی دیگر این دست حکایت‌ها ورود شخصیتی است که من نام آن را «یکی» گذاشته‌ام. این شخصیت فقط سوال می‌کند و اهل شک و اعتراض است و اغلب حضور دارد و انگار در لایه‌های ذهنی ما پنهان شده است. او نه اسم دارد و نه صفت. همه‌ی ماموریت او هم این است که قصه را پیش ببرد. مثل حکایتی که این گونه آغاز می‌شود: «یکی دیوانه‌ای می‌رفت در راه/ یکی پرسید از او کی مرد آگاه»؛ یا: «یکی دیوانه‌ای بگریست بسیار».

این نکته نیز گفتنی است که در حکایت‌های تاریخی عطار، نوعی تقابل قدرت، میان قدرت مادی و قدرت معنوی دیده می‌شود. شخصیت‌های او می‌خواهند نشان بدهند که دنیا فانی است و قدرت مادی ارزشی ندارد. این شخصیت‌ها اغلب نقش عبرت دهنده دارند. عشاق هم در حکایت‌های عطار، هم سنگ با عارفان‌اند و انواع گوناگونی دارند. آنچه در این دست از حکایت‌ها بیشتر دیده می‌شود، توصیف است.

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST