کد مطلب: ۱۷۲۳۶
تاریخ انتشار: یکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷

ادبیات، دعوت به یک گام جلوتر

سایر محمدی

ایران: «پژواک برانگیز» رمانی از ریچارد پاورز نویسنده امریکایی است که با برگردان مصطفی مفیدی از سوی انتشارات نیلوفر به‌تازگی منتشر شد. رمانی که یکی از منتقدان آبزرور در توصیف‌اش می‌نویسد: ژرف، لایه‌لایه، پاورز با رمان پژواک برانگیز یکی از دلپذیرترین قصه‌هایش، رمانی آفریده است با زیبایی برآشوبنده که از شکنندگی و ناپایداری جایگاه انسان پرده بر می‌دارد، در آن حال که احساسی از هراس و حیرت در برابر طبیعت را در دل و جان برمی‌انگیزد. مصطفی مفیدی متولد ۱۳۲۰ تهران از دانشکده پزشکی دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شده و سال‌ها در این حرفه مشغول خدمت بوده است و کار ترجمه را از سال ۴۲ با ترجمه متون علمی آغاز کرد و بعد به ادبیات روی آورد و آثار ارزشمندی از ادبیات امریکای لاتین، امریکا و اروپا مانند رمان‌های تونل، قهرمانان و گورها، فرشته ظلمت از ارنستو ساباتو، امتحان نهایی از خولیو کورتاثار، خویشاوندان دور از کارلوس فوئنتس، تاوان و شنبه از یان مکیوین، چهره‌ای به رنگ سپیتا از ایزابل‌النده را به جامعه عرضه کرده است.

‌ آقای مفیدی، شما سال‌ها به‌عنوان پزشک با درآمد خیلی خوب کار کردید و حالا تمام وقت به‌کار ترجمه می‌پردازید که درآمدش بسیار ناچیز است؟ این حرفه چه جذابیتی برای شما دارد؟

من در بیمارستان نفت در بخش قلب کار می‌کردم. در واقع کار من اکوکاردیوگرافی (اکوی قلب) بود. یعنی از قلب عکس می‌گرفتم. با اکو کاردیوگرافی می‌توان اختلالات ساختاری و تکوینی قلب را تشخیص داد. درآمد حوزه ترجمه در مقایسه با درآمد حرفه پزشکی اصلاً قابل مقایسه نیست. آن‌چه مرا به کار ترجمه وا می‌دارد عشق و علاقه است.
انگیزه من در ترجمه عشق به جهان داستانی است و آن‌چه را می‌توان دراین عرصه کشف کرد و لذت برد. مطالعه و ترجمه به‌من تمرکز می‌دهد. به من آرامش می‌دهد. بیشتر از هر کاری خواندن و نوشتن و ترجمه را دوست دارم و به من اجازه می‌دهد که بیشتر روی افکارم تمرکز کنم. در هنگام ترجمه افکار جدیدی هم به ذهنم می‌رسند. یعنی سیری در عالم بالا دارم. نمی‌شود روی درآمد ترجمه حساب کرد. همین رمان «پژواک برانگیز» از زمان پایان کار ترجمه تا به کتابفروشی‌ها برسد بیش از پنج سال زمان برد، دوسال ترجمه‌اش طول کشید. شش سال معطل شد تا پشت ویترین کتابفروشی‌ها بیاید. خب چه مبلغی از این کتاب باید نصیب من مترجم شود. تا شش سال زحمت و انتظار را جبران کند؟ حرفه ترجمه درآمدزا نیست کسانی باید وارد این عرصه شوند که عشق به ادبیات داشته باشند و یک شغل جنبی.
‌ شما نخستین مترجمی بودید که ارنستو ساباتو نویسنده آرژانتینی را با ترجمه رمان تونل، قهرمانان و گورها و رمان فرشته ظلمت به جامعه معرفی کردید. ریچارد پاورز نویسنده امریکایی را هم با همین رمان «پژواک برانگیز» به جامعه فارسی‌زبان شناساندید. آثار پاورز به لحاظ موضوع، مضمون، ساختار و نوع رویکردی که ساباتو به ادبیات دارد خیلی متفاوت است. دلیل این انتخاب چه بود؟ فکر می‌کنید مثل آثار ساباتو با اقبال روبه‌رو می‌شود؟
من کتابی را ترجمه می‌کنم که از آن خوشم بیاید و در درجه اول به فکر اقبال مخاطبان نیستم. در ثانی به نظر من نوشته‌های استاد ساباتو و آقای پاورز در مفهوم و مضمون اصلی، یعنی انسانیت و زندگی مشترکند. تفاوت‌های اصولی ندارند. ممکن است سبک‌ها، مکتب‌های نویسندگی‌شان متفاوت باشد. ساباتو آن‌طور که خودش گفته ودیگران هم نوشته‌اند یک اگزیستانسیالیست بوده است؛ اگزیستانسیالیستی که پیشینه چپ در گذشته‌اش دارد.
ساباتو در مبارزات مردم آرژانتین مشارکت داشته و دوشادوش مردم کشورش مبارزه کرده است. دور از وطن بوده است. خب این سوابق و مسائل را آقای پاورز در زندگی خودش ندارد. ولی پیامش در آثاری که خلق کرده بسیار نزدیک است به آن پیام انسانی که جهان تشنه شنیدن آن است و آقای ساباتو در آثارش به انسان‌های تحت ستم می‌دهد. به‌لحاظ مکتب هم ساباتو اگزیستانسیالیست است و پاورز اومانیست. اما هر دو این نویسندگان در ذات خود اومانیست هستند. در ذات کارشان، اومانیست‌اند. عشقشان بشریت و جوامع انسانی است.
‌ البته هر کدام رویکرد خاصی در زندگی اجتماعی خود دارند. مثلاً ساباتو به‌عنوان روشنفکر و مبارز شناخته می‌شود. نویسنده‌ای است که جایزه  میگل د سروانتس را بابت تألیف آثارش برد و سرپرست کمیته حقیقت یاب درباره ناپدید شدگان در رژیم نظامی دهه هفتاد میلادی آرژانتین انتخاب شد.
درست است ساباتو نویسنده و مبارز سیاسی است ولی پاورز چنین پیشینه‌ای در زندگی خود ندارد. البته محیط زندگی و محل تولد افراد هم در تعیین مسیر زندگی تأثیرگذار است. ساباتو در کشوری زندگی می‌کند که سایه استبداد و دیکتاتوری نظامی بر سر کشورش سایه انداخته بود. اما پاورز در کشوری متولد می‌شود که شرایط اقتصادی- اجتماعی آن با امریکای لاتین تفاوت آشکار دارند. البته بسیاری از هنرمندان و نویسندگان بودند که فعال سیاسی نبودند و اهل مبارزه نبودند. اما در ادبیات و هنر خدمات بزرگی به جامعه بشریت کردند، مانند بتهوون، موتزارت، باخ. این‌ها اهل حزب و گروه نبودند؟ یا خیلی از شاعران بزرگ جهان اهل سیاست، وابسته به ایدئولوژی‌خاص نبودند.
