کد مطلب: ۱۷۱۷۶
تاریخ انتشار: شنبه ۱ دی ۱۳۹۷

ازطنز که حرف می‌زنیم، از چه حرف می‌زنیم؟

غلامرضا زوزنی

شهرآرا: می‌گوید اگر طنز را دریچه‌ای برای بیان مشکلات داخلی جامعه بدانیم، نبودش آسیب‌زننده است و اساساً طنز را چیزی متفاوت از طنزنماهایی ذاتاً فکاهه می‌داند که این روزها رایج است. با همایون حسینیان که گاهی به اقتضای شرایط گذرش به مشهد می‌افتد، به مناسبت یکی از همین حضورها درباره طنز و محورها و مسائل جانبی آن و مباحثی چون طنز تاریخ مصرف‌دار و جز این‌ها گفت‌وگو کردیم. او که تا الان پنج دهه زندگی کرده و حدود سه دهه از عمرش را در نشریات از جمله در حوزه طنز قلم زده است، سابقه نوشتن در مطبوعاتی چون اطلاعات، مردم‌سالاری، شرق، قانون، فرهیختگان و ... را دارد. او همچنین دستی در شعر دارد.

  اساساً مهم‌ترین محورها و شاخصه‌های طنزنویسی در ادبیات و مطبوعات جهان کدامند؟ آیا طنزنویس‌های ما از این نظر مانند همکاران خود در دیگر کشورها عمل می‌کنند؟

طنز در جهان عموماً روی مواردی می‌چرخد که در ایران نمی‌توان سراغش رفت. اینجا چه در رادیو و تلویزیون و چه در مطبوعات مکتوب و غیرمکتوب، بیشتر طنز سیاسی و تا اندازه‌ای طنز اجتماعی ارائه می‌شود. در ایران به خاطر حساسیت‌های قومیتی، زبانی، جنسیتی و ... طنزپردازهای کشورمان نسبت به خیلی از کشورها محدودیت بیشتری دارند. قبلاً راحت‌تر می‌شد درباره آن چیزهایی که گفتم و در دنیا هم مرسوم است، صحبت کرد و برای نمونه به مسائل بین زن‌ها و مردها پرداخت. با این همه این محدودیت‌ها لزوماً بد نیست. گاهی محدودیت باعث می‌شود طنزپرداز بهتر کار کند.

  منظورتان از قبلاً چه زمانی است؟ به نظر می‌رسد برخلاف نظر شما امروزه با گسترش افسارگسیخته فضای مجازی این محدودیتی که مطرح می‌کنید، کمتر شده است و خیلی راحت همه درباره همه چیز حرف می‌زنند و شوخی می‌کنند.

شما باید ببینید درباره چه چیزی صحبت می‌کنید. درباره طنز صحبت می‌کنید یا شوخی‌های جنسی؟ این دو مقوله از هم منفکند. قبلاً مطلبی درباره زنان به طنز منتشر می‌شد و کسی هم مشکلی نداشت. قبلاً که می‌گویم، منظورم قبل از انقلاب نیست؛ بیست، سی سال پیش را در نظر دارم. اما امروز تا کوچک‌ترین مطلبی را منتشر می‌کنیم، مثلاً درباره همان موضوع زنان، از انواع گروه‌ها و تشکل‌ها صدای اعتراض بلند می‌شود که چرا چنین چیزی منتشر شده‌است. این نمونه را به همه موضوعات تعمیم بدهید. حساسیت‌هایی غیر واقعی پدید آمده است که بیشتر هم فضای مجازی باعثش شده‌است. اما درباره شوخی‌های فکاهه که حرفی نداشته باشد و فقط و فقط با لودگی بخواهد مخاطبش را بخنداند، حرف شما درست است. اکنون این موضوع بیشتر شده است. خیلی از رسانه‌های رسمی و سراسری هم به تقویت آن کمک می‌کنند و روز به روز ذائقه مخاطب تنزل پیدا می‌کند. روی این‌ها حساسیتی هم وجود ندارد.
  حساسیت‌های غیرواقعی که شما مطرح کردید، به خودسانسوری طنزپرداز می‌انجامد؟
صددرصد همین‌طور است و غیر از این چیز دیگری به همراه ندارد. به خاطر همین است که طنز دارد افت می‌کند و از آن طرف فکاهه و جُک رشد می‌کند!

  این پررنگ شدن فکاهه چه ایرادی دارد؟
اگر طنز را اهرم، تریبون یا روزنه‌ای برای بیان مشکلات داخلی جامعه در نظر بگیریم که حرف اقشار مختلف را در خود بازتاب می‌دهد، در این صورت نبودش آسیب‌زننده و مشکل‌ساز می‌شود. طنز مثل یک سوپاپ است که فشار روانی مشکلات جامعه از آنجا خارج می‌شود. حالا فکر کنید به‌جای این دریچه و روزنه چیزی مثل جُک جایگزین شود که فقط خنده گرفتن با هر قیمتی از مخاطب مد نظرش باشد و به فکر رفع مشکل یا طرح آن نباشد. این لوده‌گری است.

  پس تکلیف نشاط و خنده جامعه چه می‌شود؟

من می‌پرسم «پس محتوی چه می‌شود؟». اگر هدف فقط خنداندن باشد، کار خوب پیش می‌رود اما اگر هدف فقط خنده نباشد، ضعف داریم. بله؛ من هم اگر مدیر جایی باشم، دوست ندارم کسی کاری به کارم داشته باشد، همان مردم را بخندانند کافی است. کسی که دنبال طنز است باید به این فکر باشد که چه چیزی به درد جامعه‌اش می‌خورد. اینکه من به خاطر چندتا لایک و چندتا فالوور به هر قیمتی بخواهم مردم را بخندانم، کار را خراب می‌کند. کار طنز صرفاً خنداندن مردم نیست. طنز ممکن است لبخندی کوچک روی لبان مخاطب ایجاد کند اما این لبخند عمیق است. حرف دارد. نبود طنز و جایگزینی لودگی است که ناراحت‌کننده است وگرنه کسی مخالف نشاط جامعه نیست.

  این‌گونه می‌نماید که رسانه‌هایی چون تلویزیون کم‌کم دارند به این سمت می‌روند که طنز را در میان مخاطبان خود جا بیندازند. این‌ها به نظر شما موفق نبوده‌اند؟

تلویزیون که در زمینه طنز رتبه‌ای ندارد. طنز انتقادی و عمیق را عرض می‌کنم. اگر چیزی هم می‌بینید در تلویزیون اتفاق می‌افتد، ربطی به سیاست‌های آن‌ها ندارد. به نظر من در این زمانه تلویزیون سیاستی ندارد و آن چیزی که در آن اتفاق می‌افتد، فکاهه است. تنها سیاستی که در این زمینه دنبال می‌کند، کشف و خنثی‌سازی استعدادهاست. طنزپردازان مطرحی رفتند داخل تلویزیون کار کردند، اما ضعیف شدند. درگیر جامعه مصرف‌گرای عادی شدند و در آن‌جا حل شدند.

  باتوجه به آنچه گفته شد، حیات طنز در کجا رخ می‌دهد؟

طنز ممرهای مختلفی دارد. صداوسیما یکی از آن‌هاست. حوزه هنری هست، ارشاد هست، مطبوعات هست و محافل ادبی هم هستند. داخل همین ممرها و معبرها هم تعدد نگاه و سلیقه وجود دارد. برای خودم اتفاق افتاد که یک متن را در یکی از شبکه‌های رادیویی اجرا کردم و در یک شبکه دیگر با اجرای آن مخالفت شد. این نفوذ سلیقه در مدیریت است. درباره مطبوعات هم باید گفت که ستون‌نویسی روزانه آفت طنز مطبوعاتی شد. به نظرم الان طنز محفلی بهترین جایی است که می‌شود روی آن حساب کرد. چون در آن بازخورد مخاطب را به راحتی می‌توانید دریافت کنید. آن چیزی که به واسطه آن می‌توان به زنده بودن طنز امید داشت، همین طنزهای محفلی و تا اندازه‌ای طنز مطبوعاتی است و الا نه سینما طنز دارد، نه تلویزیون.

  جایی گفته بودید که «مردم مطبوعات نمی‌خوانند». این نتیجه‌گیری از توجه به وضعیت طنز به وجود آمده یا از درنظر گرفتن بازخورد مخاطب نشئت گرفته شده است؟

واقع‌بینانه باید بگویم که هشتاد درصد مطبوعاتی که چاپ می‌شود، مخاطب ندارد. این را از شمارگان نشریات و روزنامه‌ها می‌توان فهمید. این حرفم از فضای کلی جامعه نشئت گرفته‌است.

  شما که با این یقین می‌گویید مطبوعات مخاطب ندارد، پس چرا هنوز در آن فعالیت می‌کنید؟
نمی‌توانیم این چراغ را خاموش کنیم. منِ نوعی که ادعا دارم پیشرو جامعه هستم، باید ادامه بدهم. رسالت پیشرو این است. پیشرو حق مأیوس شدن در بدترین شرایط را هم ندارد. باید تلاشش را بکند. هرچقدر شرایط سخت باشد، باید این کار را انجام بدهیم.

  با این تفاصیل مشکلتان را با آن دسته از افرادی که طنز ژورنالیستی را نامانا و تاریخ مصرف‌دار می‌خوانند چگونه حل می‌کنید؟

طنز ژورنالیستی ناچار است درباره مسائل روز حرف بزند. اما موضوعی که امروز در بحث طنز ژورنالیستی مطرح می‌شود، ده سال دیگر اثر و کارآیی ندارد. با این حال اینکه می‌گویند ناماندگار است، دلیل بر ضعیف بودن کار نیست؛ برای امروز کاربرد دارد. کار ضعیف هم وجود دارد اما این را نمی‌شود تعمیم داد. خیلی از بزرگان طنز پیش از اینکه کار در این عرصه را شروع کنند، شعر جدی می‌سرودند. همین ابوالفضل زرویی کار جدی انجام می‌داده است و بعد وارد کار طنز می‌شود. یعنی این بزرگان پشتوانه داشتند، ادبیات کلاسیک را می‌دانستند. مثل بعضی از امروزی‌ها که با رابطه وارد طنزپردازی مطبوعاتی شدند و بی‌رگ و ریشه‌اند، نبودند. «در حلقه رندان» که فعالیت کرد، چند نفر طنزپرداز به جامعه معرفی کرد؟ آن زمان یک «در حلقه رندان» بود که پشتوانه علمی و کیفیت داشت. الان ده‌ها جلسه طنزپردازی است که فقط کمیت دارد! بعد از «در حلقه رندان» بود که وضع طنز مطبوعاتی بهتر شد. آن زمان مجله گل‌آقا فعالیت می‌کرد. بااینکه به ظاهر درباره مسائل دم‌دستی و پیش‌پا افتاده صحبت می‌کرد، عمیق بود. چون پشتوانه علمی داشتند و بزرگانی مانند صابری و بلبل گویا و دیگران اول شعرشان بارز بود و بعد به طنز می‌پرداختند. آن‌ها هرچه که می‌نوشتند، قوت داشت.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST