کتاب تذکره الاولیاء در شرح حال و روایت مناقب و کرامات ۷۲ تن از اولیاء صوفیه و بزرگان از امام جعفر صادق (ع) تا حسین بن منصور حلاج است و از آثار مهم نثر فارسی به شمار میرود. دهمین مجموعه درسگفتارهایی دربارهی عطار به «تاملی دوباره در تذکرهالاولیاء» اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر محمد استعلامی چهارشنبه دوم آذر ۱۳۹۰ در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد که مناسبت روز بزرگداشت عطار آن را دوباره مرور میکنیم:
دکتر محمد استعلامی گفت: تذکره اولیا تز دکتری من بوده و هنگامی که درباره این کار سخن میگویم ناچارم از خودم صحبت کنم. اما پیش از آن باید بگویم که استاد شفیعی کدکنی روی منظومههای عطار و رباعیات آن کار کردهاند. سطح کار شفیعی کدکنی بسیار بالاتر از کارهایی است که پیش از آن روی منظومههای عطار انجام شده است. کار وی درحدی است که میتوان گفت سنگ تمام گذاشته و کتابهای وی همواره مأخذی برای همه محققان و پژوهشگران است. اگر چاپهای اول تا سیزدهم تذکره الاولیا را دیده باشید باید بگویم که دیگر آن کتاب پیشین نیست و در چاپ چهاردهم متن تجدید نظر شده و مقدمه، نقد، فهرستها و تعلیقات مفصلی نیز به آن افزوده شده است. تا چاپ پانزدهم تعلیقات گستردهتر شد و مکرر در این چاپها تجدید نظر صورت گرفت ولی چاپهای هجده تا بیست و دوم تقریبا یکسان با چاپهای قبلی است و تفاوت چندانی ندارد.
علامه قزوینی تذکره الاولیا را تصحیح نکرده است
تذکره الاولیا شصت، هفتاد سال پیش به تصحیح نیکلسون و با مقدمهای از علامه قزوینی در هلند چاپ شده بود. آن کار نیکلسون مثل کار عظیم او روی مثنوی نبود و متن تذکره او ابهامها و خطاهایی داشت، درباره ارتباط دادن تذکره الاولیا به علامه قزوینی باید بگویم که مطلقا علامه قزوینی تذکره الاولیا را تصحیح نکرده است. هنگامی که در لیدن هلند تذکره الاولیای تصحیح نیکلسون چاپ میشد علامه قزوینی مقدمهای مفصل برای نیکلسون نوشته است و یکی از کتابفروشهای تهران همانها را برداشته و با غلطهای بسیار زیاد حروفچینی کرده و و تذکره الاولیا را با تصحیحی از علامه قزوینی عرضه کرده است که من معتقدم مطلقا کار قزوینی نیست و آن مقدمه نیز پر از غلط چاپ شده است. با تمام احترامی که به نیکلسون دارم باید بگویم که کار نیکلسون روی تذکره الاولیا با مثنوی مولانا قابل مقایسه نیست. نیکلسون هنگامی که تذکره الاولیا را تصحیح میکرده به نسخههای معتبری دسترسی نداشته است، در نتیجه این تصحیح که از تذکره الاولیای نیکلسون ارایه شده چندان کار معتبری نیست.
وی در ادامه سخنانش افزود: معتبرترین نسخه کتاب تذکره الاولیا نسخه ۶۹۲ هجری قمری است که زندهیاد استاد مجتبی مینوی در ترکیه فیلم آن را برداشته بود در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران در دسترس من بود و من این نسخه را اساس کار قرار دادم و نسخه ۷۰۱ کتابخانه ملی ایران را که نسخه دقیق و معتبری است کنار آن گذاشتم. همچنین از نسخههای متفرق و ناقصی که در کتابخانههای دیگر پیدا میکردم بهره میگرفتم تا یک متن شسته و رفته به دست آورم و آن را اعراب گذاری، حرکتگذاری و نقطهگذاری کردم و به عنوان تز دکتری در خدمت استادانی نظیر فروزانفر، دکتر معین و سه عضو دیگر همانند مینوچهر، خطیبی و گوهری ارایه کردم.
خاطراتی به یاد ماندنی از استاد بدیعالزمان فروزانفر
همچنین
در سالهای دهه ۱۳۴۰ پای درس استاد فروزانفر بودم، استاد روزهای پنجشنبه
دفتر دوم مثنوی را درس میداد. کتاب درسی ما هم نسخه تصحیح نیکلسون بود.
مواردی پیش میآمد که ما زیرنویس نیکلسون را درستتر از متن میدیدیم. در
همان سالها باز به همت استاد مینوی نسخههای قونیه و قاهره و استانبول
عکسبرداری شده بود و در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ما به آنها دسترسی
داشتیم. استاد فروزانفر هم از اعتبار آن نسخهها آگاه بود، اما با وجود
استاد فروزانفر، استاد همایی و استاد مینوی، من باید پای درس آنها زانو
میزدم و فیض میبردم. با استاد فروزانفر در کار دیوان شمس از جلد هفتم به
بعد، همکاری کرده بودم و به خصوص ایشان را برای تصحیح و عرضه یک متن
انتقادی از مثنوی، تواناتر از هرکس دیگر میدیدم. بدیعالزمان فروزانفر یک
استاد به تمام معنی بود. بسیار آموخته بود و همه را در ذهن داشت و به موقع
به یاد میآورد و بیدریغ به شاگردانش میبخشید. ذهن او از آن آموختهها
به برداشتها و نتیجههایی میرسید که حرفهای تازهای دربرداشت. یعنی
دانستنیهای تازهایی در ذهن اوزاده میشد که همه حلال مشکلات ما بود. در
موارد بسیاری او به سوالهای ما جوابی میداد که در هیچ مرجع دیگری پیدا
نمیکردیم، اما جواب آخر همان بود و در واقع کشف پاسخ بود که از ذهن او
برمیآمد. بدیعالزمان برای شاگردی که در طلب آموختن بود، هیچ مضایقهایی
نداشت. من هرگز فکر نمیکنم که به عنوان یک دانشجو بر دیگران برتری داشتم،
اما در دو سالی که روی رساله دکترا با او کار میکردم، مکرر پیش آمد که چند
ساعت در کتابخانه با او مینشستم و او از یادداشتها و کارهای چاپ نشده
خودش جواب سوالهای مرا پیدا میکرد. حتی کار منتشر نشده خودش را در
اختیارم میگذاشت. در کار خودش مثل یک محقق دنیای امروز روش علمی و
متدولوژی تحقیق را میفهمید و به کار میبرد.
اولیا به معنی شیخ خانقاه نیست
چرا
نام این کتاب تذکره الاولیا است؟ از نظر عطار اولیا به معنی شیخ خانقاه
نیست. عطار با امام صادق (ع) شروع میکند و آنجایی که شرح حال امام صادق را
میخواهد بنویسد میگوید: از اهل بیت آن کسی که بیشترین سخن طریقت را بیان
کرده امام صادق است و من از تمام اهل بیت از امام صادق در تذکره الاولیا
میگویم. از نظر عطار اولیا یعنی همه مردان راه خدا. امام صادق (ع) امام
ششم شیعیان، ابوحنیفه پایه گذار مذهب حنفی، شافعی پایهگذار مذهب شافعی،
احمد حنبل پایه گذار مذهب حنبلی است این افرادی که از آنها یاد شد صوفی
نیستند و عطار این افراد را جزو اولیا میداند یعنی مردان راه حق. به همین
دلیل هنگامی که میخواهم از این کتاب در زبان فارسی یاد کنم میگویم
یادنامه مردان خدا و بسیاری دیگر از صوفیان نیز در این کتاب مطرح شدهاند.
پیران صوفیه به ندرت از کرامات خود سخن گفتهاند. روایات مربوط به کرامات بیشتر نقل از مریدان و علاقهمندان به این مکتب است. یک بحث کلی هم در آثار صوفیه وجود دارد. فرق انبیا با اولیا در این است که پیامبر مامور پروردگار است و برای هدایت عوام باید معجزههایی اظهار کند. اما پیران صوفیه در یک سیر و سلوک با حق همراهند و مامور حق نیستند و لازمه پیری و مرشدی اظهار کرامت نیست. یک قسمت از کرامات هم در واقع اشراف یک پیر بر باطن مریدان است از روی قرائن ظاهری که در سیمای آنها میبیند. به خصوص بسیاری از کارها و سخنان بوسعید از این نوع است که باطن طرف را میخواند. تصوف نوعی آداب و رسوم نیست تصوف یک نظام آموزشی در فرهنگ اسلامی است و با رشد ذهنی و روحانی از ردههای پایین به سمت بالا حرکت میکند تا به یک روحانی و صوفی مقیم تبدیل شود. ریاضتها و چلهنشینیها نیز در واقع جنگ با ابلیس است، ابلیس خارج از وجود انسان نیست بلکه ابلیس خود انسان است و آن اوصاف، علایقها، مادی بودنها، کششها و آلودگیهای حیوانی زندگی انسان را نشان میدهد. در آن هنگام ابلیس آنجاست و میخواهد انسان را به جایی بیرون از قلمرو پنج حس ببرد.