آناهید خزیر: دهمین مجموعه درسگفتارهایی دربارهی عطار به بررسی «احوال اویس قرنی در تذکره الاولیاء عطار؛ آن آفتابِ پنهان» اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر غلامرضا خاکی عصر روز چهارشنبه (۴ آبان) در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
در این درس گفتار مطرح شد که اویس قرنی یکی از اولیای خداست که پیامبر را هرگز به خاطر مراقبت از مادر ندید و به روایت شیخ عطار در تذکرهالاولیاء در جنگ صفین در رکاب حضرت علی (ع) به شهادت رسید. نوع رابطه اویس با پیامبر و توجه پیامبر به او مایه ذوقآزمایی گوناگون عارفان شده است.
دکتر غلامرضا خاکی گفت: «تذکرة الاولیاء» عطار ساختاری دو بخشی دارد. در بخش نخست، اقوال و رفتار و کرامات هفتاد و دو تن از اولیاء آمده است و در بخش دوم نیز اقوال شماری دیگر از اولیاء. پارهای از محققان، بخش دوم را از عطار نمیدانند و برخی دیگر میگویند که از نگارشهای عطار است و در نسخ بعدی پیدا شده است. در اینکه منشاء «تذکرة الاولیاء» عطار چه کتابی است و عطار از چه منابعی برای نوشتن کتاب خود سود بُرده است، باز بحثهای مفصلی شده است. ولی یکی از منابعی که تردیدی در آن نیست که عطار از آن بسیار استفاده کرده است «حلیة الاولیاء» است. البته عطار نامی از این کتاب نمیبرد، چون عرفا، برخلاف محققان امروزی، چندان در بند آوردن نام منابع خود نبودهاند و بیشتر به مقصود سخن اهمیت میدادند.
عطار کتابی تدوین کرد تا در آن از اولیاء خدا یاد کرده باشد
در گذشته پارهای از محققان تشکیک کرده بودند که آیا باید «تذکرة الاولیاء» را از عطار دانست؟ چون جملههایی در این کتاب هست که غیر عادی است و با دستگاه اندیشهای عطار همخوانی ندارد. اما به هر حال دلایل محکمی در دست هست که مسلم میدارد که «تذکرة الاولیاء» را باید از عطار دانست. دربارهی سال تالیف آن هم علامه محمد قزوینی چنین نوشته است که چون نام محمد خوارزمشاه و ترکان خاتون در این کتاب بُرده شده، پس سال تالیف آن در ۶۱۷ هجری قمری بوده است.
میدانیم که کلمهی «تذکره» در زبان فارسی کاربردهای بسیاری دارد. اما «تذکرة الاولیاء» به مفهوم یادآوری و نکوداشت اولیاء است. در واقع عطار کتابی تدوین کرده تا در آن از اولیاء خدا یاد کرده باشد. اما با توجه به اقوال و احوالی که از عابدان در این کتاب آورده شده، این سوال پیش میآید که چگونه عطار کتابی نوشته است که برای انسانهای امروزی، بسیاری از مطالب آن نامعقول به نظر میآید؟ عطار چه دلیلی برای نوشتن این کتاب داشته است؟
برای آنکه دلیل نوشتن این کتاب را درک کنیم، باید داستانی از زندگی مولانا را نقل کرد. شبی شخصی به نام سراجالدین میزبان مولانا بوده است. او میبیند که مولانا تا پاسی از شب بیدار میماند. دلیلش را میپرسد. مولانا پاسخ میدهد: «اگر ما در خواب رویم، چندین خفتگان بیچاره را که چاره کند؟» این داستان نشان میدهد که چه نوع تعهدی در فضاهای عرفانی راستین وجود داشته است. عارفان میکوشیدند که اطرافیانشان را به بزرگی برسانند. پس یک دلیل نوشتن «تذکرة الاولیاء» همین میتوانسته باشد.
سخنان اولیاء حق، حاصل مجاهدتهای باطنی آنهاست
عطار در مقدمهی «تذکرة الاولیاء» دلایلی برای نوشتن کتابش میآورد. از جمله میگوید که نوشتن آن بهانهای بوده است تا از اولیاء حق و پارسایان یاد کند. یک دلیل دیگر آن است که مدعیانی بیرون آمده بودند و به تعبیر عطار «اهل دل، نایاب شده بودند». عطار در آن مقطع زمانی احساس خطر میکند. پس باید کتابی مینوشت تا اهل معنای راستین را معرفی کرده باشد و مردم در پرتو توجه به احوال آنها، مدعیان دروغین را بازشناسند. البته عطار در مقدمهی اثرش، سخن رقتانگیزی هم دارد. میگوید کتاب را نوشتم «تا نظر شفاعت در کار این عاجز کنند و مرا نومید نگردانند». او این گونه خودش را ترسیم میکند. یک دلیل دیگرش، آنگونه که خود میگوید، امید به توجه ارواح مقدسهی اولیاء به اوست. عطار معتقد است که سخنان اولیای حق، حاصل مجاهدتهای باطنی آنها و نتیجهی «نه» گفتن به نفسانیات است. این تفاوت نگاه انسان امروزی با نگاه پیشینیان را نشان میدهد. انسان امروزی گمان میکند که هر چه برخوردارتر باشد، سعادتمندتر است. در حالی که گذشتگان این گونه نمیاندیشیدند.
«اویس» به معنای عطیه و بخشش است
عطار در جایی دیگر جملهای از جنید نقل میکند که میتوان آن را هم دلیل دیگری برای نوشتن «تذکرة الاولیاء» دانست. او میگوید: «سخن اولیاء لشکری است از لشکرهای خدا که بدان سخن، مرید قوی گردد». برای همهی ما هم پیش آمده که سخن کسی را در ذهن خود مرور کردهایم و روحیهی فروخفتهی خود را زنده ساختهایم و جلو رفتهایم. سخن جنید هم همین است. آدمی میتواند با پیوند معنوی پیدا کردن با بزرگان، خود را توانمند سازد. چون علما بر این باورند که علم آنها از جنس نور است و سینه به سینه نقل میشود. عطار میگوید که این سخنان را جمعآوری کردم تا خوانندگان با خواندن آنها، قوی بشوند و ابتکار عمل زندگی خود را در دست بگیرند.
«اویس قرنی» در سال ۳۷ هجری شهید شده است، اما زمان تولد او مشخص نیست. او را اهل یمن دانستهاند و باز گفتهاند که جد اعلای او «قرن» نام داشت. اینکه اویس به چه معناست؟ گفتهاند که به معنای عطیه و بخشش است. مولانا در اشعارش بارها به او اشاره کرده. از جمله میگوید: «قرنها باید که تا از پشت آدم نطفهای/ بایزید اندر خراسان یا اویس اندر یمن». در اینکه آیا اویس قرنی اولین زاهد اسلام بوده است یا نه؟ گفتوگوهای فراوانی شده است. گفتهاند که او بسیار بخشنده بود و جامه و غذایش را میبخشید و با خدا چنین راز و نیاز میکرد: «خدایا مرا در قبال آنکه از گرسنگی و برهنگی بمیرم، مؤاخذه مکن». دربارهی پایان زندگی او هم روایتهای مختلفی هست. برخی گفتهاند که در جنگ صفین شهید شد و برخی هم گفتهاند که به ایران آمد و در منطقهی آذربایجان یا کردستان به شهادت رسید. این نیز گفتنی است که در کرمانشاه بنایی از دورهی سلجوقی وجود دارد که آن را بارگاه اویس قرنی میدانند.