رضا صالحی: علیرضا مرتضوی، متولد 1355 و دانشآموخته رشتهی موزیکولوژی از دانشگاه کرمونا ایتالیاست. او در سالهای گذشته در فستیوالهای بسیاری در داخل و خارج از کشور شرکت کرده و موسیقی وی مورد توجه بسیار قرار گرفته است. پیش از این آلبوم «گاه و بیگاه» از وی با همراهی تنبک محمدرضا مرتضوی از سوی نشر هرمس منتشر شده است. قطعهای از علیرضا مرتضوی نیز در مجموعهای دیگر از نشر موسیقی هرمس با عنوان «ابرها» وجود دارد.
***
شما در جشنوارهها و فستیوالهای زیادی شرکت کردهاید. کمی در اینباره برایمان بگویید؟
عموم جشنوارههایی که به آنها دعوت شدم، جشنوارههایی بوده که بهدنبال موسیقیهای خاص در هر کشور بودهاند. برای این فستیوالها صرفاً مهارت شما در نوازندگی ساز کافی نیست بلکه هدفشان دیدن کار متفاوتی است که شما با ساز خود انجام دادهاید و قرار گرفتن نوازندگان مختلف با چنین مشخصهای از سرتاسر دنیا در کنار هم این فستیوالها را بسیار غنی میکند؛ خودم هم بیشتر خوشحال هستم در چنین فستیوالهایی شرکت کنم تا اینکه صرفاً به عنوان یک نوازندهی مطرح دعوت شوم.
من بعد از جشنوارههایی که در ایران شرکت کردم و مقامهایی هم کسب کردم و برای ادامهی تحصیل در رشتهی موزیکولوژی به شهر کرمونا در ایتالیا رفتم. آنجا در ابتدا یکی دو اجرا در دانشکده داشتم که با استقبال قابل توجهی روبهرو شد و پیشنهادهایی از موزیسینهای آن شهر دریافت کردم و چند اجرا در سالنهای مطرح شهر داشتم. در ادامه به اجرایی در رادیو و تلویزیون آلمان دعوت شدم و همراه با برادرم به مدت 45 دقیقه برنامهای را برگزار کردیم که از رادیو و تلویزیون آلمان هم پخش شد. به دنبال این برنامه به فستیوالی با نام root دعوت شدم که باز هم اجرایی را با برادرم در آن داشتم؛ بعد از اینکه کار شما را میبینند ،تشخیص میدهند که آیا این موسیقی میتواند چیزی را برای بیان و تبادل داشته باشد یا نه. سپس توسط برنامهگذارها و موزیسینها شما به فستیوالهای مختلف دعوت میشوید. این اتفاق برای من هم افتاد و به جشنوارههای زیادی دعوت شدم از جمله دو فستیوال اخیر که یکی مخصوص بداههنوازی بود و آخرین مورد که به همراه برادرم اجرایی را در کلیسایی در فرایبورگ داشتم. در تمامی این اجراها استقبال بینظیر بود و همیشه مورد لطف شنوندگان قرار گرفتهام.
فکر میکنید دلیل این استقبال در خارج از ایران از کار شما چیست؟ آیا موسیقی شما متعلق به آنجاست یا نه، روایت شما به نحویست که مخاطب آنجا را هم تحت تأثیر قرار میدهد.
اینکه چرا موسیقی من مورد توجه قرار گرفته شاید به این خاطر است که وقتی پشت ساز نشستهام سعیام این بوده که خودم را در محدودهی سنتور حبس نکنم، یعنی سنتور را همیشه یک ابزار کار دیدهام که ببینم می توانم چه کارهایی با آن انجام دهم و چگونه حرفهایم را بزنم. همیشه خواستهام احساساتم را بهوسیلهی این ساز بیان کنم و طبیعتاً خودم را در چارچوب ردیف حبس نکردهام. شاید همین باعث شده موسیقیای را بنوازم که آنها میفهمند، یعنی حتی اگر من به عنوان یک انسان شرقی دارم موسیقی را مینوازم که رگههای شرقی در آن خواه ناخواه مشهود است، آن اثر آنقدر در محدودهی کشور خودم اختصاصی نمیشود که بخواهد مختص چند اروپایی شود بلکه شنوندگان عام هم میتوانند آن را بشنوند و لذت ببرند و اگر موسیقی من واقعاً توانسته باشد این ارتباط را برقرار کند مایهی خوشحالی من خواهد بود.
پس قصهی شما اجرای موسیقی ایرانی در اروپا نبوده بلکه موسیقی شخصی خودتان را بهوسیلهی یک ساز ایرانی با تکیه بر داشتههای ایرانی خود بیان کردهاید.
بله، تا حدی درست است. من همیشه سعی کردهام بهوسیلهی سنتور احساسات انسانی را مطرح کنم و شاید همین نگاه به سنتور هم باعث شده که خیلی از تعصباتی که خیلیها به این ساز داشتهاند را نداشته باشم.
درآلبوم ابرها نوشتهای دارید که میگوید:«موسیقی برای زندگی یا زندگی برای موسیقی... هیچوقت نفهمیدم». واقعاً کدام یک برای کدام یک؟
صادقانه بگویم نمیدانم! چون من یک طرف وجودم میخواهد زندگی کند و بعد موسیقی بشود آینه آن زندگی و یک بعد وجودم میخواهد هم زندگی را درون موسیقی ببیند و این تضاد خوب و شیرین است که همیشه با من بوده است. خیلی فکر کردهام کدام؟ ممکن است جملهام خیلی انتزاعی شود اما این را باید بگویم، هردوی آنها هست و در یک زمان هردو وجود دارد.
شما در اولین دوره جشنواره سازهای ابداعی با سنتور-پیانو شرکت کردید. در مورد چیستی و دلایل ساخت این ساز لطفاً برایمان بگویید.
مانند هر سنتورنواز دیگری من هم پس از سالها نوازندگی در آرزوی برخی صداها بودم که بر روی سنتور 9 خرک معمولی وجود ندارد. محدودیتهای سنتور را همه میدانند و نیاز به تکرار نیست. بنده هم با این محدودیتها روبهرو بودم و این برایم ببیشتر ملموس میشد زمانیکه در اجراهایم چیزی را میخواستم که کمبودش را بر روی ساز خیلی حس میکردم. البته این خواستهی من دو بعد داشت: یکی همان تعداد اصوات روی سنتور که ذکر شد و یکی هم کمبودهایی در تفکر موسیقایی نوازنده؛ بعد دوم را تا جایی که در توان و ظرفیت من بود سعی کردم جبران کنم اما در مبحث کمبود اصوات دیگر از دست من کاری ساخته نبود جز اینکه ساز جدیدی بتوانم طراحی کنم. این بود که سنتور-پیانو را طراحی کردم. البته همینجا لازم است بگویم که منظور ما از سنتور-پیانو این نیست که بخواهیم با سنتور، نوازندگی پیانو کنیم. من پس از ساخت این ساز به دنبال یک اسم بودم و پرهیز داشتم از اینکه از اسمهای اسطورهای و یا کلمهای جدید استفاده کنم. در جزوه آموزشی ساز هم که به زودی چاپ خواهد شد ذکر میکنم: سنتور-پیانو تنها به این دلیل این نام را پیدا کرد که مانند پیانو شما در این ساز همهی فاصلههای پرده و نیمپرده را در محدوده 3 اکتاو سنتور دارید.
در سنتور پیانو خرکها تیره و روشن انتخاب شدهاند. خرکهای تیره خرکهای نیمپرده هستند و خرکهای روشن نتهای بکار. این سنتور 14 خرک سه سیمی دارد. خرکها با وجود اینکه کوچک شدهاند به هم نزدیک شدهاند و نوازندگی این ساز مستلزم تکنیک بالایی است؛ یعنی نوازنده باید درست و دقیق مضراب بزند اما این مسأله کاملاً شدنی و امکانپذیر است و من در حال حاضر کاملاً راحت این ساز را مینوازم.
