کد مطلب: ۱۳۰۰۴
تاریخ انتشار: شنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۷

سکوت عرفانی و خاموشی زبان در اشعار سنایی

بیست‌وهشتمین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌ی سنایی به «سکوت عرفانی از دیدگاه سنایی» اختصاص داشت که چهارشنبه ۶ تیر با سخنرانی دکتر قربان ولیئی، شاعر و عضو هیات علمی دانشگاه زنجان در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
قربان ولیئی سخنانش را این‌گونه آغاز کر و گفت: سکوت (صمت، خاموشی) که از عناصر بنیادی سلوک عرفانی است از سکوت زبانی آغاز می‌شود و به سکوت ذهنی یا خاموشی ضمیر منتهی می‌شود. فنا که غایت سلوک است همانا وضعیت ضمیر خاموش است. سنایی را می‌توان نخستین شاعر عارفی دانست که تقریباً از تمامی عناصر نظری سکوت عرفانی سخن گفته است. همایش جهانی درباره صلح در آمریکا برگزار شده بود. اما سرخ پوست بزرگ در سخنرانی ده دقیقه سکوت کرد و سکوت نافذی که به حاضران سرایت کرد و جمعیت حاضر تجربه صلح پیدا کردند. چون صلح مساوی با سکوت است و درگیری‌های ذهن متوقف می‌شود و در صلح با خویشتن و هستی است.

حکیم سنایی آدم‌الشعرای شعرعرفانی است
بنیادی‌ترین، اصلی‌ترین و اساسی‌ترین راه برای تحول بنیادی شخصیت ساکت شدن ذهن است و کمیاب‌ترین رویداد در عالم از ابتدای بشریت تا اکنون همین سکوت ذهن است و خوش به حال کسی که یک دقیقه سکوت باطن داشته باشد و جان آدمی را متحول می‌کند. هیچ چیز نیرومندتر از سکوت باطنی، ضمیر و جان در تحول شخصیت آدمی وجود ندارد و مظلوم‌تر از این واژه و ناشناخته‌تر از این روش وجود ندارد و باید گفت که بزرگترین تئورسین  این نظریه بی‌تعصب مولوی است. درباره سکوت سخن گفتن خود یک کار پارادوکسیکال و متناقض‌نما است. حقیقت این است که اگر من آدم توانمندی بودم باید در این جلسه به نیابت از سنایی یک ساعت سکوت می‌کردم. حکیم سنایی آدم‌الشعرای شعرعرفانی است، همچنان که حضرت آدم نخستین انسان است، نخستین کسی که شعر عرفانی را آغاز کرد و پرداخت سنایی است و حقیقتاً آن تعبیر شفیعی‌کدکنی در مقدمه کتاب «تازیانه‌های سلوک»  در غایت دقت است که هر چه که عرفای شاعر بعدی گفتند، در سنایی است؛ یعنی هر چه را که مولوی، عطار و بقیه گفته‌اند به نحوآشکار یا ضمنی در آثار سنایی هست و یکی از موارد همین سکوت است.
اگر بخواهیم سکوت را ریشه‌یابی کنیم باید به کلمه سکوت بپردازیم. سکوت کلمه‌ای عربی است به فارسی خاموش شدن است. معنای قاموسی سکوت زبان فرو بستن و اینکه تارهای صوتی حنجره شما حرکت نکند که بدیهی است اما این معنا را سکوت زبانی یا ظاهری می‌گوییم که پیام عرفا، قبل از آن‌ها اخلاقیون و پیش از از همه این‌ها پیام انبیا بوده است. عارف این بستن زبان ظاهری را مقدمه‌ای برای بستن زبان ذهن می‌داند. یکی از قوی‌ترین شهوت‌های انسانی سخن گفتن است، به همین دلیل است که زندان انفرادی هنوز سخت‌ترین مجازات است، چون کسی نیست که با او سخن بگوید.

