کد مطلب: ۱۴۴۵۳
تاریخ انتشار: سه شنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۷

آشنایی با صداهایی از جنس رودکی

دکتر ابراهیم خدایار/ رئیس انجمن علمی نقد ادبی ایران

ارزیابی شعر معاصر تاجیک در ایران از همان آغاز شناسایی ایرانیان با این شعر،در سال‌های اتحاد جماهیر شوروی، فروپاشی این اتحادیه و بعدتر در دوره‌ی استقلال دو راه نسبتاً متفاوت را پیموده است: از عشق به صداهایی از جنس رودکی تا خرده‌گیری بر غریبه‌هایی دور افتاده از اصل. این گروه را که می‌توان آن‌ها را از بقیةالسلف ادیبان بزرگ ایران در دوره‌ی معاصر به‌شمار آورد، از دهه‌ی نخست سده‌ی چهاردهم شمسی/ دهه سی‌ام سده‌ی بیستم میلادی با محیط ادبی تاجیکستان به‌واسطه یا بی‌واسطه آشنا شده و همیشه به دیده‌ی احترام به آن سرزمین نگریسته‌اند. اینان ادبیات فارسی‌زبانان منطقه‌ی آسیای مرکزی را از جنس رودکی یافته و پیوسته تلاش کرده‌اند آن را به جهان ایرانی پیوند بزنند. از این گروه می‌توان به نام‌هایی مانند استادان سعید نفیسی (۱۲۷۴-۱۳۴۵ش/ ۱۸۹۵-۱۹۶۶م)، علی‌اصغر حکمت (۱۲۷۱-۱۳۵۹ش/ ۱۸۹۲-۱۹۸۰م)، پرویز ناتل خانلری (۱۲۹۲-۱۳۶۹ش/ ۱۹۱۳-۱۹۹۰م)، غلامحسین یوسفی (۱۳۰۶-۱۳۶۹ش/ ۱۹۲۷-۱۹۹۰م)، سیمین بهبهانی (۱۳۰۶-۱۳۹۳ش/ ۱۹۲۷-۲۰۱۴م)، مهدی اخوان ثالث (۱۳۰۷-۱۳۶۹ش/ ۱۹۲۸-۱۹۹۰م)، (محمدرضا شفیعی کدکنی (متولد ۱۳۱۸ ش/ ۱۹۳۹م) سیدعلی موسوی گرمارودی (تولد ۱۳۲۰ش/ ۱۹۴۱م) و محمدجعفر یاحقی (متولد ۱۳۲۶ش/ ۱۹۴۷م) را نام برد. اینان با اطلاع از حوادث بسیار سهمگین رخ‌داده در آسیای مرکزی، نگاه واقع‌بینانه و در عین حال عاشقانه‌ای به گسترده‌ی شعر و ادب فارسی در خارج از جغرافیای ایران داشته و به هر مناسبتی کوشیده‌اند نگاه مخاطبان ایرانی را به فارسی‌زبانان جهان در این خطه از جهان ایرانی معطوف کنند.

سعید نفیسی در «اسفند ۱۳۰۵ش/ ۳ مارس ۱۹۲۷م در شماره‌ی ۶۹۹ روزنامه‌ی شفق سرخ طی تقریظی ستایش‌گونه، توجه ایرانیان را به نمونه‌ی ادبیات تاجیک صدرالدین عینی که در سال ۱۹۲۶م با پیشگفتار ابوالقاسم لاهوتی در مسکو به چاپ رسیده بود، معطوف کرد. وی در سال ۱۹۴۴م/ ۱۳۲۳ش برای شرکت در بیستمین سالگرد تأسیس جمهوری ازبکستان به این کشور سفر کرد و با عینی هم‌سخن شد: «در اولین روز اقامتم در تاشکند من با چهره‌ای که تمام این مدت در آرزوی دیدارش بودم، برخورد کردم. این انسان با قد متوسط و سیمایی الهام‌بخش و چشمانی نورانی مرا مفتون خود نموده بود» (نفیسی، ۱۳۰۵، به نقل از عینی، ۱۹۷۸: ۱۱). اتاد نفیسی وقتی خبر درگذشت عینی را شنید، به‌شدت متأثر شد و آرزو کرد روزی در مقابل آرامگاهش زانوی ادب بر زمین بزند: «در کنگره‌ی خاورشناسان در مسکو بود که خبر درگذشت این انسان بزرگ به گوشم رسید و هنگامی که به دعوت فرهنگستان علوم تاجیکستان به شهر دوشنبه وارد شدم، اولین آرزویم این بود که از مقبره‌ی استاد بازدید کنم و در مقابل آن زانو بزنم» (همان، ۱۲).

علی‌اصغر حکمت نیز که در سال ۱۹۴۸م/ ۱۳۲۷ش برای شرکت در جشن پانصدمین سالگرد امیرعلی‌شر نوایی (تولد ۸۴۴ق/ ۱۴۴۱م- فوت ۹۰۶ق/ ۱۵۰۱م)به ازبکستان سفر کرده بود، با عینی ملاقات و پس از بازگشت به تهران، قطعه شعری به نام «رشته‌ی پیوند ملل» خطاب به «دوست دانشمند و شاعر شهیر تاجیک، صدرالدین عینی» سروده و در بیتی از وی با احترام فراوان یاد کرده بود:

صدرِ ادب و عینِ هنر، عینیِ دانا

               کش دهر نیارد که همانند بگیرد (همان، ۱۴)

خانلری و صورتگر در سال ۱۳۴۶ش/ ۱۹۶۸م پس از سفر به تاجیکستان و شرکت در نخستین «سمپوزیوم شعر فارسی» با هدف «تبادل نظر درباره‌ی راه و روش شعر نو فارسی در ایران و این کشور" گزارشی به نام «بزم سخن در تاجیکستان» در نشریه‌ی سخن به‌چاپ رساند (به نقل از یوسفی، ۱۳۸۸: ۷۸۹). غلامحسین یوسفی درباره‌ی شعری که در خلال گزارش از عبید رجب (۱۹۳۲-۲۰۰۴م) شاعر و بنیانگذار کانون کودکان تاجیکستان، با نام «تا هست عالمی، تا هست آدمی» چاپ شده بود، می‌نویسد: «در آن میان شعری آمده بود که مرا دگرگون کرد و لرزاند» (همان، ۷۹۰) و از قول خانلری به نقل از همان گزارش نوشت: «من در فارسی شعری دیگر چنین پرشور در بیان علاقه به زبان فارسی (دری ـ تاجیکی) سراغ ندارم» (همان جا).

تا آنجا که می‌دانم از شاعران طراز اول ایران مهدی اخوان ثالث به این منطقه خالصانه عشق می‌ورزید. وی در مؤخره‌ی مجموعه شعر از این اوستا (۱۳۴۴ش) علاقه‌ی خود را به این منطقه نشان داد و به قول خودش چه آرزوهای کودکانه‌ای را که برای دیدار روبارو از این منطقه در سرنپخت:

هی! هیهات! می‌شود آیاک این هوس و آرزوی کودکانه‌ی من برآید که همچنان که از ری به نیشابور می‌روم، بتوانم به ساحل پرحاصل جیحون بروم یا در نزدیکی‌های سمرقند، لب جوی آبی، زیر سایه‌ی چند درخت، دم قهوه‌خانه‌ای بنشینم و به فارسی سره یا دوسره بگویم: «آقا! یک قندپهلوی دبش پررنگ!» و طرف هاج و واج نگاه نکند و به مترجم روسی ]...[ حاجت نیفتد؟ (اخوان ثالث، ۱۳۴۴: ۱۶۷).

شفیعی کدکنی نیز در مجموعه شعر هزاره‌ی دوم آهوی کوهی (۱۳۷۶ش) درباره‌ی این منطقه شعرهای درخشانی سروده که قطعات «جاودان‌خرد» (صص۱۳-۱۷)، «هزاره‌ی دومِ آهویِ کوهی» (صص۱۸-۲۱)، «شهرِ من» (صص۳۰-۳۲)، «بربطِ سغدی» (صص۴۵-۴۶) «مویه‌ی زال» (صص۷۸-۸۱) ازجمله‌ی آن‌هاست. وی در این سروده‌ها «سیمرغِ خیال خود را در بستری از حسرت و حیرت، و آرزو و یقین در جهان ایرانی به پرواز درآورده و به ترسیم جغرافیای درهم‌تنیده‌ای از شهرها، حوادث و شخصیت‌های مشترک آن در ماوراءالنهر، ایران، قفقاز، آذربایجان و افغانستان پرداخته است» (خدایار، ۱۳۸۵: ۳۵-۳۶).

محمدجعفر یاحقی در کتاب جویبار لحظه‌ها: جریان‌های ادبی معاصر ایران (تهران، جامی: ۱۳۷۸) بخش جداگانه‌ای به شعر معاصر افغانستان و تاجیکستان اختصاص داده و آینده‌ای درخشان برای شعر همزبانان در تاجیکستان پیش‌بینی کرده است: «بی‌تردید ادبیات تاجیک، در جامعه‌ی آزاد کنونی موفقانه راه کمال را خواهد پیمود» (همان، ۴۱۱).

سیدعلی موسوی گرمارودی، شاعر، پژوهشگر و رایزن پیشین فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان (۱۳۷۸-۱۳۸۲) در چند اثر خود تحلیل منصفانه و دقیقی از میراث شعر معاصر فارسی در تاجیکستان به دست داده است. وی در پیشگفتار کتاب از ساقه تا صدر پس از نقل قول دو تن از پژوهشگران شعر معاصر تاجیک، محمدجعفر یا حقی و مهدی سیدی درکتاب از جیحون تا وخش: گزارش سفر به ماوراءالنهر (مشهد: مرکز خراسان‌شناسی، ۱۳۷۸: ۲۲۱) و علیرضا قزوه در خورشیدهای گمشده (تهران: پ‍ژوه‍ش‍گ‍آه ف‍ره‍ن‍گ و ه‍ن‍ر اس‍لام‍ی، دفت‍ر ف‍ره‍نگ و ادبت‍آج‍یک، ۱۳۷۶، ۲۸) در مورد کلیت شعر معاصر تاجیک و اینکه یکی شعر معاصر تاجیکان را ضعیف شمرده و نوشته «در محدوده‌ای کوچک خود را تکرار می‌کند» (یاحقی و سیدی، ۱۳۷۸: ۲۲۱) و دیگری اظهارنظر کرده: «در شعر تاجیک هنوز کسی ظهور نکرده است که از هفت‌خوان نقد روزگار به سلامت بگذرد، هنوز همان سیدا و شوکت بخارایی، رفیع‌ترین قله‌های ادبی تاجیکستان در چند قرن گذشته‌اند» (قزوه، ۱۳۷۶: ۲۸)، می‌نویسد: «اگرچه سخن از سر کمال دل‌سوزی است] ...[؛ اما تکرار این نصحیت‌ها چه فایده؟» (موسوی گرمارودی، ۱۳۸۴: ۲۷) و در ادامه می‌نویسد:

کار من در این کتاب دیدن زیبایی‌ها، جست‌وجو برای یافتن قریحه‌های بلند یا رگه‌های قرایح بلند در شعر معاصر تاجیکستان است. انتظار هم نباید داشته باشیم که شاعران صدسال اخیر تاجیکستان، همه برجسته و دارای قریحه درخشان باشند، مگر در طول تاریخ ادبیات ما از همان آغاز تاکنون، همه برابر بوده‌اند؟ (همان، ۲۸).

باری، به باور من گسستِ سیاسی ماوراءالنهر از ایران در سده‌ی شانزدهم میلادی و سپس اشغال این منطقه از سوی امپراطوری تزار روسیه در اوایل نیمه‌ی دوم سده‌ی نوزدهم که درنهایت در سال ۱۹۲۴م و با تشکیل جمهوری‌های پنج‌گانه به گسستِ فرهنگی در دوره‌ی شوراها منجر شد و به سرنوشت شومی انجامید، ضربات سهمگین و خردکننده‌ای بر روح و جان زبان و ادبیات فارسی و سخنگویانِ نجیبش وارد کرد. به قول مؤلف خورشیدهای گمشده: «اگر ایران و افغانستان نیز درگیر چنین بلای هفتاد ساله‌ای بودند، شاید سرنوشت ادبی‌شان از سرنوشت ادبیات امروز تاجیک نیز دردناک‌تر بود» (قزوه، ۱۳۷۶: ۱۶). گل‌رخسار که به قول خودش دل خوشی از «نقد» ندارد و دستاورد آن را برای شعر «هیچ» شماریده است (گل‌رخسار، ۱۳۷۲: ۸)، در مصاحبه با کیهان فرهنگی با اذعان به دردهای ملت تاجیک در این دوران گفته است: «این فاجعه ما را چند شکسپیر دیگر باید در قالب تراژدی بیان کنند» (همان، ۷). وی در مصاحبه با محمدجواد آسمان (متولد ۱۳۶۱ش/ ۱۹۸۸م) در مورد تأثیر شعر روس بر شکوفایی شعر معاصر تاجیک می‌گوید: «شما نمی‌توانید انکار کنید که دستاوردهای شعر روس بر استقلال شعر تاجیک اثر گذاشت» (صفی‌اوا، ۱۳۹۳: ۷۸) و در ادامه در مورد دستاوردهای شعر معاصر تاجیک و مقایسه‌ی آن با همتایانش در ایران، منتقدان شعر معاصر تاجیک را در ایران به رعایت انصاف فرامی‌خواند و می‌افزاید:

به هرحال فرهنگ ما تاجیکستانی‌ها در حاشیه‌ی فرهنگ محوری روس قرار داشت ]...[ به باور من همین که ادبیات تاجیکستان در آن هفتاد سال توانست زبان خودش و ویژگی‌های اصلی و بومی خودش را حفظ کند، به‌خودی‌خود دستاورد بزرگی است. شما نباید بی‌انصاف باشید! (همان جا).