کار ادبیات تلطیف روح انسان است و از این مسیر راه یافتن انسان به جهان روشن و پر امید و آرمانی آینده. خلاصه پیام ادبیات این است و این کار را این دو نویسنده بزرگ معاصر کرده‌اند دیگران هم کرده‌اند، فقط این دو نبودند.
‌ شما رمان منتشر نشده دیگری از پاورز را به اسم بخشندگی دارید. این رمان به‌لحاظ فرم، مضمون و ساخت چه تفاوت‌هایی با رمان پژواک برانگیز دارد؟
تفاوت‌های اساسی ندارند. هر دو کتاب یک وجه مهم‌شان پزشکی و زیست شناسی و ژنتیک است که پاورز دلبستگی خاصی به این حوزه‌ها دارد. در رمان بخشندگی شما با یک زن الجزایری مواجه می‌شوید که بی‌نهایت شاد و سرزنده است و با وجود همه مسائل و مشکلاتی که برای ملت‌اش و خودش و خانواده‌اش رخ داده و مصیبت‌هایی که از سر گذرانده است یعنی پدرش را کشتند و بلاهایی که بر سر خانواده‌اش آوردند اما وقتی وارد جامعه امریکا می‌شود، آن‌قدر شاد است و شادمانی با خودش می‌آورد که همه فکر می‌کنند که او ژن شادی دارد و هیچ وقت غم نمی‌بیند و مورد آزمایش‌های متعددی قرار می‌گیرد و الی آخر...
‌ در مورد رمان پژواک برانگیز بفرمایید که...
پژواک برانگیز، داستانش حول یک بیمار عصبی است که در اثر سانحه اتومبیل دچار ضربه مغزی می‌شود و دچار ضایعه مغزی و بیماری‌ای می‌شود که نامش کپگرا است. به اسم کپگرا. کپگرا نام پزشکی است که این بیماری را نخستین‌بار تعریف کرد و به همین نام مشهور شد. کسی که دچار این بیماری است به طور جد معتقد می‌شود که یک از نزدیکانش عوض شده است. مثلاً از کرات دیگر آمده‌اند و او را برده‌اند. کسی که این بلا در این رمان برسرش آمده فکر می‌کند خواهرش را عوض کرده‌اند. در سرتاسر رمان این موضوع مورد بحث قرار می‌گیرد و پی‌گرفته می‌شود. پزشکی از یکی از شهرهای امریکا می‌آید این بیمار را معاینه می‌کند و پس از سال‌ها تلاش سرانجام او را درمان می‌کنند.
 شما در معرفی این نویسنده از اصطلاحاتی استفاده کردید که عموماً در مورد عرفا و صوفیان به کار می‌برند. اصطلاحاتی مانند شناخت، وادی حیرت، معرفت، وجد، خلسه و... آیا استفاده از این واژگان در توصیف نویسنده و اثرش آگاهانه بوده و آیا نویسنده به عرفان و ادبیات شرق گرایش دارد؟
من نخواستم اشاره به عرفا و صوفیان داشته باشم. این واژه‌ها معانی‌ای دارند که هر جریان و هر تفکری می‌تواند از آنها سود ببرد. حالا ممکن است عرفا و صوفیان از این اصطلاحات استفاده کرده باشند که حتماً کرده‌اند. اما واقعیت این است که وجد و خلسه را من هنگام ترجمه آثار برجسته ادبی و غرق شدن در ادبیات و شعر حس می‌کنم. عرفا هم حس می‌کنند. اما عرفا ممکن است در حالت سماء به وجد و خلسه برسند، اما من هنگام کار در عرصه ادبیات چنین حس و حالی پیدا می‌کنم، هنگام خواندن همین رمان چنین احساسی پیدا کرده‌ام. این را در معرفی ریچارد پاورز در نخستین صفحات کتاب نوشتم و گفتم شما هم ممکن است موقعی که غرق مطالعه این رمان می‌شوید وجد و خلسه را حس کنید. تجربه‌ای بود که من از سرگذراندم. ساباتو در کتاب خودش می‌گوید سه گروه از مردم هستند که با عالم غیب ارتباط دارند، شاعران، عارفان و دیوانگان. این سه گروه باعالم غیب در ارتباطند. خود ساباتو از جمله شاعران معاصر آرتور رمبو شاعر نابغه فرانسوی را مثال می‌زند و شعری از او می‌آورد که باید نهان‌بین بود. این بینش غیب‌گویی و نهان‌بینی ممکن است توسط عرفا هم مورد استفاده قرار گرفته باشد. ولی می‌بینید یک نویسنده هم آن را به‌کار برده، یک شاعر هم به کار برده است. می‌خواهم بگویم آن مقدمه با این رویکرد نوشته نشده است و من به‌عنوان یک عارف آنها را ننوشتم، به‌عنوان فردی نوشتم که کم و بیش با احساسات و لذت متن و ادبیات آشنا است.
 شما هم ترجمه آثاری از ادبیات امریکای لاتین را در کارنامه خود دارید، هم آثاری از ادبیات امریکا و اروپا. ارزیابی شما از ادبیات امریکای لاتین و ادبیات کشور امریکا چیست؟ چه تفاوت‌ها و شباهت‌هایی دارند؟
پیام ادبیات یک چیز است. نه شرق و غرب می‌شناسد نه اروپا و امریکای لاتین و دیگر قاره‌های جهان را. پیام در همه قاره‌ها یکی است اما در اشکال مختلف. هرکس این پیام را از عالم معرفت‌اش منعکس کند برای من جالب و باارزش است. منتها آثاری را که من انتخاب می‌کنم ممکن است مقداری به تصادف مربوط باشد و من در معرض آن کتاب یا این کتاب قرار گرفته باشم و آن را برای ترجمه انتخاب کرده باشم. یعنی پیام این آثار را پسندیدم. این آثار در ذات خود هیچ تفاوتی با هم ندارند.
در تقسیم‌بندی من این نویسندگان، به دنیای هنر، به دنیای انسانیت و اخلاق تعهد دارند.
 ببینید متعالی‌ترین وجه ادبیات رساندن بشر به جایگاه والای انسانیت است، اما هر نویسنده‌ای راهکار و رویکرد خاص خودش را دارد. یکی مثل ساباتو با مبارزه علیه دیکتاتوری نظامی در امریکای لاتین، یکی دیگر مثل پاورز از راه مسالمت‌آمیز با فرهنگ‌سازی در این مسیر قلم می‌زند، یعنی هر نویسنده‌ای ابزارها و عقاید و رویکرد خاص خودش را بسته به جغرافیای زیست خود و موقعیت تاریخی‌اش انتخاب می‌کند. البته در همان امریکای لاتین نویسندگان و آثاری هستند که رویکرد مبارزه علیه دیکتاتوری وجه اصلی کار آنها نیست. یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان امریکای لاتین مارکز بود که رمان صدسال تنهایی را با تکنیک موسوم به رئالیسم جادویی نوشت و برنده جایزه نوبل شد. اما مبارزه سیاسی تعیین‌کننده اصلی و اولیه رویکرد او نیست.
‌ از میان آثاری که تاکنون ترجمه کرده‌اید، کدام یک را بیشتر می‌پسندید؟ آیا این آثار انتظار شما را به لحاظ جذب مخاطب برآورده کرده است؟
من کتاب «فرشته ظلمت» ارنستو ساباتو را از همه بیشتر می‌پسندم مسیر سلوک روحی نویسنده در این اثر فوق‌العاده مرا مجذوب می‌کند. نویسنده در این رمان دنبال هویت گمشده خودش است. این رمان قصه‌ای نیست که نویسنده شرح ماجرای خاصی را به خواننده بدهد.
قصه خود ساباتو است در آن شهر. با اشخاص مختلف و جریان‌های گوناگون، حتی با جاسوسان خارجی و آدم‌هایی که در کار احضار ارواح و پیشگویی فعالند حشر و نشر دارد. با افراد سیاسی، مبارز و انقلابی و کسانی که جزو همرزمان چه گوارا بودند و کسانی که زیر شکنجه کشته شدند. همه این‌ها در این رمان آمده‌اند و ساباتو با آنها در ارتباط است. در حال سیرو سلوک است. سیر و سلوک نویسنده در این اثر برای من خیلی جالب است.
در مورد این آثار و جذب مخاطب باید بگویم من در انتخاب کتاب برای ترجمه، روی این موضوع که چه تعداد از علاقه‌مندان رمان این اثر را می‌خرند و می‌خوانند اصلاً حساب نکردم و نمی‌کنم. ادبیات کارش این است که افراد را از آن نقطه‌ای که ایستاده‌اند یک گام به جلو بخواند. من در عرصه ادبیات و ترجمه دنبال مشتری نمی‌گردم. چه بهتر اگر تعداد بیشتری کتاب‌های مرا بخوانند. اما اگر هر کتاب من یک خواننده را تکان بدهد و تغییر وتحول در او ایجاد کند، قلبش و فکرش را حرکت بدهد، به امید آرمانی جلوتر، برای من کافی است و من به هدفم رسیده‌ام.

 

 

کلید واژه ها: مصطفی مفیدی -
0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST