ایران: شهاب مقربین فعالیت حرفهای ادبی خود را در زمینه شعر از
اوایل دهه پنجاه آغاز و نخستین مجموعه شعرش را در سال ۱۳۵۸ منتشر کرد. علاوه بر انتشار شعر در
مطبوعات گوناگون در دورههای مختلف، از او هشت مجموعه شعر و دو گزیده شعر منتشر
شده است که از آن میان، کتاب «کنار جاده بنفش، کودکیام را دیدم» برنده جایزه شعر
امروز ایران- کارنامه و کتاب «کسی به در کوبید» نامزد جایزه شعر خبرنگاران شد. علاوه بر شعرهای پراکندهای که از او به زبانهای یونانی،
سوئدی، عربی و ترکی ترجمه شده، کتاب «سوت زدن در تاریکی» به زبان کردی و دو مجموعه
از گزیده اشعارش به زبانهای انگلیسی و فرانسوی ترجمه و انتشار یافته است. مجموعه «My Paper Dreams» (رؤیاهای کاغذیام) سروده این شاعر به زبان انگلیسی در امریکا بتازگی منتشر
شده که به همین بهانه به گپی کوتاه با مقربین نشستیم.
چه شد که به صرافت ترجمه شعرهایتان به زبان
انگلیسی و نشر آن در امریکا افتادید؟
من به صرافت آن نیفتادم. چند سال پیش خانم فاطمه
لیلازی، دوست نادیدهای که هنوز هم او را ندیدهام و در زمان شروع ترجمه ساکن
کانادا بود و اکنون در امریکا زندگی میکند، ترجمه آنها را آغاز کرد و از طریق
فضای مجازی در اختیار من قرار داد. همینجا باید از او که بسیار تلاشگر و دقیق و
پروسواس بود، قدردانی کنم. او خود توصیه کرد که ترجمهها را به فرد صاحب صلاحیت دیگری
هم نشان دهیم. من از میان دوستانم آقای علیرضا آبیز را در این مورد شایسته میدانستم.
ایشان در رشته ادبیات خلاق در یکی از دانشگاههای انگلستان مدرک دکترا گرفته و سالها
با شاعران انگلیسیزبان آنجا حشر و نشر داشته است. گذشته از این، او خود شاعر است
و با فوت و فن شعر در زبان آشناست. اعمال نظرهای او تا حدی بود که مترجم دوم کتاب
به حساب آمد. البته در این میان، مشورتهای سودمندی را هم که با دوست عزیز و مترجم
ارجمند، آقای احمد پوری داشتم، از یاد نمیبرم. خب روی این کتاب که شامل ۹۸ شعر است، این دوستان زحمت زیادی
کشیدند و وقتی طولانی صرف کردند. کتاب باید منتشر میشد و نتیجه تلاش آنان دیده میشد.
اما میدانید نشر کتاب در یک کشور انگلیسیزبان، از جمله امریکا، چقدر دشوار است.
ناشران آنجا کمتر شعر منتشر میکنند، آنها هم که میکنند از طریق واسطههای نشر،
کتابی را میپذیرند که فروش آن تضمین شده باشد. جلب نظر واسطهها هم کاری بس دشوار
است. خوشبختانه گردانندگان انتشاراتی که کتاب مرا منتشر کردند، گروهی بودند که خود
مؤلف و شش نفر از آنان شاعر بودند. آنان را هم من ندیدهام. از طریق اینترنت با
آنها آشنا شدم. از طریق اینترنت متن را گرفتند، تأیید کردند و قرارداد هم به همان
طریق امضاء شد.
چه مؤلفههایی را در انتخاب شعرها برای ترجمه لحاظ
کردید؟
شعرها بیشتر به انتخاب مترجم، خانم لیلازی از شش کتاب
آخرم بود و طبیعتاً علاقه ایشان از یک سو و راه دادن شعرها به ترجمه از سوی دیگر
تعیینکننده بود؛ یعنی، شعرهایی که بازیهای زبانی در آنها غالب نبوده و در زبان
انگلیسی کمتر لطمه میدید.
آیا تاکنون بازخوردی از نشر شعرهایتان در امریکا گرفتهاید؟
احتمالاً رسانهها یا مخاطبهای امریکایی در اینباره واکنش داشتند یا آنکه مترجمها
گزارشهایی در اینباره در اختیار شما گذاشتند؟
کتاب بتازگی منتشر شده. هنوز زود است. قاعدتاً ناشر باید
برای تعدادی از نشریات آنجا کتاب را بفرستد تا معرفی و دیده شود. میدانید آنجا هر
روز انبوهی کتاب منتشر میشود و دیدهشدن کتاب از انتشار آن کمتر دشوار نیست. اما واکنش
ناشر برای من بسیار امیدوارکننده بود. اگر حمل بر خودستایی نشود، باید اشاره به
ایمیلی کنم که ادیتور انتشارات برای من فرستاد و در آن با هیجان نوشت که کتاب را
برای تعدادی از مخاطبان ویژه خود فرستادهاند و آنان همه دوست داشتهاند. از اینرو
پیشنهاد کرد که کتاب را برای مؤسسههایی که سالانه به کتابهای برگزیده سال جایزه
میدهند، بفرستند. خب، این هم حس بدی به آدم نمیدهد. اینطور نیست؟