اعتماد: «شما که غریبه نیستید» کتاب خاطرات کودکی و نوجوانی هوشنگ مرادیکرمانی، نه فقط اثری جذاب، خاطرهانگیز، خواندنی، روان و شیرین است که مخاطب را به سالهایی دور از زندگی این نویسنده پرطرفدار و خوشقلم معاصر ایرانی میبرد، بلکه از جنبههای گوناگون و از جمله از منظر فلسفی حایز اهمیت فراوان است. مهم نحوه نگرش خواننده به این کتاب و رویکردی است که در قرائت آن در پیش میگیرد. برای مثال میتوان این کتاب را به همان شکلی که هست، یعنی بیان روان و بدون تعارف و خودمانی و صادقانه خاطرات دوران کودکی برآمده از خانوادهای فقیر و ساکن روستاهای اطراف کرمان تلقی کرد، حاوی رویدادهای تلخ و شیرین و در هر دو حالت، سرگرمکننده که چنان با قلم سحرانگیز و بیان ساده و روان کرمانی تلفیق شده که خواننده را دمی از قیل و قال روزگار میگسلد و در سفری با تونل زمان، او را به نیم قرن پیش باز میگرداند.از منظر تاریخی و مردمنگارانه، کتاب بدون اینکه نگارنده تعمدی داشته باشد یا به عبارت دقیقتر از این حیث دچار تقید و درازگویی شود، سرشار است از اطلاعات مهم درباره وجوه مختلف سبک زندگی روزمره مردمان منطقهای روستایی در دهههای ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ خورشیدی. علاقهمندان به تاریخ اجتماعی و تاریخ مردم میدانند که در غیاب تاریخنگاری اجتماعی غنی در ایران، این آگاهیها تا چه اندازه ذیقیمت و راهگشاست. اما آنچه «شما که غریبه نیستید» را در زبان فارسی، منحصربهفرد و قابل توجه میکند، نشانههای ظهور و تولد «سوژه» مختار، مستقل، آزاد، آگاه و صدالبته پر از نقص و ایراد «مدرن» است. در این کتاب با یک انسان مجبور به سرنوشتی محتوم که این تقدیر مقدر برایش در جا و زمانی بیرون از مناسبات تاریخی و جغرافیایی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی ملموس، نوشته شده باشد، مواجه نیستیم، او بسته و وابسته به چیز یا چیزهایی فراتر از شرایط عینی مذکور نیست و هر چه بر سرش میآید، نتیجه همین وضعیت انضمامی است. این فرد همچنین شرمنده، تعارفزده، خجالتی و در نتیجه پنهانکار و نهانروش نیست. با حفظ خلوت و حریم خصوصی که خود مفهومی «مدرن» است با شجاعت، جهان انفسی خود را نه به صورت وجدانی معذب، بلکه به شکل «چیزی که هست و کاریش نمیشود کرد»، در منظر و مرآی همگان عیان میکند. ما در پرتو این آشکارگی، درمییابیم که درون و بیرون او نیز چون ما، سرشار است از آرزوها، امیال، خواستهها، کامیابیها و ناکامیها، ترسها و دلهرهها، شکستها و پیروزیها، حسرتها و عقدهها و حسادتها و ... از قضا آنچه این غریبه را برای ما آشنا میکند، همین صراحت و صداقت است که معمولا در گفتارهای «پیشاتجدد» چندان نشانی از آن نمییابیم. به بیان روشنتر آنچه اثر هوشنگ مرادیکرمانی را برای عموم مخاطبان جدید، از سنین و طبقات اجتماعی گوناگون و در خردهفرهنگهای مختلف خواندنی و جالب توجه میکند، همین جسارت و شجاعت او در مقام خودبیانگری و استقلال و خویشآیینی است، ویژگیهایی که به گفته بزرگترین فیلسوفان عصر جدید، پیششرط و لازمه روشنیاندیشی و تاسیس رهیافتی نوآیین به انسان و جهان هستی است.