کد مطلب: ۱۲۶۵۶
تاریخ انتشار: دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۷

ادبیات جاسوسی و داستان آیدا

شرق:

قدیس تبلیغات
«بچه‌ای به دنیا آمد اسمش آیدا. جلوی آمدنش را مادرش با دست گرفته بود اما وقتش که رسید آیدا هم رسید. و با رسیدن آیدا، همزادش هم رسید. پس شد آیدا-آیدا.» این شروع داستان «آیدا»ی گرترود استاین است که به‌تازگی با ترجمه فهیمه زاهدی از طرف نشر نیلوفر به‌چاپ رسیده است. گرترود استاین در سال ۱۸۷۴ در خانواده‌ای یهودی و آلمانی‌تبار در امریکا متولد شد. او کودکی‌اش را به همراه خانواده‌اش در پاریس و وین گذراند و در نوجوانی و بعد از آنکه پدر و مادرش را از دست داد به بالتیمور رفت تا در کنار بستگانش زندگی کند. استاین بعدها به تحصیل در رشته پزشکی پرداخت اما درسش را نیمه‌کاره رها کرد چراکه به گفته خودش دانشکده پزشکی حوصله‌اش را سر می‌برد. بعد از این بود که استاین به طور جدی به هنر و ادبیات روی آورد و نوشتن کار همیشگی‌اش شد. او نوشته‌هایش را در فرم‌های داستان، شعر، نمایشنامه و اپرا خلق می‌کرد و البته در آغاز در هیچ‌یک از این قالب‌های نوشتاری به موفقیتی دست نیافت اما به مرور توجه منتقدان به او جلب شد و مورد اقبال قرار گرفت. اولین کتاب استاین با عنوان «سه زندگی» در سال ۱۹۰۵ به چاپ رسید.
استاین از سال ۱۹۱۰ سبکی و شیوه‌ای نامتعارف را در نوشتن آغاز کرد. مترجم «آیدا» درباره شیوه او نوشته است: «شیوه‌ای به دور از منطق روایی، خوددار در نشانه‌گذاری، با کمترین دایره واژگان و آکنده از تکرار که تا سال‌ها دست‌آویز شوخی و نکوهش بود و شگفت اینکه در این حال از آن گرته‌برداری‌ها می‌شد و طی چند دهه چون لطیفه و متل بر سر زبان‌ها بود. برهان او این بود که آدم‌ها آنچه را دوست داشته باشند تکرار می‌کنند و هرچه را تکرار کنند دوست دارند. استاین با وجود تجربه‌اش در نگارش غیرارادی، شیوه نوشتاری خود را نه‌تنها غیرارادی نمی‌دانست که آن را برآمده از بیش‌بود خودآگاهی ارزیابی می‌کرد.» استاین پیش از آنکه به طور جدی به نوشتن بپردازد، به همراه برادرش به گردآوری آثار نقاشان امپرسیونیست، کوبیست و دیگر مکاتب پیشرو پاریس می‌پرداخت. بااین‌حال او در آثارش بیش از همه از سزان تأثیر گرفته بود. استاین نوشتن رمان «آیدا» را از سال ۱۹۳۷ شروع کرد و نیمه اول آن را تا ۱۹۴۰ به پایان رساند. نیمه دوم رمان نیز در آوریل و می ۱۹۴۰ به پایان رسید و انتشارات رندوم‌هاوس نیویورک آن را در سال ۱۹۴۱ به چاپ رساند. «آیدا» به گفته خود استاین رمانی است درباره «قدیسان تبلیغات». در این رمان با شخصیتی بله‌گو روبرو هستیم که با این‌که نه فکری دارد و نه کاری می‌کند اما همه بی هیچ دلیلی به او اشتیاق دارند. به‌عبارتی آیدا قدیسی است که توسط تبلیغات خلق شده است. در ابتدای نیمه دوم رمان می‌خوانیم: «جاده خیلی پهن است. با برفی که دو طرفش نشسته. آیدا داشت تو جاده‌ای که برف پهنش کرده بود راه می‌رفت. مهتاب می‌درخشید. آیدا یک سگ سفیدی داشت و سگه تو مهتاب و رو برف خاکستری می‌زد. آیدا به خودش گفت اوه این همانه که می‌گویند گربه‌ها همه تو شب خاکستری‌اند. وقتی نه برف بود و نه مهتاب سگش همیشه سفیدی می‌زد تو شب. وقتی برگشت رو به نور ماه یهو چنان درخشان شد که انگار یکجور نور دیگر بود، و اگر از آن‌هایی بود که زود می‌ترسند می‌ترساندش اما آدم به همه‌چی عادت می‌کند اما واقعاً او به همچین چیزی عادت نمی‌کرد.»
داستان دلهره
«سنگ‌نبشته‌ای برای گور یک جاسوس» عنوان رمانی است از اریک امبلر که مدتی است با ترجمه رامین آذربهرام توسط نشر نیلوفر به‌چاپ رسیده است. اریک کلیفورد امبلر از نویسندگان انگلیسی قرن بیستم است که در سال ۱۹۰۹ در لندن متولد شد. امبلر در رشته مهندسی تحصیل کرد و در اوایل دهه سی در یک آژانس تبلیغاتی در لندن مشغول به کار شد و در همین زمان به نوشتن نمایشنامه و داستان کوتاه پرداخت. امبلر نیز مثل بسیاری از دیگر نویسندگان هم‌دوره‌اش که در برابر فاشیسم به کمونیسم گرایش پیدا می‌کردند، در آثار اولیه‌اش تمایلاتی مارکسیستی دارد و شخصیت‌هایی که گرایشات چپ دارند افراد مؤثر و مثبت داستان‌هایش هستند. امبلر اما در اواخر دهه سی میلادی و پس از برقراری پیمان دوستی میان شوروی و آلمان برای همیشه از گرایشات کمونیستی‌اش فاصله گرفت و آثار بعدی او گواه این موضوع هستند.
«سنگ‌نبشته‌ای برای گور یک جاسوس» یکی از جذاب‌ترین داستان‌های امبلر است و امروز به‌عنوان اثری کلاسیک در ادبیات جاسوسی به‌شمار می‌رود. به‌طورکلی امبلر نویسنده‌ای شاخص در ژانر ادبیات جاسوسی به‌شمار می‌رود. مترجم رمان در بخشی از مقدمه‌اش درباره اهمیت نویسنده نوشته:‌ «اریک امبلر مبدع تریلر سیاسی مدرن است و جان لوکاره نویسنده بزرگ انگلیسی و استاد این ژانر، آثار امبلر را منبع الهام نویسندگان این نوع داستان نامیده است. گراهام گرین نیز درباره امبلر نوشته: او بزرگترین نویسنده داستان‌های تریلر است که تاکنون دنیا به خود دیده. درواقع در اواسط دهه پنجاه قرن بیستم، اریک امبلر و گراهام گرین بودند که رمان جاسوسی را به اوج رساندند. این دو با توجه به جنبه‌های سیاسی، اقتصادی، و روان‌شناختی کشورهای اروپایی در سال‌های پس از جنگ جهانی و زمینه‌هایی که منجر به درگیرشدن شهروندان عادی در ماجراهای جاسوسی می‌شد داستان‌های خواندنی و جالبی نوشتند که صرف‌نظر از جنبه سرگرمی ارزش‌های ادبی و هنری قابل‌توجهی داشتند.» امبلر نوزده رمان نوشته که مشهورترین آنها «تابوتی برای دمیتریوس» است. برخی دیگر از رمان‌های مهم او عبارتند از: «سنگ‌نبشته‌ای برای گور یک جاسوس»، «سفر به درون وحشت»،‌ «مرد اکتبر»، و «روشنایی روز». «سنگ‌نبشته‌ای برای گور یک جاسوس» در سال ۱۹۳۸ منتشر شد و چند سال بعد براساس آن فیلمی به نام «هتل رزرو» ساخته شد. این رمان ابتدا به صورت پاورقی در روزنامه دیلی‌اکسپرس به چاپ رسید و بعد به شکل یک کتاب منتشر شد. در بخشی از رمان می‌خوانیم: «این من بودم؛ جوزف وادسی. مردی که تا کمتر از دو ساعت قبل قرار بود کار، آزادی و تمام امیدهایش را از دست بدهد و اکنون ساکت و آرام در صندلی عقب اتومبیلی متعلق به پلیس فرانسه نشسته بود و می‌رفت تا یک جاسوس را به دام بیندازد! ساکت و آرام؟ نه، این درست نبود. همه‌چیز داشتم جز آرامش. می‌خواستم بزنم زیر آواز ولی هنوز مطمئن نیستم که دلم می‌خواست چه آوازی بخوانم. آیا به خاطر این بود که بالاخره می‌توانستم فردا یعنی دقیقاً بیست‌وچهار ساعت دیگر در قطار پاریس بنشینم؟ یا به خاطر اینکه راه‌حل این معضل را که مترادف با پایان مشکلاتم بود بدون قلم و کاغذ پیدا کرده بودم؟ نمی‌دانستم و همچنان  گیج و سردرگم بودم.»

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST