شهرآرا: سلمان هراتی متولد سال ۱۳۳۸ در روستای مزردشت، از توابع تنکابن در استان مازندران، است.
زمانی که او در رشته هنر دانشگاه تربیت معلم تهران تحصیل میکرد، با گروه جوانان
علاقهمند به هنر و ادبیات در حوزه هنری آشنا شد و درواقع به صورت جدی به سرودن
شعر پرداخت.
هراتی بعد از دانشگاه برای تدریس به منطقه محرومی در یکی
از روستاهای شهر لنگرود در استان گیلان فرستاده شد. او که از آن پس بین لنگرود، تنکابن
و تهران در رفتوآمد بود، سرانجام یک روز جمعه، نهم آبان ماه ۱۳۶۵، در راه رفتن به مدرسه در تصادف ۲ مینیبوس جان سپرد. آن موقع فقط ۲۷ سال داشت.
تخلص او در اشعارش «آذرباد» بود و دوستیاش با سید حسن
حسینی و قیصر امینپور زبانزد. او را از شاعران مطرح دوران پس از انقلاب میدانند
که با توجه به عمر کوتاهش ۳
مجموعه با نامهای «از آسمان سبز» و «دری به خانه خورشید» و «از این ستاره
تا آن ستاره» (در حوزه شعر نوجوان) از او باقی مانده است؛ البته فقط «از آسمان
سبز» در زمان حیاتش منتشر شده است.
به مناسبت سالروز درگذشت وی با دکتر جواد میزبان، دکتری
زبان و ادبیات فارسی و مدرس دانشگاه، گفتوگو کردیم.
گفته میشود که سلمان هراتی بهکارگیری عنصر طبیعت در
سرودههایش را از سهراب سپهری و نیما یوشیج گرفته و از شعر فروغ نیز متأثر بوده
است؛ از سویی بههرحال او شعر نو میگفته و به نوعی پیرو نیما بوده است، به نظر
شما او تا چه اندازه از این شاعران تقلید میکرد و چقدر خودش اصالت شعری داشت؟
اینکه بگوییم هراتی کاملاً مقلد افرادی چون نیما یا
سپهری یا فروغ بوده است، صحیح و علمی نیست. گرچه نگاه سمبولیک هراتی به طبیعت از
نوع نگاه سمبولیک نیما یوشیج به طبیعت نشئت میگیرد، در شعر سلمان این نگاه به
گونه ملایمتری جریان دارد و تصویرسازیها و ایجاد فضای ملموس در شعر او باورپذیرتر
و واقعیتر از نگاه سهراب و حتی فروغ است. هراتی در فرم به پیروی از سهراب و فروغ
پرداخت اما در این برزخ تقلید نماند و پا را فراتر نهاد و با محتوا و مضامین خاص،
حتی فرم شعرش را از دیگران متمایز ساخت. او چون شاعر متعهدی بود در به تصویرکشیدن
مضامین برجسته و والایی چون شهید و شهادت و یا بیان اندیشههای مذهبی و دفاع مقدس
و درد مردم محروم، از عناصر طبیعت استفاده میکرد، چیزی که در شعر شاعران قبل از
او اینگونه نمود نیافته است و یا کمتر دیده میشود.
شعرهای او در خدمت بیان اعتقادات و برداشتهای اجتماعی
و سیاسیاش بود، مثلاً نگاهش به جنگ منفی نبود و همچنین مدرنیته و تمدن غرب را
نکوهش میکرد. باتوجه به اینکه او هنوز تجربه چندانی به دست نیاورده بود و در
جوانی هم از دنیا رفت، چقدر ایدئولوژی نهفته در شعرش را میتوان پخته دانست؟
او در بیستوهفتسالگی فوت کرد و این، زمان اندکی است تا
یک انسان به پختگی کامل و لازم برسد، بااینحال به نسبت همین عمر اندک اما پرمایه
و نیز به گواهی همان ۳
مجموعه شعر باقیمانده از او و به مصداق کمگوی و گزیدهگوی چون در، اشعار پرمغز و
پختهای سرود و نشان داد که شاعر جوان و بیتجربهای نیست و نوع نگاهش چه به جنگ و
چه به سیاست و مسائل اجتماعی و حتی به غرب، نگاه خاص سلبی و بدون شعارزدگی است.
آیا در بررسی شعرهای او که در بازهای کوتاه و حدود یک
دهه سروده شده است، تغییر نگرش و دیدگاه و یا تغییرات زبانی و ساختاری هم به چشم
میخورد؟
طبیعتاً هر شاعری دوران اوج و افول دارد و هراتی هم نمیتوانست
از این قاعده مستثنی باشد، هرچند اجل آنقدر به او مهلت نداد که بیشتر بسراید. در
همین اندک سرودههایش اگر با دقت بنگریم میبینیم که شاعر مجموعه «از آسمان سبز»
با شاعر «دری به خانه خورشید» تفاوت زیادی دارد و روزبهروز ساختار و فرم و حتی
مضامین و نگاه شاعر در حال تکامل و پیشرفت است. برخی بر این عقیدهاند -و من نیز
هم- که اگر سلمان هراتی عمر بیشتری مییافت آثار باارزشتر و بزرگتری از خویش به یادگار
میگذاشت.