به نظرم شعر معاصر تاجیک به‌رغم تمام کاستی‌های وزنی، قافیه‌ای، ساختاری، فقر عناصر تخیلی جاندار و نیرومند، دایره‌ی محدود موضوعات، ایدئولوژی‌زدگی، و فرمایشی و تولیدی بودن در دوران شوراها، آینده‌ای بسیار درخشان در پیش دارد. این شعر باید در محیطی سالم و با معیارهای دقیق علمی نقد شود تا راه درست را به جوان‌ترها نشان دهد. مگر جز این است که در فضایی سالم و انتقادی اندیشه‌ها بال می‌گیرد و به سمت تعالی پرواز می‌کند؟ من فکر می‌کنم نسل اخیر و جوان تاجیک که در هوای استقلال نفس کشیده است و با همتایان خود در جهان فارسی‌زبان پیوند مناسبی برقرار کرده، سرشار از جوشش و کوشش و بنابراین طراوت و سرزندگی است؛ به همین دلیل به‌راحتی با محیط ادبی فارسی‌زبانان در تمام دنیا ارتباط برقرار می‌کند. کافی است به میراث ادبی شاعران جوان دهه‌ی اخیر رجوع کنیم: فردوس اعظم (تولد ۱۹۸۴م) و طالب لقمان (تولد ۱۹۹۱م) مشتی از خروار است.

 

فردوس اعظم:

آیینه‌ام که‌هیــــــچ خودم را ندیده‌ام

بارِ قیافه‌هایِ شــــــــــما را کشیده‌ام

 

من باغبانِ باغــــــــچه‌ی کوچک خودم
از بوســـــتانِ هیچ کسی گل نچیده‌ام

 

ای لاله‌ها که‌در دلِ من قد کشیــده‌اید
من هم شبیهِ‌قلبِ شـــــما داغدیده‌ام!

 

با آهِ‌من دریـــــغ! کسی هم‌صـدا نشد
تنها خودم صــــدایِ خودم را شنیده‌ام

 

هرچند که به‌حضرتِ حافـــظ نمی‌رسم
سی ســال می‌شود که‌درین ره‌دویده‌ام

 

ای شعر! ای خــــدایِ همه‌دردها! تورا
از خونِ لخت‌لختِ جــــــگر آفریــده‌ام

طالبِ لقمان:

 

تو می‌آیی شب و از چشمِ تو مهتاب می‌ریزد

ز چشـــمانِ شبِ تنهاییِ من خواب می‌ریزد

 

چنان پاکیزه و شاداب و شفـــاف و مصفایی

                                       که جــــانا روبه‌رویت آبــــرویِ آب می‌ریزد

 

ز لب‌هایِ ترِ تو می‌تراود شــــــــعرِ زیبایی

 که پنـــداری گلاب از کاســه‌ی پرآب می‌ریزد

 

 قلم از دســـــت بگذارم که رویِ دفتـرِ بازم

ز چشــــمِ روشـنِ تو شعرهایِ ناب می‌ریزد

 

 



۱. این عبارت را در کتاب از جیحون تا وخش ندیدم. نویسنده در صفحه‌ی ۲۲۱ کتاب درباره‌ی شعر نیمایی تاجیکستان نوشته است: «ضعف عمومی شعر نیمایی تاجیکستان البته چیزی نیست که بتوان نادیده گرفت، دستِ‌کم تا آن مقدار که ما آشناییم حکم همین است. بداوت، فقدان حسِ شعریِ ژرف، درشتی و ناهمواری زبان و بی‌انسجامی ویژگی‌های آشکار آن است، که امید می‌رود به مروز زمان از آن فاصله بگیرد». همان گونه که یادآور شدیم دکتر یاحقی در اثر دیگر خود، جویبار لحظه‌ها، از چشم‌انداز دیگر به ادبیات معاصر تاجیکستان نگریسته و همواره از هیچ کوششی در راه تقویت پیوند فارسی‌زبانان با یکدیگر فروگذار نکرده است.

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST