اعتماد: این روزها که همهجا حرف از پول و بیپولی است و آدمهای با جیب خالی، با حسرت و افسوس یا با خشم و عصبانیت درباره رقمهای نجومی پولهایی که اختلاس شده صحبت میکنند، حرف زدن درباره فلسفه شاید بیوجه بنماید؛ به بیان ساده «فکر نون باش که خربزه آبه! ملت دارند از گشنگی تلف میشوند، تو از فلسفه حرف میزنی! همینه دیگه! به جای اینکه از درد واقعی مردم بنویسی، این مهملات رو سر هم میکنی و ذهن مردم رو منحرف میکنی، اون وقت یه عده هم از فرصت استفاده میکنند و پول مردم رو هاپولی میکنند!» حرف حساب جواب ندارد. اما واقعیت این است که در باقی صفحات و ستونهای روزنامه و بلکه دهها و صدها و هزاران رسانه جدید، از زبان آدمهای مختلف و به بیانهای گوناگون، آن قدر در این باره داد سخن سر داده شده که به یک معنا دیگر واقعاً حرفی برای گفتن نمانده است! حالا اگر قرار است نسبت به این موضوع واکنش نشان بدهیم، باید از «فلسفه پول» یا «فلسفه و پول» سخن بگوییم. اتفاقاً اولی یعنی «فلسفه پول» نام یکی از آثار کلاسیک حوزه جامعهشناسی و فلسفه نیز هست که گئورگ زیمل، فیلسوف و جامعهشناس برجسته آلمانی، بیش از صد سال پیش آن را نوشت. کتابی قطور و مثل عموم آثار بزرگ نظری، دشوار و پیچیده که خوشبختانه با وقفهای تاسفبرانگیز، اخیراً توسط شهناز مسمیپرست به فارسی ترجمه شده است. در همین بدو امر لازم به یادآوری است که مطالعه این کتاب هزار صفحهای، مستقیماً و بیواسطه (با واسطهاش را نمیدانم) هیچ کمکی به پولدار شدن آدم نمیکند، اگر او را از کارهای دیگر باز ندارد و موجب بیشتر خالی شدن جیبهایش نشود! این توضیح از این جهت ضروری بود که وقتی کتاب را با آن حجم شاهنامهوارش با خودم این طرف و آن طرف میبردم، همه از عنوان متناقضنمایش (پارادوکسیکال) شگفتزده میشدند و میپرسیدند: «پول و فلسفه؟ فلسفه پول؟ یعنی چه؟ یعنی این رو بخونی راز و رمز پول رو میفهمی و پولدار میشی؟!»
درست است. فلسفه و پول بیواسطه ربطی به هم ندارند. فقط شاید ربط مستقیمشان به هم این باشد که آدمی که میخواهد فلسفه بخواند، بهتر است پولدار باشد یا پدرش پولدار باشد، چون از فلسفه، همینطوری پولی درنمیآید، مگر آنکه فلسفهخوانده محترم، راه و روشهای «فرافلسفی» را بلد باشد! امری که خوشبختانه یا متاسفانه بسیاری از اهل فلسفه در ایران به لطایفالحیلی آن را به کار میبرند. اما زیمل در کتابش میکوشد یک چیز را برای خودش و ما روشن کند، آن هم با روشی فلسفی. اینکه پول چیست و چطور پدید میآید. بر این روش فلسفی تاکید میکنیم، زیرا نگاه او غیر از نگاه اقتصاددانهایی است که میکوشند پول به مثابه امری اولی و بالذات اقتصادی را با مقولات اقتصادی توضیح دهند. جان کلام زیمل این است که پول، نسبت و رابطه میان اشیا است که انسان برای شکل دادن به زندگی اقتصادی خود آن را پدید آورده است. انسان در فرم اقتصادی، چیزها را به صورت کالاهایی مصرفی در نظر میگیرد و پول نحوه ربط و نسبت این کالاهاست. بنابراین پول در ابتدا وسیله و ابزاری برای نشان دادن رابطه چیزها (یا همان کالاها) در زندگی اقتصادی انسان است، اما به تدریج به امری که خودش مستقلاً ارزشمند است و اتفاقاً به چیزهای دیگر ارزش میدهد، بدل میشود. زیمل به ما خاطرنشان میکند که ارزش و اهمیتی که برای پول قائل هستیم، لااقل در بدو امر، برساخته و مصنوع انسان بوده است، بگذریم که در روزگار ما خودش به ارزشی مستقل (اگر نگوییم بالاترین ارزشها) بدل و عیاری شده برای ارزیابی ارزش همهچیز. این آگاهی شاید ما را پولدار نکند، اما قطعاً آزادی انسان و استقلال او از همه این قید و بندهایی که دست و پای او را بسته و زندگی او را در چرخهای بیپایان برای بیشتر پول در آوردن محدود کرده، به او گوشزد میکند.