چه ویژگیهای شعری خاصی را میتوان در سرودههای او
رصد کرد؟
هراتی بیشتر شاعری نوپرداز بود و اشعار بسیاری در قالب
سپید و با رویکرد اعتراضی سرود، در عین حال غزل و دوبیتی و رباعی نیز دارد و در
این زمینهها نیز طبعآزمایی کرده است. غزلیات زیبا و دلنشینش بافت زبانی و بیان
زیبا و استواری دارد. حتی دوبیتیهای زیبایی نیز در کنار رباعیات سروده است. او و سید
حسن حسینی و قیصر امینپور و علیرضا قزوه جزو دوبیتیسرایان و رباعیسرایان برجسته
انقلاب به شمار میآیند که در این قالبها به موضوعاتی مثل شهادت و انقلاب پرداختهاند.
بیشترین نوآوریهای او را در اشعار سپیدش و نیایشوارههایی که در این قالب سرودهاست،
میتوانیم ببینیم.
برخی شاعران و اهالی ادبیات سعی کردند از هراتی اسطوره
بسازند و بر برداشتهای سیاسی و اجتماعی شعر او تأکید کردند، حتی او را به خاطر
اینکه حدود ۲
هفته پیش از فوتش شعری درباره مرگ سروده بود، «مرگ آگاه» نامیدهاند و یا او را
«سهراب ژرفتر» خواندهاند، این درحالی است که رسول هراتی، فرزند این شاعر، پدرش
را عجول و احساساتی خوانده و گفته است اگر عجول نبود در ۲۷ سالگی ۳ دفتر شعر نداشت. اساساً ارائه تصویر واقعگرایانه از آدمهای مشهور
در عرصه ادب و هنر، از جمله سلمان هراتی بر عهده چه کسانی است و برای رسیدن به
برداشتی نزدیک به واقعیت چه معیارهایی را باید درنظر داشت؟
اینکه بگوییم هراتی یا هر شاعر دیگری مرگآگاه بوده است
از نظری درست و از منظری نادرست است. درحقیقت اینکه انسان عاقل به مرگ خویش آگاه
باشد امری بدیهی است ولی اینکه پیشبینی کند چه زمان یا چگونه مرگش فرامیرسد به
نظر عقلانی نیست. شاعران بسیاری مثل فروغ فرخزاد درباره مرگ و حتی مرگ خویش سخن گفتهاند
و شعر سرودهاند، اما این دلیل نمیشود که بگوییم فروغ یا هراتی مرگآگاه بودهاند.
معمولاً شاعران در دنیای ادبی خویش الهاماتی دارند که نمیتوان آن را دال بر
پیشگویی و پیشبینی مسائل و وقایع دنیایی دانست. اینکه فرزند سلمان هراتی پدر خویش را
عجول خوانده نمیدانم دقیقاً چه منظوری داشته است ولی اگر فقط بحث ایشان عجلهداشتن
برای چاپ مجموعههای شعری باشد با ایشان موافق نیستم، چراکه بسیاری از شاعران و
نویسندگان آثار برجسته خویش را در آغاز جوانی به دست چاپ میسپارند. اگر هراتی
همین چند مجموعه را به چاپ نمیسپرد، امروز دیگر کسی در تاریخ ادبیات فارسی از او یاد
نمیکرد. طبیعی است ارائه تصویر درست و دقیق و علمی از شاعران و افراد تأثیرگذار،
برعهده صاحبنظران و منتقدان منصف است و با بررسی دقیق و علمی اشعار و آثار هر
نویسنده و شاعری است که میتوان به درستی حکم داد و نه با احساسات و برداشتهای
ذوقی.
در سالهای اول انقلاب، قالب متعارف شعر کلاسیک بوده
است و شاعران زیادی در برابر شعر نو موضع میگرفتهاند، آیا سلمان هراتی به عنوان
یکی از نخستین افرادی که قالب سپید را به شعر انقلاب و بعد هم جنگ وارد کرد، در
زمان خود با مخالفت مواجه نشد؟
طبیعتاً هر نوآوری و سنتشکنیای تبعات خاص خود را دارد
و شعر و کلام هراتی هم از این قاعده مستثنی نیست. او با همین اندک اشعار سپیدی که
از خود برجای گذاشت آنچنان قوی عمل کرد که توانست راه را بر منتقدان خویش ببندد.
هراتی چنان در سرودن اشعار سپیدی چون نیایشوارههایش محکم عمل کرد که حتی برخی از
شاعران بزرگ این حیطه، زبان به تحسین او
گشودند.