ضمیرعارف باید خاموش باشد
سنایی اشعاری از تشویق به سکوت زبانی دارد. یکی از کارکردهای سکوت زبانی عبارت از این است که شما را تنها می‌کند و زمانی که تنها شدید، راهی به جز رجوع به خویشتن که غایت و هدف عارف است ندارید. بنابراین مهم‌ترین کارکرد عرفانی سکوت زبانی تفرد است، چون با سکوت به تدریج افراد از کنار شما پراکنده می‌شوند. سکوت زبانی و ظاهری بعد از مدتی تمرین منجر به نوع دوم سکوت که سکوت ضمیر نام دارد، می‌شود. یعنی ذهن شما هم دیگر سخن نمی‌گوید. چندین کتاب و مقاله برای تقسیم‌بندی سکوت نوشته شده که همه این تقسیم‌بندی‌ها غیرمنطقی است. خود من یک تقسیم‌بندی برای سکوت انجام داده‌ام که اولاً روش من برای یافتن انواع سکوت یک روش ریاضی بوده و ثانیاً آنچه درباره سکوت در پیشینه فرهنگ ما وجود داشته را خوانده‌ام و در یک مدل منطقی که آن را از مدارهای منطقی گرفته‌ام، ارائه کردم. ما یک دوگانه زبان و ضمیر یا ذهن داریم، با این دو منطقاً و به حسب عقل چهار حالت برای گویایی و گنگی پیش می‌آید. حالت اول زمانی است که هم زبان و هم ضمیر گویا هستند، در حالت دوم هر دو خاموش هستند، زبان گویا و ضمیر خاموش حالت سوم و عجیب‌ترین نوع آن است و حالت چهارم زمانی است که هم ضمیر گویا و زبان خاموش باشد. مردم بیشتر در حالت زبان گویا و ضمیر گویا هستند و بیشترین حالتی است که اتفاق می‌افتد اما زبان خاموش و ضمیر خاموش حالت عارف است.
چهار حالت گویایی و گنگی وجود دارد. خاموش بودن شرط استماع کلام مستمر، جاری و بی‌وقفه خداوند است. صدای خداوند یک آن هم قطع نمی‌شود و اگر ساکت و خاموش باشیم، حتماً آن را خواهیم شنید. خداوند پیوسته در سخن است ولی ذهن گویای ما آن را نمی‌شنود در صورتی که دینداری همین تجربه استماع صدای خداوند است و آن زمان که این سخن استماع شد، خداوند از حنجره عارف سخن خواهد گفت. بنابراین ضمیرعارف باید خاموش باشد. وقتی عارف سخن می‌گوید در واقع خداوند است که از حنجره او حرف می‌زند وعارف گوینده با مخاطبانش از جهت شنیدن سخنانی که به ظاهر خودش می‌گوید، یکسان است. یعنی خودش هم می‌گوید و هم‌زمان برای اولین بار می‌شنود که این کیفیت اسرارآمیزی است که گرچه در مولوی کامل بیان شده ولی سنایی قبل از آن بذرهای آن را پاشیده و تعبیر بسیار زیبای خاموش‌گویا را به کار برده است.

غایت سلوک عرفانی فنا است
متاسفانه عرفان تعاریف ذوقی زیاد دارد ولی اگر بخواهم خیلی خلاصه بگویم عرفان عبارت از بینش واقعیت وحدانی هستی است. پس عارف کسی است که تجربه عرفانی دارد و تجربه عرفانی، همان تجربه امر واحد است و عرفان عملی یا عمل عرفانی هم تمهیداتی است که برای حصول تجربه عرفانی صورت می‌گیرد. عرفان انواع مختلفی دارد. سکوت عرفانی مهم‌ترین رکن عمل عرفانی است و محور عمل عرفانی همین سکوت زبان و سکوت ذهن است. خود خاموشی ضمیر یک تجربه عرفانی است که در آن امر واحد مشهود باشد. چون شما در خاموشی ضمیر و سکوت باطنی هیچ مفهومی ندارید و این حالت، حالت شهود خداوند است. بنابراین تجربه سکوت ذهنی، اتفاق شگفت‌انگیزی است که همان تجربه شهود خداوند است، چون خداوند شبیه هیچ چیز نیست و رندانه بگویم که اگر به هیچ فکر کنید یعنی به خدا اندیشیده‌اید. سنایی ابیاتی درباره سکوت ضمیر و به هیچ نیندیشیدن دارد. غایت سلوک عرفانی فنا است و فنا حالت شخصی است که ضمیر او خاموش شده است و در آن حالت هیچ چیز نمی‌فهمد که از نظر علمی و پزشکی نمی‌دانم چه اصطلاحی باید برای آن به کار برد، بنابراین لازم است که تاکید کنم راهی برای بیان عرفان جز ادبیات نیست. فنا اوج بودن است و ذهن در این حالت در اوج آگاهی است.

کارکرد اصلی شعر و ایجاد انفعال نفسانی
چند نکته روش‌شناختی وجود دارد برای کسانی که دغدغه پژوهش در آثار سنایی را دارند، اولاً اینکه زمانی می‌خواهید سنایی، حافظ یا هر کس دیگری را بررسی کنید، باید یادمان باشد که این شعر است و کارکرد اصلی شعر تخیل و ایجاد انفعال نفسانی است، یعنی باید بتواند شما را متأثر کند، ما در ایران برای بررسی یک مفهوم در یک متن ادبی، هنوز در آغاز راه هستیم. اگر بخواهیم دیدگاه اخلاقی یا عرفانی یک شاعر را در مورد یک موضوع به دست آوریم باید سراغ کارهای تعلیمی او برویم، یعنی برای سنایی باید به سراغ حدیقه و قصاید او برویم چون اگر به سراغ غزل‌های او برویم به مشکل و تناقض برمی‌خوریم. چون در ژانر تعلیمی حواس شاعر جمع است و قصد تعلیم دارد ولی در ژانر تغزلی چنین نیست. این به معنی بن بست بودن نیست. اگر بخواهیم مفهوم سکوت را در غزل سنایی بررسی کنیم باید ببینیم اگرکسی سکوت کرده باشد و تجربه خاموشی ضمیر داشته باشد اگر سخن بگوید چگونه خواهد بود این یک کار عملی و روان‌شناسی است. یکی از نتایح این است که به شدت موزیکال و موسیقیایی سخن خواهد گفت بنابراین شعرعرفانی پرپر می‌زند که موسیقیایی شود. وقتی در ژانر تغزلی مفهوم را بررسی کنیم باید به عوارض و پیامدهای آن مفهوم توجه کنیم.

 

کلید واژه ها: قربان ولیئی -
0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST