دوست گرانمایه جناب آقای محمدخانی
سلام عرض میکنم و متأسفم که مدتهاست توفیق زیارتتان نداشتهام. در نامهای خواستهاید که اگر در باب کتاب «بررسی امکان تفسیر دینی در فلسفه افلاطون» حرفی و نظری دارم بگویم. متأسفانه در هفتههای اخیر بیمار بودم و بر اثر مصرف دارو در یک دوره بالنسبه طولانی، تمرکز حواس و فکر نداشتم. هنوز هم خواندن و نوشتن برایم دشوار است ولی به هر حال مقدمه کتاب را خواندم و در آن جوهری دیدم که مرا به خواندن ذی المقدمه ترغیب کرد اما هرچه کردم نتوانستم کتاب را تا پایان بخوانم. آنچه میتوانم بگویم این است که آقای جعفری در اثر خود نظری جامع به فلسفه افلاطون دارد و با رجوع دقیق به آثار فیلسوف و بعضی از شرحهای قدیم و جدید دلایلی برای اثبات نظر خود یافته است. گمان میکنم بیشتر کسانی که با آثار و آراء افلاطون آشنایی دارند، نتیجه تحقیق آقای جعفری را تصدیق میکنند و ما که افلاطون را از قرنها پیش یعنی از ابتدای قوام فلسفه دوره اسلامی تاکنون حکیم الهی میدانستهایم، چگونه وجهه دینی فلسفه افلاطون را منکر شویم. نکتهای که در این بحث توجه به آن ضرورت دارد این است که صرف نظر از اینکه در فلسفه فیلسوفان چه حکمی درباره دین شده است، ببینیم فلسفه با دین چه کرده است. آیا نیچه (که متأسفانه آقای جعفری از تفسیر افلاطونش چشم پوشیدهاند) بیش از فیلسوفان دیگر به مسیحیت لطمه زده و مسیحیت پس از او در قرن بیستم وضعی بدتر از قرن نوزدهم پیدا کرده است؟ کانت و هگل و کییرکگارد و فروید با دین چه کردهاند؟ بسیاری از ما خوشحال میشویم که میبینیم کانت گفته است اگر خدا نباشد آزادی هم وجود ندارد یا من فلسفه را محدود کردم تا جا برای دین باز باشد اما وقتی به قضایای جدلیالطرفین او میرسیم یا میبینیم که دین را منحصراً در حدود عقل آن هم عقل منورالفکری قرار میدهد، شاید آزرده شویم. راستی دکارت و اسپینوزا و کانت با دین چه کردهاند. از اسمها بگذریم و بپرسیم فلسفه و در صدر تاریخ آن فلسفه افلاطون با دین چه کرده است. اینکه فیلسوف چه نظری به دین دارد مهم است اما مهمتر ایناست که فلسفهاش با دین چه کرده است و چه میکند. فیلسوفان صرفاً با انکار و اثبات دین در جهان دینی اثر نگذاشتهاند بلکه جهان را مهیای تلقی خاص از دین کردهاند و راست بگویم به درستی نمیدانم دکارت با اقامه دلایل برای اثبات خدا چه خدمتی به دین کرده و مارکس و نیچه در تضعیف دین چه اثری داشتهاند. دکارت در ابتدای کتاب تأملات خطاب به استادان سوربون نوشته است در این کتاب دلایلی در اثبات وجود خدا آوردهام که شک هیچ مشککی نمیتواند در آنها رخنه و خلل پدید آورد. دلایل او مهم بود اما نمیدانیم این دلایل مؤثرتر و کارسازتر بود یا طرح سوژه خودآگاه و سوبژکتیویتهای که تفکر اروپا را سیصدسال راه برد. قصد فیلسوف و عقایدش به شخص او مربوط است و چه بسا که فلسفه فیلسوف ساز دیگری بزند و راه دیگر پیش گیرد. کاش میتوانستم از محقق گرامی استدعا کنم فصلی به کتاب ممتّع خود بیفزایند و به ما بیاموزند که دین در فضای تفکر افلاطونی چه جایگاهی دارد و آیا این جایگاه متناسب با نظر صریح یا مضمری است که فیلسوف نسبت به دین داشته است و مهمتر اینکه در تفکر بنیانگذار بزرگ فلسفه، دین چه تقدیری پیدا کرده است.
امیدوارم بتوانم کتاب را تا پایان بخوانم. این چند سطر را برای رعایت ادب و به احترام دوستانم نوشتم. جنابعالی و دیگر دوستان و همکارانی که در مجلس شما حاضرند و مخصوصاً شخص آقای جعفری میتوانید یا میتوانند نظر و پیشنهاد مرا وارد ندانند یا مهم نشمارند. نظر هر چه باشد، تألیف کتاب آقای جعفری برای ما دانشجویان فلسفه غنیمت است.
و من الله توفیق
رضا داوری اردکانی