ایران: نوشتن از رضا سید حسینی (۲۲ مهرماه ۱۳۰۵ -۱۱
اردیبهشت ۱۳۸۸) چهرهای
فرهنگی که عمری را با کلمه زیست، کار بسیار دشواری است. نوشتن از کسی که اول بار
نامش را وقتی که عاشق کتاب و نوشتار و ادبیات شدهای شنیدهای، خیلی سخت است. هرگز
آسان نیست از کسی بنویسی که ترجمهها و نوشتههایش را نه آنکه خوانده باشی، بل با
ذوق تمام بلعیدهای. کسی که بیواسطه استاد خیل بسیاری از ما بوده و هست. نامی
بلند آوازه در ادبیات امروز ایران؛ رضا سیدحسینی، نامی که بسیاری از ما که به
ادبیات فارسی عشق ورزیدهایم آن را در همان اوان خواننده بودن و ذوق نویسندگی در
ذهنمان جای دادهایم. و ما (حداقل همنسلان من)، بخشی از دانششان را - تأکید میکنم
آن نخستین پژوهشها و جستنها را که مهمترین جستنهای تمامی عمر است- از کتابهای
او کسب کردهاند. کافی است مرور کنیم آن روزهایی که دغدغه دانستن، اصلیترین
دغدغه زندگیمان بود. آن روزها که هر کدام از ما، واژه را در هوا میقاپید. در چنان روزگاری
که کورمال کورمال به دنبال چراغی میگشتیم تا سیر خواندمان را نظمی بخشد کتابهایی
که ماحصل تلاش رضا سیدحسینی بودند چه نقشی ایفا کردند و چگونه چراغ راه ما شدند.
«مکتبهای ادبی» برای بیشتر ما یک منبع قابل اتکا بود که کسب دانشمان را در وادی
ادبیات بهطور جدی شروع کنیم و به روال مطالعاتیمان نظمی درخور بخشیم. این نکته
آشکار است که مطالعات منظم، سهمی غیر قابل انکار در درست فهمی و عمقبخشی به مطالعه
دارد. و «مکتبهای ادبی» در این زمینه نقشی انکارناپذیر.... اما این وام به رضا سیدحسینی فقط
متعلق به نسل زایایی امروز ادبیات نیست. این وام را بیش از من و ما، نسلهای قدیمیتر
درک میکنند. خوانندگان و نویسندگان نسلهایی که مکتبهای ادبی از محدود منابع فارسی
در دسترسشان برای فهم ساختار ادبیات جهان بود. هوشنگ گلشیریها، رضا براهنیها و
هم نسلهای آنان بیش از من و ما قدر این چهره نامیرای ادبیات امروز را میدانستند.
و اما رمانها، آن ترجمههای پاکیزه، آن انتخابهای شگفت، آثاری از
کهکشان ادبیات که کلید واژههای درک بهتر خود ادبیات بودهاند تا هر چیز دیگری. بیشک
آثار ادبی که او ترجمه کرده بخشی از همان ذهنیت آغازین و نگاه ما را به ادبیات شکل
داده است. شاید در ترجمههای سیدحسینی ایراد کمتر بتوان یافت که البته اهل فن
درباره آن سخن گفتهاند و سخن خواهند گفت، اما تکتک گزینشهای او، گزینشهایی اندیشیده
شده هستند. آثاری که ترجمه شدهاند تا بمانند تا تأثیر بگذارند، تا تفکر نسلی را
از دل خود بپرورانند، نسلی که ما باشیم. این روش ترجمه، این گزینشهای دقیق،
کارگاهی عملی است برای مترجمانی که تازه شروع کردهاند و میخواهند با دقتی وسواسگونه،
جهان ادبیات را به ما و نسلهای آینده بشناسانند. مترجمان فعال امروز ضروری است که
بدانند ما، نسل ما، وامدار لطفیها، قاضیها، طاهریها، توکلها و سیدحسینیها
است. و آنها باید بیاموزند که چگونه آیندگان را وامدار خود کنند. اما در آثار سیدحسینی،
گزینشهای دقیق و ترجمههای خوب فقط به رمانها مختص نمیشود؛ یادم نمیرود آن
شعرهای درخشان و آن تأثیر عمیق را، آن ناظم حکمتی که من با سیدحسینی و خسروشاهی
شناختم. ناظم حکمتی که با تمامی ناظم حکمتهایی که دیگر مترجمان بعد از آن سعی
کردند بشناسند فرق داشت، سادهتر و صمیمیتر و البته تلختر در «آخرین شعرها». و
فکر میکنم دیگرانی هم که این چنین ناظم حکمتی را چشیدهاند، دیگر طعمهایش،
برایشان لذتبخش و جذاب نباشد.