در این ساز تنها فاصلههای کروماتیک را دارید یا ربع پردهها هم در آن وجود دارد؟
این ساز را دو جور میتوان کوک کرد، یکی کوکی عیناً مانند پیانو، یعنی فواصل پرده و نیمپرده که این قابلیت را به شما میدهد هر قطعه جهانی یا گام تعریف شده در موسیقی غربی را بنوازید و نوع دیگر کوک به این صورت که برای مثال «لا» و «ر» را اگر کرن کوک کنیم یعنی ربع پرده به آن دهیم بعد از این با همین کوک ساده شما میتوانید هفت دستگاه را مرکبنوازی کنید مانند شور سل با همه متعلقاتش، همایون سل، اصفهان دو، چهارگاه دو، ماهور فا، اصفهان سل و...
در حال حاضر هم آموزش این ساز در اصفهان آغاز شده و من امیدوارم روز به روز به نوازندگان این ساز اضافه گردد.
آیا این ساز را برای بیان موسیقیهای خاص مانند آنچه خود مینوازید و یا اجرای موسیقی جهانی ابداع کردهاید، یا به خاطر برطرف نمودن محدودیتهای سنتور در اجرای سنتی هم بوده است؟ بهتر بگویم آیا ساز شما یک نوازنده سنتی را هم میتواند ارضا کند؟
قطعاً،همانطور که اشاره کردم این ساز دوبعد دارد. من هر دو نوع اجرا را انجام دادهام یعنی هم چند قطعه جهانی را نواختهام از جمله قطعه «زنبور عسل» کورساکف را و هم با آن مرکبنوازی کردهام. پس باید بدانیم که این ساز، سازیست کاربردی و برای هر سلیقهای جوابگوست. برای مثال در یک ارکستر بسیاری مواقع شما دیدهاید وقتی سنتور جواب آواز میدهد در جایی مجبور است قطع کند و از آنجا به بعد را تار ادامه دهد مانند حصار در چارگاه. این به خاطر محدودیتهای سنتور است، یا در برخی ارکسترها که میخواهند سه دستگاه را بنوازند برخی مواقع دیدهایم نوازنده سنتور برای جلوگیری از تغییر کوک مجبور است سه ساز مختلف را همراه داشته باشد تا در موقع نیاز ساز را عوض کند. با سنتور پیانو این مشکلات برطرف شده است.
کیفیت جشنواره سازهای ابداعی را چگونه دیدید و واکنشها در این جشنواره به ساز شما چگونه بود؟
با توجه به اینکه این جشنواره، اولین جشنواره در زمینه سازهای ابداعی بود اول باید خوشحال باشیم و تشکر کنیم که اصلاً چنین ایدهای به اجرا گذاشته شده است ولی خوب طبیعتاً با توجه به اینکه این جشنواره هنوز در اول راه است یک سری کمبودهایی هم وجود داشت که امیدوارم در دورههای بعد برطرف شود، از جمله اینکه تعریف از ساز ابداعی باید مشخص باشد و من فکر میکنم در این تعریف مسألهی کاربردی بودن هم باید لحاظ شود، چون برخی از سازها مثلاً به خاطر اندازهی خیلی کوچک و جالب بودن آنها بود که شرکت کرده بودند و کاربردی در اجرای موسیقی نداشتند؛ یا یک سری مشکلات از نظر امکانات در محل برگزاری وجود داشت. با تمام این اوصاف بازهم میگویم وجود این جشنواره را باید به فال نیک گرفت و تشکر کرد.
سنتور پیانو یکی از سازهایی بود که بازدیدکنندگان روی آن صحبت و تأمل میکردند و حتی از من میخواستند که نوازندگی داشته باشم با آن و این توجه برای من باعث خوشحالی بود.
با تعدادی از موزیسینها هم از جمله آقای دکتر سریر صحبت کردم که استقبال خوبی از ساز کردند. جا دارد در همین جا ذکر کنم ابعاد سنتور پیانو در همان ابعاد ساز سل کوک معمولی است و به همین خاطر صدا همان صدای سنتور است ولی با امکانات صوتی بیشتر.
ظاهراً شما در حال حاضر بر روی ساخت ساز دیگری هم به نام سنتور الکترونیک کار میکنید. لطفاً در این باره برایمان توضیح دهید.
سنتور الکترونیک ایدهایست که 3-4 سال است در ذهن من وجود دارد.ایدههایی کلی در ذهنم هست که تا زمان ساخت نمیتوانم دقیق در مورد آن صحبت کنم. طبیعتاً در وهلهی اول جذابیتهای تبدیل یک ساز سنتی به الکترونیک برایم مطرح است و این جذابیتها برای کسانی که موسیقی الکترونیک را دنبال میکنند هم وجود دارد. البته ناگفته نماند خود من هم علاقهی ویژهای به موسیقی الکترونیک دارم و برخی مواقع بر روی سنتور عادی هم که مینوازم فضاهای خاص الکترونیک را مجسم میکنم.
آخرین اثری که از شما منتشر شده قطعهایست که در آلبوم ابرها نواختید. بین کار «ابرها» و «گاه و بیگاه» چند سال فاصله بود؟
بیشتر از 5 سال
چیزی که 5 سال پیش با ساز شما بیان شده مطمئناً با مسألهای که امروز بیان شده متفاوت است. تفاوتهای این دو کار از نظر خود شما به عنوان نوازنده چیست؟
خوب «گاه و بیگاه» بیشتر مربوط به دورهای از زندگی من بود که در آن رمانتیسیزم هم بود. ولی نه یک رمانتیسیزم معمول. در آن ساختارشکنیهایی هم وجود داشت. یکی از مشخصههای موسیقی من این است که دوست دارم هنگام نوازندگی در درجه اول خودم را غافلگیر کنم و این طبیعتاً به شنونده هم منتقل میشود. اینکه جایی ایست نمیکنم، دائم فضاها را تغییر میدهم و از فضایی به فضای دیگر میروم شاید مشخصهایست که در همهی کارهای من وجود داشته است.
در «ابرها» اصلاًً قصد ملودینوازی نبوده، کما اینکه در «گاه و بیگاه» هم روند ملودینوازی یک روند معمول نبوده و برای خیلیها نامأنوس بود ولی ابرها بازهم از این روند دورتر شده. بیشتر یک سری افکتهاست که من دوست داشتم و سعی کردم ایجاد کنم و همانطور که میدانید روی گوشیهای سنتور نواختم. روی قسمتی از سیمها زدم که وسط هر دو سیم زرد و سفید قرار دارد و یک صدای فلزی ایجاد میکند. همچنین در ابرها بعضی از سیمهای زرد سنتور آکورد کوک شدهاند و هر خرک الزاماً یک صدا نمیدهد. همهی اینها در خدمت آن فضاسازی بوده که به نظرم از ملودی دور است و شما اگر برای «ابرها» روند ملودیک در نظر بگیرید باز هم بیشتر از «گاهو بیگاه» اذیت خواهید شد.
شاید مسیری که از «گاه و بیگاه» آغاز شد حالا دارد به هدف خود نزدیک میشود.
نه! چون من در واقع هیچگاه دوست ندارم کارم تثبیت شود.حتی در آلبوم «ابرها» زمانی که قرار شد یک تراک هم متعلق به من باشد به جای آنکه آن چیزهایی را بنوازم که به آنها مطمئن باشم، نوترین ایدههایی که آن زمان داشتم را نواختم. من دوست ندارم هیچگاه تثبیت شوم بلکه میخواهم بگویید کار بعدی هم با «ابرها» متفاوت است؛ واقعاً پرهیز میکنم از حالتی که نوازندهها در ایران وقتی به تم خاص یا ایدهای خاص میرسند همان را مدام تکرار میکنند. شاید اینگونه اطمینان کار بیشتر باشد اما من این اطمینان را نمیخواهم.
در آلبوم ابرها طنین صدای ساز را میگیرید. به اصطلاح از صداهای مقطع زیاد استفاده کردهاید. چرا؟
این مسأله در گذشته هم بوده است. سنتور نوازان قدیمی به طور مثال برای گرفتن صدا دست را روی سیم میگذاشتند. به هر حال این هم تکنیکی است که در سازی که با مضراب نواخته میشود وجود دارد و چه بهتر که یک نوازنده از تمامی تکنیکهایی که وجود دارد بتواند استفاده کند. این عمل بیشتر در جهت افکتیو کردن صداهاست. این مسأله شما را از فضاهای ملودیک دور میکند و به شما فضاهای لحظهای میدهد.