کد مطلب: ۱۷۳۹۵
تاریخ انتشار: یکشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۷

جنگ فقط توپ وتفنگ نیست

محسن آزموده

اعتماد: تاریخ جنگ در ایران کمتر نوشته شده است. این در حالی است که ایران به دلیل موقعیت استراتژیک و وضعیت ژئوپلیتیکش همواره محل گذر اقوام و ملت‌ها و صحنه نبردها و جنگ‌های فراوان بوده است. پروفسور فرخ از معدود پژوهشگرانی است که به طور خاص به موضوع جنگ و تاریخ آن در ایران پرداخته است. کاوه فرخ، ایرانی‌الاصل و زاده آتن یونان، شیفته ایران است. فرخ فارغ‌التحصیل دکترای زبان‌های باستانی ایرانی از دانشگاه بریتیش کلمبیا و استاد دانشگاه دولتی متودولوژی‌کای فرانسه و عضو هیات علمی موسسه مطالعات تاریخی ایرانی است. او تاکنون ۸کتاب و شمار فراوانی مقاله درباره تاریخ جنگ در ایران به زبان انگلیسی نوشته است که برخی از آنها به زبان‌های دیگر مثل اسپانیایی، روسی و فارسی ترجمه شده است. وی هم‌اکنون از جمله مدرسین بخش مطالعات استمراری دانشگاه بریتیش کلمبیا و کالج لانگارا در زمینه تاریخ، عضو انجمن جهانی مطالعات بین‌المللی وابسته به دانشگاه استنفورد، مشاور در مطالعات ایرانی در انجمن مطالعات یونانی- ایرانی، عضو انجمن حفظ خلیج فارس، عضو هیات امنای بنیاد میراث پاسارگاد و مسوول بخش باستان‌شناسی آن است. به تازگی یکی از مهم‌ترین آثار او به نام ایران در جنگ با ترجمه شهربانو صارمی و به همت نشر ققنوس منتشر شده است. ققنوس پیش از این نیز دیگر کتاب او یعنی «سایه‌های صحرا: ایران باستان در جنگ» را با ترجمه شهربانو صارمی منتشر کرده بود. به این بهانه گفت‌وگویی با کاوه فرخ صورت دادیم که از نظر می‌گذرد.

به نظر شما اهمیت جنگ در تاریخ بشری چیست و چرا باید به آن توجه کرد؟

جنگ پدیده‌ای با عواقب فراوان است. نخستین پیامد آن در عرصه اقتصاد است اما در جامعه و فرهنگ و زبان نیز تاثیر می‌گذارد. برای نمونه جنگ‌های قادسیه و نهاوند در قرن هفتم میلادی عواقب گسترده‌ای داشت، استقلال ایران برای چند قرن از بین رفت، چند تکه شد، زبان واحد ایران یعنی پارسی میانه به پارسی نوین بدل شد و زبان‌های متعددی از دل آن برآمد. البته لازم به تاکید است که پیامدهای جنگ صرفا منفی نیست و پیامدهای مثبت نیز دارد. ما باید از این نگاه یکسویه‌نگر که جنگ را صرفا منفی ارزیابی می‌کند، فراتر رویم. مثلا پارسی نوین دنیا را متاثر کرد و بزرگانی در زبان فارسی به ظهور رسیدند. در زمان هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان نیز فتوحات ایرانیان سبب شد که فرهنگ ایرانی در سراسر جهان گسترش یابد و تاثیرات زیادی در نقاط مختلف جهان گذاشت. بنابراین اولا جنگ پدیده‌ای ناگزیر در سراسر دنیاست ثانیا هم پیامدهای مثبت و عواقب منفی دارد. البته خود جنگ پدیده مثبتی نیست.

شما در این نگارش تاریخ جنگ‌های ایران از چه منابع و ماخذی استفاده کردید و چه دشواری‌هایی در این زمینه داشتید؟

در نگارش تاریخ جنگ دو دسته منبع داریم، یکی منابع اصلی و اولیه مثل تاریخ جهانگشای نادری و دوم منابع ثانویه و دست دوم همچنین باید از منابع خارجی نیز بهره برد. یکی از منابعی که من به آن خیلی استناد کردم،
British Central Office of Information است. نکته جالب اینکه در این منابع روشن می‌شود که وقتی سربازان ایرانی تحت فرمان درست و مسلح باشند از بهترین سربازان جهان هستند. همچنین از سفرنامه‌های متعددی که جهانگردان و سفیران و مسافران غربی نوشته‌اند، استفاده کرده‌ام، برای مثال از سفرنامه گاردن که به زبان فرانسه نوشته شده یا سفرنامه ژوانس فووریه با عنوان ۳ سال در دربار ایران که توسط عباس اقبال‌آشتیانی به فارسی ترجمه شده، استفاده کردم.

شما در این کتاب به جنگ ایران و عراق نیز پرداخته‌اید. منبع شما در این زمینه چه بود؟

یکی از منابع من در این زمینه British military journal بود. در سال‌های جنگ ایران و عراق، رسانه‌های غربی به میکروفنی برای رژیم بعث صدام حسین بدل شده بودند، همان‌طور که الان برای عربستان شده‌اند. جالب است که تاریخ تکرار می‌شود. وقتی به منابع آنها مراجعه می‌کنید، می‌بینید که تلاش دارند بگویند ایران بعد از حملاتی که در دهلران، فاو، شلمچه و مجنون شد، شکست خورد در حالی که این درست نیست. در مورد ضد حمله‌های ایران تا پیش از آتش‌بس سکوت اختیار می‌کنند. من در مورد تمام این موارد با سند و مدرک سخن گفته‌ام. خوشبختانه هنوز بسیاری از رزمنده‌های ایرانی حضور دارند. مهم نیست که نگرش سیاسی ما چیست، مهم این است که ایرانی هستیم. در British military journal به روشنی نوشته شده که ایرانیان می‌دانستند که با کمک غرب قرار است یک ضد حمله صورت بگیرد و به همین دلیل یک نیروی تازه نفس بیش از 100 هزار نفر آماده داشتند. متاسفانه هجمه و تبلیغات سیاسی زیادی علیه ایران در روایت جنگ صورت می‌گیرد. این تبلیغات هم صرفا از سوی رسانه‌ها نیست بلکه در تحقیقات دانشگاهی نیز این نقض بی‌طرفی دیده می‌شود. از این رو در این کتاب کوشیدم به محققان غربی و ایرانیان ضد ایران پاسخ بدهم.

شما در روایت تاریخ جنگ در ایران، تاریخ آن را به دو دوره از آغاز تا صفویه و از صفویه تا به امروز تقسیم کرده‌اید. آیا این دو دوره به لحاظ سرشت و ماهیت با هم تفاوتی دارند؟

خیر، تفاوتی ندارند. البته تاریخ ایران را به طور کلی می‌توان به دو دوره پیش از اسلام و پس از اسلام تقسیم کرد. اما از نظر نظامی همواره خطرات ثابتی ایران را تهدید می‌کرده است. برای مثال حمله‌ای که از سوی اسکندر علیه ایران صورت گرفت و بعدا تهدیدی که از جانب رومی‌ها احساس می‌شد، قابل مقایسه است با تهدید عثمانی در دوره صفوی. به عبارت دیگر جنگ صفویه با عثمانی به نوعی تکرار جنگ ایران و روم بود. زیرا امپراتوری عثمانی جایگزین قسطنطنیه شد و اجداد بسیاری از کسانی که امروز در ترکیه زندگی می‌کنند، یونانی‌تبار و رومی‌تبار بودند که بعدا ترک‌زبان می‌شوند. همچنین حملاتی که از سوی روسیه در دوره قاجار علیه ایران صورت می‌گیرد، شبیه حملات بربرها در زمان پادشاه پیروز در دوره ساسانی است. بنابراین می‌توان گفت خطراتی که ایران را به لحاظ سوق‌الجیشی تهدید می‌کرده از زمان قبل از آریایی‌ها تا به امروز تغییر نکرده است. آنچه تغییر کرده، نحوه و فناوری جنگ‌هاست. امروز جنگ‌ها فقط با توپ و تانک و اسلحه نیست، اینترنت هم الان یک ابزار جنگی است.

کتاب شما با دوره صفویه شروع می‌شود. با ظهور صفویه بعد از حدود هزار سال یک دولت متمرکز و مقتدر ایرانی بر اصلی‌ترین سرزمین‌هایی که ایران زمین می‌خوانیم، حاکم می‌شود. به نظر شما این امر چه تاثیری در نیروی انتظامی و نظامی ایران و در نحوه جنگیدن ایرانیان دارد؟

کشوری که متحد می‌شود از لحاظ نظامی نیز قدرتش یکسان و منسجم می‌شود. تمرکز سیاسی سبب می‌شود که اقتصاد کشور رونق پیدا کند در نتیجه دولت می‌تواند ارتشی ایجاد کند که از آن خاک دفاع کند. وقتی هم کشور بتواند از مرز خودش دفاع کند، ثبات و پایداری و سطح اقتصاد و فرهنگ بالا می‌رود. وقتی هم اقتصاد قوی می‌شود، ارتش قوی می‌شود. یعنی یک نوع رابطه دیالکتیکی میان قدرت نظامی بالا و اقتصاد رو به رشد وجود دارد. برای مثال ایران در اواخر جنگ جهانی اول این ارتش قدرتمند را نداشت. البته نیروی ژاندارمری شجاع و جنگنده داشت اما افرادش کم بود. در آن زمان عثمانی و انگلیس و روس بی‌مهابا به خاک ایران لشکرکشی می‌کردند. در دوره جنگ جهانی اول متاسفانه هولوکاستی در ایران اتفاق افتاد و چندین میلیون نفر بر اثر قحطی از بین رفتند. این به دلیل آن بود که ارتشی نداشتیم که از ما دفاع کند. مشابه همین کار را چرچیل در بمبئی(هند) کرد و چندین میلیون هندی را از بین برد. ضمن آنکه در اواخر دوره قاجار روس‌ها، انگلیس‌ها و عثمانی‌ها به نیروهای گریز از مرکز و حرکت‌های جدایی‌طلبانه کمک می‌کردند. اگر ارتش بود، این دولت‌ها نمی‌توانستند این کارها را بکنند.

به اهمیت وجود یک دولت متمرکز و قدرتمند برای حفظ توان نظامی اشاره کردید. به نظر شما در مجموع صفویه از نظر توان نظامی دولتی موفق بود یا خیر؟

موضوع موفقیت را باید با ظرافت بیشتر و ارزیابی توان نظامی را به صورت سیاه و سفید در نظر گرفت. اول اینکه در تمام این دوره از مرزهای ایران دفاع شد و به طور کلی صفویه در دفاع از مرز ایران موفق بود. شاه اسماعیل بسیار جنگید. یک ارتش می‌تواند در ارزیابی کلی موفق باشد اما در دوره‌هایی نیز شکست بخورد. مثلا در جنگ چالدران عثمانی‌ها فاتح شدند اما باید در نظر گرفت که از نظر تسلیحاتی خیلی پیشرفته‌تر بودند، آنها اسلحه گرم و توپخانه داشتند و ما ایرانیان نداشتیم. اما با این همه به قدری تلفات عثمانی‌ها زیاد بود که جرات نکردند بیشتر به خاک ایران نفوذ کنند. اقدامات شاه‌عباس و پس‌گیری تبریز، قفقاز، لرستان و... یک شاهکار نظامی بود. حتی می‌توان گفت، ایران در مراحلی اروپا را نجات داد. بسیاری نمی‌دانند که ایرانیان در آن دوره در اروپا بسیار محبوب بودند و سوارکاران ایرانی را به عنوان قهرمان می‌دیدند زیرا اگر ایران نبود به احتمال زیاد خیلی از قسمت‌های اروپا مثل یوگسلاوی امروز، قسمت‌های زیادی از بلغارستان و رومانی تحت سیطره عثمانی بودند و اگر ایران توان نظامی عثمانی را تحلیل نبرده بود، عثمانی‌ها بیشتر می‌توانستند در مجارستان و اتریش پیشروی کنند. در خود اروپا امروز به این نکته بسیار کم توجه می‌شود. به خصوص بعد از آنکه امپراتوری بریتانیا و کمپانی هند شرقی قدرت گرفتند، تاریخ در اروپا بازنویسی شد و گرایشی افراطی به رم و یونان صورت گرفت. تاریخی که امروز می‌خوانیم، نوعی پروپاگاندا(تبلیغات سیاسی و جوسازی) است و نباید آن را به عنوان حقیقتی مسلم در نظر گرفت. من در سال ۲۰۱۱ حتی وقتی این نکته را به یک خبرنگار گفتم، عصبانی شد و تماس تلفنی را قطع کرد. تعصب همه جا هست.

بعد از صفویه سرداری مثل نادرشاه را داریم که مشهور است روی اسب حکومت می‌کرد و مدام در جنگ بود. به نظر شما تاثیر اقدامات نظامی نادر در ایران چیست؟

اقدامات نظامی نادر با اینکه بسیار موفقیت‌آمیز بود اما متاسفانه پایدار نشد و دوام نیاورد. متاسفانه ما ایرانیان بسیار فردپرست هستیم. وقتی نادر کشته شد، ماشین جنگی او تجزیه شد و از بین رفت. اگر این ماشین جنگی وجود داشت، قفقاز، هرات، آخال، بحرین و... جزیی از ایران بودند. ضمن آنکه شاهدیم بعد از مرگ نادر اقتصاد و جامعه ایران رو به انقراض می‌رود و این امر عواقب بسیار منفی در پی دارد که هنوز با آنها دست به گریبان هستیم. امروز از تحریم‌های اقتصادی سخن به میان می‌آید. بیش از ۲۰۰ سال است که ایران تحت فشار اقتصادی و اجتماعی است. ممکن است دولت‌ها عوض شده باشند اما این مشکلات عمدتا ژئوپلیتیک هستند. جالب است که درست همزمان با این انقراض، شاهدیم که اروپا و روسیه در مسیر پیشرفت قرار گرفته‌اند. این ضعف جامعه و اقتصاد ایران سبب می‌شود که ارتش ما رو به انقراض برود. درست در همین زمان ضعف است که انگلیس و روس سوءاستفاده می‌کنند. در اواخر دوره قاجاریه ایران اصلا دیگر یک کشور کاملا مستقل محسوب نمی‌شود. البته مثل هند به صراحت مستعمره نمی‌شود اما وضعیت اقتصادی ایران وحشتناک بود و فقر و فلاکت همه جا را در بر گرفته بود. علت اصلی نیز آن بود که ما دولت مستقل نداشتیم که از خودمان دفاع کنیم. بنابراین متاسفانه نادر نتوانست سازمانی ایجاد کند که بعد از مرگ او دوام بیابد. او به لحاظ روانی بسیار خشن بود. البته پطرکبیر در روسیه نیز خیلی خشن بود اما توانست اقدامات مثبتی صورت بدهد. نادر این کارها را نکرد و صرفا یک سردار نظامی بود. کاش ما در زمان نادر و به همراه او، یک امیرکبیر هم داشتیم.

در اوایل دوره قاجاریه به خصوص در عصر فتحعلی‌شاه شاهد جنگ‌های ایران و روس هستیم که بسیاری آنها را سرآغاز تلنگر خوردن به وجدان ایرانی و آگاهی‌اش از عقب‌ماندگی و بیداری می‌خوانند. آیا شما با این ارزیابی موافق هستید؟

البته انسان می‌تواند از شکست مثل یک ققنوس سر برآورد و برخیزد. ایران واقعا یک ققنوس است. جنگ‌های ایران و روس سبب شد که ما منطقه قفقاز را به طور کلی از دست بدهیم. این شکست‌ها زمینه‌ای برای ظهور انقلاب مشروطه شد. درباره انقلاب مشروطه معمولا تحلیل‌های متفاوتی صورت می‌گیرد. اما بسیاری فراموش می‌کنند که یکی از دلایل این نهضت این بود که ایران نیازمند یک ارتش مقتدر مدرن و منسجم بود که تحت فرمان دولت ملی ایران باشد. البته ژاندارمری بود و با آنکه نیروهای آن با شجاعت می‌جنگیدند اما به هر حال یک نیروی کوچک بود ضمن آنکه شامل مخالفت‌های انگلیس و روس با این نیرو بودیم. امروز بحث‌های زیادی درباره حق دسترسی ایران به انرژی هسته‌ای صورت می‌گیرد. شاید کسی نداند که روس‌ها اواخر جنگ جهانی دوم درخواست داده بودند که ایران حق ندارد مسلسل داشته باشد.

بعد از مشروطه به خصوص در دوره رضاشاه شاهد شکل‌گیری یک ارتش ملی منسجم و متمرکز هستیم. اما با این حال شاهدیم که ارتش ایران در شهریور ۱۳۲۰ نمی‌تواند در مقابل نیروهای متجاوز بیگانه مقاومتی کند. به نظر شما مشکل اصلی ارتش رضاشاه با وجود آن همه سروصدا چیست؟

دلایل متفاوتی برای این امر می‌توان برشمرد. نخست اینکه در میان سران نظامی فساد زیاد بود. البته در میان آنها افراد ایران‌دوست نیز زیاد بودند اما به هر حال فساد زیاد بود و این فساد باعث شده بود کسانی که واقعا از نظر نظامی آموزش دیده بودند، نتوانند رشد کنند. عمده کسانی که مهارت بالا داشتند به مراتب بالا نمی‌رسیدند. البته افراد نیز بودند مثل تیمسار محمد شاه‌بختی(متوفی ۱۳۴۱) فرمانده لشکر آذربایجان که شاهکار کرد. علت دیگر ضعف ارتش خیانت بود. متاسفانه در میان ما خائن زیاد بود و کارهای ضد ایرانی می‌کردند. برای مثال ما در بندر انزلی شاهدیم که ۴ توپخانه جلوی تمام نیروی دریایی شوروی را گرفته بود اما متاسفانه خیانت شد. در بسیاری از جاها، افراد می‌خواستند بجنگند اما مافوق‌ها از بالا دستور می‌دادند که نباید بجنگند. یک دلیل دیگر ساختار عمودی ارتش بود. یعنی همه چیز تحت کنترل شدید بالا بود. یعنی هر کاری می‌خواستید بکنید باید از بالا دستور می‌گرفتید. این امر تحرک و فعالیت ارتش را به شدت محدود می‌کند. برای مثال وقتی اعلان جنگ شد، سیستم لجستیک واقعا افتضاح بود. مهمات بسیار کم بود، هر سرباز فقط ۱۰۰ فشنگ داشت. در تهران شاهد وفور مهمات بودیم اما در مناطق مرزی اینچنین نبود. مثلا در آذربایجان می‌بینیم که هر فرد ۵ فشنگ دارد! در اردبیل هر سرباز ۳۰ فشنگ داشت! واحدهای مسلسل فقط برای نیم ساعت مهمات داشتند. در تبریز فقط ۸ تا توپ ضد هوایی با فشنگ‌های کم بوده است. با این همه چندین هواپیمای روسی را انداختند. این ضعف مهمات بسیار تاثیرگذار است. بنابراین به نظر من ترکیبی از خیانت و فساد در آن شکست موثر بود. علت بعدی آن بود که سیستم ارتباطات و حمل و نقل بسیار ضعیف عمل می‌کرد. در نهایت اینکه سیستم نظام وظیفه بسیار ضعیف عمل می‌کرد و تربیت و آموزش نظامی سطح پایینی داشت و افسران(نه همه آنها) روحیه ضعیفی داشتند. با اینکه خیلی از این افسران در شهریور ۱۳۲۰ خیانت کردند، معلوم نیست چرا بعدا برکنار نشدند. یک نظریه می‌گوید که از جانب انگلیسی‌ها یا روس‌ها این افراد باقی بمانند. البته در دوره پهلوی شاهد یک کادر ورزیده و جنگنده هم هستیم که به تدریج پرورش یافت.

در دوران محمدرضاشاه، آیا مشکلاتی که ارتش رضاشاه از آن رنج می‌برد، رفع شد؟ ارزیابی شما از توان نظامی دولت محمدرضاشاه چیست؟

وقتی به منابع خارجی رجوع می‌کنید، می‌بینید که همه به این نکته اشاره می‌کنند که در این دوره ایرانیان با شدت و حدت در حال تجهیز نیروی نظامی خودشان هستند. البته کماکان فساد بود. لازم به ذکر است که این فساد تنها به دوره پهلوی محدود نمی‌شود و در دوره قاجار هم دیده می‌شود. حتی می‌توان گفت این فرهنگ فساد از اواخر دوره صفویه رواج یافت. اما در دوره پهلوی دوم می‌بینیم که ارتش ایران از نظر مهماتی و تجهیزاتی قدرت زیادی پیدا می‌کند. برای مثال نیروی هوایی ایران در رده ۴ نیروی هوایی برتر دنیا بود. این امر در جنگ تحمیلی اثبات شد. البته مشکلات لجستیکی وجود داشت یعنی هنوز توان حرکت و نقل و انتقال نیروها کم بود. برای مثال بعدا در جنگ ایران و عراق می‌بینیم که از نظر مانور، عراق سرعت بیشتری از ما داشت و می‌توانست ظرف ۴۸ ساعت چندین لشکر را از بغداد به بصره برسانند. اما اقداماتی برای بهبود توان لجستیکی صورت گرفته بود. در زمان شاه، تبلیغات خارجی خیلی علیه ارتش بود. با اینکه شاه ظاهرا دوست غرب و امریکا بود اما مشخص بود که غربی‌ها بسیار از توان نظامی ایران رنج می‌بردند. حتی در برنامه‌های تلویزیونی آلمانی زیاد می‌دیدیم که می‌گویند چرا ارتش ایران این قدر قدرت گرفته است در حالی که در آن زمان ترکیه و عراق بیشتر از ایران تانک داشتند.

به نظر شما دلیل این امر چیست؟

آنها با ایران مساله داشتند و ناراحت بودند که ایران پیشرفت می‌کند.

بعد از انقلاب شاهد تهاجم نیروهای عراقی به خاک ایران هستیم، رویدادی که جنگ ۸ ساله ایران و عراق و به عبارتی طولانی‌ترین جنگ کلاسیک قرن بیستم را رقم زد. شما در جمع‌بندی کتاب این جنگ را حزن‌انگیز خوانده‌اید. آیا موافق هستید که این جنگ از آن حیث اهمیت دارد که ایران در آن از تمامیت ارضی خود دفاع می‌کند و هیچ بخشی از خاک خود را از دست نمی‌دهد؟

۱۰۰درصد موافق هستم. من در کتاب با سند و مدرک نشان می‌دهم که ایران حتی حملات آخر عراق را شکست می‌دهد. ضمن آنکه تمامیت ارضی و استقلال خود را حفظ می‌کند. یک هدف اصلی جنگ از سوی عراق و حامیانش، تجزیه ایران بود. به همین دلیل است که من جنگ ایران و عراق را از منظر ایرانیان موفقیت‌آمیز می‌دانم. البته جنگ ایران و عراق فاجعه‌انگیز نیز بود. میان ما دو کشور ارتباطات گسترده فرهنگی و تاریخی از دیرباز بوده است. اما در جنگ وضعیتی به وجود آمد که بیشتر کشورهایی عربی مثل عربستان، کویت، اردن و حتی ساحل عاج و غرب و شوروی از صدام حمایت می‌کردند. حتی هند، پاکستان، امریکای جنوبی، برزیل و آرژانتین از رژیم بعثی حمایت می‌کردند. زیرا هدف همه از بین بردن ایران بود. حتی بسیاری از کشورهای دیگر به لحاظ نیروی انسانی نیز به عراق کمک می‌کردند. وقتی بمباران لارک شد، بیشتر خلبان‌ها خارجی بودند. این خیلی نکته خیلی مهمی است که بدانیم ایران صرفا با عراق نمی‌جنگید. اگر عراق تنها بود، جنگ به سرعت و به نفع ایران به پایان رسیده بود.

با توجه به تاریخ پرفراز و نشیب جنگ، آیا ایرانیان از تجارب خود در این زمینه بهره‌ای برده‌اند؟

به نظر من ایرانی خواه نیروی نظامی داشته باشد و یا نداشته باشد، از زمان اسکندر تا به امروز از خاک خودش دفاع می‌کند به هر نحوی. حتی در شهریور ۱۳۲۰ خیلی‌ها در شمال ایران و در رشت و جنگل‌های مازندران، مقاومت‌های زیادی صورت گرفت. بحث ژنتیک نیست اما به لحاظ فرهنگی شاهد یک نوع ایران‌دوستی در ایرانیان هستیم که به سادگی از بین نمی‌رود. به خاطر دارم در سال ۱۹۸۰ یعنی در آغاز جنگ ایران و عراق در انگلیس بودم و مدام بحث از این می‌شد که ایرانیان به زودی شکست می‌خورند و تمام استان‌های ایران جدا می‌شود. تبلیغات زیادی علیه ایران صورت می‌گرفت. بعد در همان تلویزیون‌های غربی دیدیم کسانی که با عراقی‌ها می‌جنگند، اعراب خود ایران هستند. یعنی هنوز ارتش به مرز نرسیده بود اما از سراسر ایران مردم از اقوام و زبان‌ها و فرهنگ‌ها و قومیت‌های مختلف خودشان را به مرز می‌رساندند تا از خاک ایران دفاع کنند. مثلا عده زیادی از آذربایجان به صورت داوطلبانه آمده بود. در بازپس‌گیری خرمشهر شاهد شمار زیادی نیروی داوطلب مردمی از لرستان هستیم که با لباس محلی به میدان جنگ آمده‌اند.

در پایان می‌خواستم یک سوال هم درباره خود شما بپرسم. در زندگینامه‌هایی که در اینترنت از شما خواندم، نوشته شده است که شما در یونان به دنیا آمده‌اید. این سوال برایم پدید آمده که اسم شما و مهم‌تر از آن تعلق خاطر زیاد شما به ایران به خصوص از حیث نظامی به چه دلیل است؟

نباید به ویکی‌پدیا توجه کرد. من ۱۰۰درصد ایرانی هستم. تبار قدیمی ما قفقازی است اما فراموش نکنید که قفقاز بخشی از ایران بوده است. الان اجداد من مشخص هستند و همه ایرانی هستند و همه برای ایران جنگ کرده‌اند. تمام اجداد من نظامی بودند. یکی از اجداد من به نام حاجی خان در جنگ با بلشویک‌ها از دنیا می‌رود. پدر بزرگ من از سمت پدری در مشروطه می‌جنگید. البته مهم نیست که من چه کسی هستم یا اهل کجا هستم، مهم این است که این اطلاعات به دست همه برسد.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST