کد مطلب: ۱۲۶۸۴
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷

آرزوی شرحِ مثنوی

گفتاری از دکتر محمدعلی موحد/ بازنویسی: سعید رضادوست

اعتماد: این مثنوی که ان‌شاءالله تصحیح‌اش به دست همه رفقا، مثنوی‌دوستان و مثنوی‌پژوهان می‌رسد و در آن دقّت می‌کنند، حاصلِ اقبالی بلند است. من از همّت و عنایت و همکاری و لطف و اظهار علاقه دوستانی که در کار تصحیح با من و مشوّق من بودند بسیار سپاسگزارم. من از نیروی این دوستان و به دلیلِ شوقِ دیدارشان بود که پیش می‌رفتم و مرا پیش می‌بردند. خدا را شاکرم که یکی از آرزوهای عمرِ من محقّق شد. آرزویی که گمان نمی‌کردم در آن موفّق شوم، امّا خدا موفّق کرد و این کار تمام شد. بسیار خوشحالم. بسیار بسیار خوشحالم از این بابت و منّت‌دارِ همه بزرگوارانی که مرا یاری کرده‌اند. ذهنِ من یک ذهنِ فرتوتِ سالخورده است و شما چه توقّعی از آن دارید؟! این نفسِ دوستان بود که مرده را به حرکت درمی‌آورد و من نیز خود را کشاندم. به هر حال فکر می‌کنم که متنی قابل قبول به دست داده شده. همچنین واریانت‌هایی قابل قبول و مهم در متنِ مثنوی به دست داده شده است. هر واریانتی ارزشِ آن را ندارد که عمرتان را برایش تلف کنید. هر بیتِ الحاقی ارزش آن را ندارد که وقت‌تان را روی آن بگذارید و درباره‌اش کار کنید. در تصحیحی که ما انجام داده‌ایم، اگر حتّی با نسخه‌های خطّی مقایسه‌اش کنید می‌بینید که برخی از آن نسخ، مثنوی تا ۳۲۰۰۰ بیت، ادامه یافته است، حال آنکه در متنِ ما مثنوی محدود شده است به ۲۵۶۰۰ بیت و بلکه یک بیت کمتر. یعنی ۶۴۰۰ بیت را دور ریخته‌ایم. این بدان معنی است که شما فارغ شده‌اید از اینکه وقت‌تان را روی بیت‌های الحاقی تلف کنید. نباید بی‌دلیل روی بیتی صرفِ وقت کنید که از مولانا نیست و شخصی پس از مولانا هوس کرده چیزی به همان وضعِ مثنوی بسازد و بیفزاید. در همان ۲۵۶۰۰ بیت نیز، تمام واریانت‌هایی که از دوره ۱۵ ساله پس از وفات مولانا فراتر رفته را دور ریخته‌ایم. ولی چیزی که در آن دوره محدود بوده را نگه داشته‌ایم. ما علایم و نشانه‌هایی در دست داریم که مانع از دور ریختنِ این واریانت‌ها می‌شود. این‌ها باید در دسترسِ اهلِ تحقیق باشد. ما آنها را در اینجا جمع کرده‌ایم. با توجّه به این اوضاع و احوال، فکر می‌کنم که تصحیحِ ما، قابل قبول است. هرچه بیشتر مثنوی را بخوانید به اهمّیت این فاصله‌گذاری‌هایی که انجام داده‌ایم بیشتر آگاه می‌شوید. خواهید دید که بیشتر معنا می‌دهند. البتّه ممکن است گاهی شما یا خودِ بنده، در بازخوانی متنِ حاضر، به این نتیجه برسیم که اگر این فاصله‌گذاری دو بیتِ پیش یا پس‌تر بود، بهتر می‌شد امّا این مهم نیست. ببینید در موسیقی می‌گویند که سکوت به اندازه صدا اهمّیت دارد. شعر نیز از مقوله موسیقی است. اشتراکاتی نیز میانِ این دو وجود دارد که یکی از آنها، مقوله سکوت است. اینکه مولانا از خموشی دم می‌زند و گاه خاموش تخلّص می‌کند نیز از همین روست. سکوت و خاموشی همانقدر اهمّیت دارد که وقتی حرف می‌زند. تا خاموشی پیش نیاید به حرف‌ها نیز توجّه کافی نمی‌شود. ما در این فاصله‌گذاری‌ها، شما را در هر قدم دعوت کرده‌ایم به سکوت. به دقّت کردن.

امیدوارم و گفته‌اند که آرزو بر جوانان عیب نیست! گاهی پیران نیز شلتاق می‌کنند و آرزو در سر می‌پرورانند. پیغمبر فرمود که بپرهیز از آرزوی پیر! پیر اصلاً فرموش‌اش می‌شود که کجای کار است. طول‌الامل را برای همین به کار برده‌اند. یعنی آرزوهای دور و دراز. امّا چرا که نه؟!

هیچگاه از یاد نمی‌برم که روزهای آخر زندگی دوستِ عزیزمان امیرحسین جهانبگلو (پدر رامین جهانبگلو) بود و بسیار نیز متأثّر بودم. امیرحسین جهانبگلو، مدت‌ها با من در نفت کار کرده بود. در آن روزهای آخر رفته بودم برای عیادتش. باور نمی‌کنید که دیدیم چه آرزوها و پروژه‌هایی در سر دارد! بله! آدمیزاد اینگونه است. من می‌دیدم که او روزهای آخر زندگی‌اش است، امّا او آرزوها می‌پروراند. حالا ممکن است ما نیز از این دست آرزوها داشته باشیم. ولی چه عیب دارد؟ آرزو داریم و بر زبان نیز می‌آوریم.

من معتقدم که مثنوی را باید بازخوانی کرد. نه‌تنها مثنوی، بلکه تمامِ آثارِکلاسیک‌مان را باید بازخوانی کنیم. باید آثار غزالی را نیز بازخوانی کرد و هرآنچه را گفته و نوشته‌اند را. این آثار را باید در پرتو حالِ امروز و نیازِ امروز و آنچه در ذهن‌مان است بازخوانی کنیم. این بازخوانی بدان معنا نیست باید من خویش را از اینجا بکنم و ببرم در هزار سال پیش، بگذارم. این شیوه، پیش از این روشی بود برای فهمِ متون. درست است که ما اگر بخواهیم معنای تنگِ گل را بدانیم، باید ببینیم در آن روزگار که این اصطلاح نوشته شده، چه معنایی را از آن درک می‌کرده‌اند، امّا این شیوه فقط در مفردات به شما کمک خواهد کرد. امّا در آنجایی که بخواهید معنای زندگی را دریابید و زندگی را درک کنید، نمی‌توانید برگردید به هزار سال پیش. شما باید هزار سال پیش را به اکنون بیاورید و در پرتوِ نورِ این زمان، ببینید چه معنایی از آن بروز می‌یابد. باید دید آن متن و اندیشه به امروزِ شما چه می‌دهد؟ این مهم است.

من معتقدم، شروحی که تا حال بر مثنوی نوشته شده است، حق مثنوی را ادا نکرده. حقّ مثنوی در ساحاتِ مختلف، مغفول واقع شده، همانطور که ساحتِ شاعرانگی مولانا مغفول واقع شده و به رسمیت شناخته نشده و آنگونه که باید، به آن بها داده نشده است. نه اینکه من بخواهم، بزرگانی که راهِ دشوارِ شرحِ مثنوی را پیموده‌اند نادیده بگیرم که در چنین حدّی نیستم، منظورم آن است که این بزرگان، مثنوی را در عالمِ خویش می‌خوانده‌اند و به هر فرازی که با چارچوبِ ذهنی‌شان متناسب‌تر بوده می‌پرداخته‌اند و بسطش می‌داده‌اند. به گمانِ من روزگارِ چنین شرح‌هایی به سر آمده است.

دوره‌ای ما اصطلاحِ ابن‌عربی زدگی را به میان آوردیم. ابن‌عربی زدگی، در روزگاری، فضیلت و هنر به شمار می‌آمد. تخصّص در ابن‌عربی، هنر است امّا ابن‌عربی زدگی، خیر. زدگی با هر چیزی بد است ولی تخصّص، فضیلت به شمار می‌آید. بین تخصٌص در ابن‌عربی و ابن‌عربی‌زدگی تفاوت بسیار وجود دارد. ابن‌عربی‌زدگی، آمده و نشسته بود بر عقلِ روشنفکرانِ ما. البتّه این را نیز بیفزایم؛ روشنفکر آن کسی نیست که کراوات می‌بندد. روشنفکر کسی است که غیر از کارِ خورد و خوراک و لباس و قسمتِ بورس و بهای ماست و کرایه اتومبیل، اشتغالات ذهنی دیگری نیز دارد و آن اشتغالات در عالمِ فرهنگ و کتاب و هنر و اندیشه است. ابن‌عربی به هر دلیلی، بر اندیشه ما مسلّط شده و آنانی که خواسته‌اند شرح مثنوی بنویسند، گاهی خواسته‌اند تسلّط‌شان را بر مکتب، طرز فکر و مطالبی که ابن‌عربی آورده، ثابت کنند و شرحِ مثنوی بهانه‌ای است برای آن مقصود. همانطور که اکنون می‌بینید رساله‌های دانشگاهی درباره مثنوی چاپ می‌شود و اگر آنها را ورق بزنید می‌بینید که نویسندگان‌شان مطالبی را خوانده‌اند یا در کلاس‌های درسی به آنها مطالبی پراکنده گفته شده که من از آنها چیزی نمی‌دانم و البتّه ایشان احتمالاً بسیار خوب می‌دانند، امّا نکته اینجاست که آن مطالبِ پراکنده، مونتاژ شده‌اند. ماشین‌هایی که با صنعتِ مونتاژ وارد بازار می‌شوند را می‌توان با آزمون، سنجید امّا و متاسّفانه، مونتاژهایی از این دست را نمی‌توان عیناً مورد بررسی و آزمایش قرار داد تا بتوان دید که اصلاً آیا راه می‌روند یا خیر! در این راستا چیزهایی را سرِ هم می‌کنند تا نشان دهند آنچه فلان فرمالیستِ روسی یا نظریه‌پردازِ آلمانی یا تئوریسینِ امریکایی گفته، چگونه می‌توان در مثنوی پیاده‌شان کرد! اگر هم آن نظریه‌ها را به درستی فهمیده باشند و در بیان مطالب‌شان راست بگویند، تقصیرِ مثنوی دراین بین چیست؟ او دارد آن مسائل را بر مثنوی، تحمیل می‌کند. مثنوی، بهانه است تا او مطالبِ خوانده‌اش را تحویلِ ما دهد و بگوید من چیزهایی را می‌دانستم! در گذشته نیز چنانکه گفتم، وضع به همین منوال بود. مثنوی را بهانه قرار می‌دادند تا بگویند بر ابن‌عربی مسلّط‌اند و... مثنوی را باید به لحاظِ مثنوی خواند. باید دید مثنوی چه می‌خواهد بگوید. ما باید بدانیم، مولوی برای اکنونِ من، چه می‌تواند بگوید؟آرزوی من این است و امیدوارم که خداوند بخواهد، ما بتوانیم دفترِ اوّل مثنوی را در عرضِ حدود ۲ سال، شرح کنیم. من از خداوند استمهال کرده‌ام، حالا قبول‌اش با آن طرف است. امیدوارم در این مدّت بتوانیم شرحی قابل قبول بنویسیم و الگویی ارائه کنیم برای شرحِ سایر دفترها. همان کاری که درباره فصوص‌الحکم نیز انجام دادیم. ما ۱۰ فصّ اوّل را به صورتی آوردیم که ماحصلِ فکرِ ابن‌عربی دراختیارتان قرار گیرد و نمونه‌ای باشد برای آنکه تمام فصوص و فتوحات را با همین شیوه پیش برد و خواند. در مثنوی نیز اگر بتوانیم همین کار را انجام دهیم، بسیار خوب خواهد بود.

(بخشی از درسگفتارِ استاد دکتر محمّدعلی موحّد در آخرین نشستِ دوره مثنوی‌خوانی در فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۷)

 

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST