شهرآرا: پیشتر اگر باید به فکر چارهای برای رونقدادن شاهنامهخوانی در میان عامه مردم میبودیم، اما این روزها باید به این بیندیشیم که چطور میتوانیم شاهنامه و شاهنامهخوانی را در میان نخبگان جامعه ترویج کنیم. به مناسبتهای مختلف درباره اهمیت و جایگاه شاهنامه و فردوسی سخن گفتیم و شنیدیم. خوب میدانیم این گنجینه چه ارزشی میتواند به اندیشهمان جاری کند، اما احتمالا آن را باور نداریم که سراغی از شاهنامه نمیگیریم. نتیجهای که از مشاهده برداشتهای نادرست از شاهنامه در مجامع عمومی و تخصصی و گفتارها و تألیفات گرفته میشود، نشان میدهد شاهنامه روزبهروز رونق خود را در میان جامعه نخبه و دانشگاهی، بهویژه استادان و دانشجویان زبان و ادبیات فارسی و از طرف دیگر در نزد طلاب از دست دادهاست، یا شاید هم از اساس رونقی در کار نبودهاست!
به نظر میرسد باید ویژگیهای ادبی و فرهنگی و میهنی
شاهنامه و رنج و تلاش فردوسی برای تدوین آن روزبهروز یادآوری شود تا ذهنهای
فراموشکار پرورده دنیای مجازی، آنها را به تاریخ نسپارد و لذت بهرهبری از این
شاهکار را در زندگی روزمرهاش بچشد. این مهم نیازمند همت شاهنامهپژوهان و
دوستداران فردوسی است؛ تا بخواهیم بر نهادها و دستگاههای دولتی و غیردولتی خرده
کمکاری بگیریم، کار از کار خواهدگذشت.
از این رو هرکس که نمکگیر سفره شاهانه گسترده فردوسی
شدهاست، باید تلاش کند.
به مناسبت زادروز حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی، خالق
حماسه ملی و بلکه جهانی «شاهنامه» به سراغ چند تن از استادان حوزه و دانشگاه رفتیم
و درباره چرایی ادا نشدن حق شاهنامه در دانشگاه و حوزه پرسوجو کردیم.
شاهنامه کتاب دین و اخلاق است
دکتر علیرضا قیامتی، پژوهشگر ادبیات به این موضوع اشاره
دارد که پیش از این شعار میدادیم باید شاهنامه را به میان مردم ببریم، اما اکنون
باید برای بازشدن جای شاهنامه در میان نخبگان هم فکری بکنیم. او با بیان اینکه برخی
دانشآموخته دکتری ادبیات هستند، اما شاهنامه را نخواندهاند و درک درستی از ابیات
آن ندارند، میافزاید: شاهنامه را نخواندهاند و در دانشگاه تدریس هم دارند و
اتفاقا ادبیات هم تدریس میکنند! این بخش دانشگاهی است. در میان جامعه نخبگان قشر دیگری هم هست
که روحانیان و حوزویها را تشکیل میدهد که توجهی به این اثر ادبی کهن ندارند.
استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فرهنگیان خراسان
رضوی در بیان چرایی دوری روحانیان از شاهنامه تصریح میکند: به نظر من این قشر هم
به خاطر برخی قضاوتهای زودهنگام یا احساسی و مبنی بر اطلاعات نادرست، با این اثر
برخورد کردند. این در حالی است که در ادبیات و فرهنگمان کتابی به عظمت
شاهنامه نداریم که هویت ملی و مذهبی ما را در هم آمیخته باشد و اتفاقا از این جهت
میتواند بنمایه خوبی برای استنادات مذهبی ما باشد.
او خاطرنشان میکند: شماری از مفاهیم اخلاقی و انسانی که
در آموزههای مذهبی ما هست، در آموزههای ایران باستان و اندرزنامههای کهن هم
بوده است و فردوسی در شاهنامه آنها را منتقل کرده است.
قیامتی با بیان اینکه شاهنامه مجموعهای است از تمام
مکارم اخلاقی، توضیح میدهد: گاهی شاهنامه را باید از این منظر نگاه کرد. نگاه به
شاهنامه از منظر ملی بعد از این نگاه اخلاقی قرار میگیرد. یعنی آنچه در شاهنامه مهم است، اخلاق
است و این کتاب به ما درس زندگی میدهد.
او ضمن اشاره به وجود اشعاری در شاهنامه که بیانگر ارادت
حکیم ابوالقاسم فردوسی به اهلبیت(ع) است، تأکید میکند: با وجود این دلبریهای فردوسی،
جایی برای حساسیت میان جامعه روحانیت نمیماند. مبانی یزدانی و یکتاپرستی و نیایشهای
سوزناکی که در شاهنامه وجود دارد، در هیچ کتاب ادبی دیگری و در هیچ جای جهان یافت
نمیشود.
این پژوهشگر ادبیات بار دیگر به کمتوجهی دانشگاهیان میپردازد
و میگوید: از آنجا که دانشگاه به عنوان خاستگاه توجه به شاهنامه مطرح است،کمکاری
دانشگاهیان نمود بیشتری پیدا میکند. البته نمیتوان گفت هیچ ارتباطی با شاهنامه
ندارند، اما همان درصد کمی هم که ارتباط دارند، تعاملشان با شاهکار حکیم توس خیلی
اجمالی و کلی است.
این مدرس دانشگاه جایگاه شاهنامه را در دیگر نقاط کشور
مانند خرم آباد و لرستان درخور تأمل میداند: شاهنامه نهتنها در میان نخبگان آن
دیار جا دارد که در زندگی عامه مردم هم جا باز کرده است، اما این امر در شهر مشهد
و توس که زادگاه فردوسی و دیگر ادیبان توسی است، کمرنگ است.
فعلا در حوزه، زمینه استفاده از شاهنامه وجود ندارد
حجت الاسلام علی عجم روحانیای صاحب درس و منبر خطابه
است که در سخنرانیهایش از بیتها و داستانهای شاهنامه بهره میبرد. او براین
باور است که شاهنامه چنان که باید در حوزه مطرح نیست و استفاده از شاهنامه را در
مباحث روحانیان بسیار اندک توصیف میکند: در مجالس عرفانی و حکمت تا اندازهای از اشعار
فردوسی استفاده میشود اما همان هم بسیار کم است. در حوزه کسی توجه به این کتاب
ندارد و پیش نمیآید که نشستی در این زمینه برگزار شود که حوزویان مخاطبش باشند.
دبیر مجمع روحانیون مبارز خراسان رضوی همچنین ابراز میکند:
روحانیان به اشعار حافظ و سعدی بیشتر توجه دارند. در منبرها و مباحث علمی از این
دو شاعر کهن یاد میشود اما از فردوسی خیلی کم بهره بردهایم. البته این برتری در
مقایسه با فردوسی رخ مینماید؛ اینگونه نیست که بگوییم به اینها توجه میشود و
به فردوسی نه. اساسا این مباحث جایگاه چندانی در حوزه ندارد.
این خطیب در تشریح برخورد حوزه با شاهنامه فردوسی و دیگر
متون کهن ادبی فارسی میگوید: الان در حوزه زمینه استفاده از اینها وجود ندارد.
شاید بعدا ایجاد شود، ولی الان این اتفاق ممکن نیست. روشن است که شاهنامه ظرفیتش
را دارد. اگر حماسهسرایی و داستانهای فردوسی پایش به حوزه باز شود، بار آموزشی و
اثر آن بسیار مثبت است. چرا که خیلی از مباحثی که در شاهنامه مطرح میشود، حکمتآمیز
و درآمیخته با مباحث اخلاقی اسلام است.
عجم در پایان سخنانش به نکتهای اشاره میکند که میتواند
سرمشقی برای مبلّغان باشد:
با اینکه شاهنامه در مجامع دینی مطرح نبوده است، شاهد
این هستیم که هنوز هم رگههایی از شاهنامهخوانی در روستاها وجود دارد. نکته عجیبی
است که میتوان به آن توجه کرد و به عنوان یک الگوی تبلیغی مورد بررسی قرار داد.
تنوع متون کلاسیک، جا را برای شاهنامه تنگ میکند
دکتر هادی یاوری، پژوهشگر و منتقد ادبی هم با این گزاره
که باید شاهنامه را به میان نخبگان برد، موافق است و در همین رابطه میگوید: خیلی
امیدی نیست که بخواهیم شاهنامه را در میان عامه مردم احیا کنیم. شاید اگر تلاشها جدیتر
صورت بگیرد، بشود در میان دانشگاهیان کارهایی کرد تا گرایش به شاهنامه بیشتر شود،
و این باید اولویت امروز باشد.
استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه نیشابور با تأکید
بر اینکه نسل جدید دانشگاهی توجه کمتری به این متون کلاسیک دارند، اظهار میکند:
اساسا توجه به متون کهن کم شده و این بیتوجهی مختص به شاهنامه نیست. در دورههایی
که ما تحصیل میکردیم، رغبت دانشجویان به تحصیل در رشتههای ادبیات بیشتر بود ولی امروزه
این علاقه کاهش پیدا کرده است. البته همین تعدادی که ماندهاند، با علاقه تحصیل میکنند،
ولی چون دانشجو در رشته زبان و ادبیات فارسی کم شده است، اینطور نمود پیدا کرده
که دانشجویان رغبتی به خواندن شاهنامه ندارند.
او همچنین میافزاید: توجه دادن جامعه دانشگاهی به
شاهنامه و ادبیات حماسی یک فرایند است؛ چنانکه پیشتر این اتفاق میافتاده است.
نمیتوان به کارهای مقطعی دل خوش کرد و باید این امر در فرهنگ ما نهادینه شود.
یاوری راهکار کاهش فاصله ما از شاهنامه را انجام کارهای
اساسی برمیشمارد. او افزودن یا کاستن یکی دو واحد درسی شاهنامه در دانشگاه را
حادث اتفاقی در جامعه نمیداند اما در عین حال تأکید میکند: دانشجویان در دوره
کارشناسی چهار واحد شاهنامه میگذرانند که پاسخگوی ارائه یکی دوتا از داستانهای شاهنامه
هم نیست. الان همین اندک هم آب رفته و تنها دو واحد شاهنامه در رشتههای تخصصی
دانشگاهها تدریس میشود.
او بار دیگر یادآور میشود: بسیاری از متون کهن و
ارزشمند ادبیات فارسی هستند که سرنوشتی مشابه شاهنامه دارند اما رویهمرفته تعدد
و تنوع آثار نیز جا را برای شاهنامه تنگ میکند.