شهرآرا: هر زبان فارغ از اینکه به کدام ملت/ قوم تعلق دارد پدیدهای پویاست و زبانشناسان
آن را به مثابه موجودی زنده میدانند. با بیانی دیگر، میتوان آن را از وجوه مختلف
با موجودی جاندار مقایسه کرد، چنانکه پدید میآید، رشد میکند، بیمار میشود و
حتی میمیرد.
در سطحی جزئیتر، کلمات نیز چنیناند. با هر کشف تازه،
واژهای نو متولد میشود و این نوزاد در گذر تاریخ، چون کودکی، تکامل مییابد،
بالغ میشود و به بزرگسالی و پختگی میرسد. «اپاکِ» پهلوی به «ابا»ی دری و پس از
آن به «با»ی امروز تغییر شکل میدهد یا حرف نخست کلماتی چون «سپاس» که ساسانیان
ابتدابهساکن تلفظشان میکردند، روان میشود و به حرکت درمیآید. پس تغییر چهره
واژگان اجتنابناپذیر مینماید. «پرگست»، «اشکوب»، «پَخته»، و «که» (به معنای کوچک)
نیز از واژههایی هستند که در فارسی روزگار ما مرده به نظر میرسند.
اما امروز هر واژه به چند شکل تولید میشود:
ابداع
جرج یول در کتاب «مطالعه زبان» (Study of Language, Cambridge University 53. Press, 2010, p) که منبع اصلی ما در این یادداشت نیز هست، اعتقاد دارد ابداع به
این صورت که واژهای کاملا جدید تولید شود -دستکم در انگلیسی- بسیار کمکاربرد
است. از نمونههای مشهور این شیوه برخی از نامهای تجاری است که بعدها به آن محصول
-بدون در نظر گرفتن و اهمیت آنکه به کدام شرکت تعلق دارد- اطلاق شده است. «ریکا»،
«کلینکس»، «پیفپاف»، «تفلون»، «رایت»، و «زیراکس» مثالهایی از این دستاند.
وامگیری
قرض گرفتن کلمهای از زبانی دیگر نهتنها شیوهای بسیار
رایج، بلکه میتوان گفت رایجترین شیوه است. واژگان فارسی پر است از امانتهایی از
زبانهایی چون روسی (باک، بکسوات، ترمز، کالباس، کالسکه، و ...)، ترکی (آلاچیق، دوقلو،
قرهقروت، گلنگدن، ییلاق، و ...)، عربی (فقر، تسخیر، دقیق، سیاره، مسابقه، مصیبت،
و ...)، انگلیسی (آنلاین، موبایل، انیمیشن، هاتچاکلت، وایفای، و ...) و فرانسوی
(شیک، موتورسیکلت، تلویزیون، کلکسیونر، رفوزه، دوش، و ...). وامواژهها در زبان مقصد لزوما
با همان معنایی که در زبان مبدأ دارند به کار نمیروند مانند «شاپو» که در فرانسه
به معنای عام «کلاه» است اما در فارسی به نوع خاصی از کلاه اطلاق میشود.
یکی از زیرمجموعههای این شیوه، قرضگرفتن معنای تحتاللفظی
کلمه است. از این موارد، میتوان به «آسمانخراش»
(skyscraper)،
«کاغذدیواری» (wallpaper)، «جعبهدنده» (gearbox)، و «صفحهکلید»
(keyboard) اشاره کرد.
ترکیب
۲ یا چند واژه (تکواژ قاموسی/ آزاد) میتوانند
در کنار هم قرار گیرند و واژهای نو بسازند (وحیدیان کامیار، دستور زبان فارسی، ۱۳۸۹: ص. ۹۳): چوبپرده، شیرکاکائو، شترگاوپلنگ، پیکانوانت، و ... .
ادغام
فرایند ادغام
(blending) مشابه ترکیب است با این تفاوت که بخش اول
واژه نخست با بخش آخر واژه دوم ترکیب میشود: «فنگلیش» از ادغام «فارسی» و «انگلیش»، «خصولتی» از ادغام «خصوصی» و «دولتی»، و ... .
اشتقاق
«اسم مشتق آن است که در ساختمان آن یک تکواژ آزاد و دستکم
یک وند وجود دارد» (همان): برچسب، بازخورد، بیسیم، بیسیمچی، و ... .
کاهش
برخی از واژههای نوظهور صورتهای کاسته واژههای مسبوق
به سابقهاند که بیشتر، جوانترها آنها را به کار میبرند: «جوج» از «جوجه»، «خِد»
از «خدمت»، «کلپچ» از «کلهپاچه»، «پورش» از
«پورشه»، «شاستی» از «شاستیبلند»، و
... .
سرواژهسازی
سرواژهسازی نیز از روشهای رایج ساخت واژه جدید است. در
این شیوه، واژه جدید از کنار هم قرار گرفتن حرف نخست چند واژه که معمولا یک ترکیب
را تشکیل میدهند (هواپیمایی ملی ایران) ساخته میشود: نهاجا (نیروی هوایی جمهوری
اسلامی ایران)، سپهر (سیستم پرداخت همزمان رایانهای)، سیبا (سیستم یکپارچهسازی بانک
ایران)، و ... .
التقاطی/ پیچیده
پیش از این هر فرایند را جداگانه بررسیدیم. این در حالی
است که ممکن است واژهای حاصل بیش از یک فرایند باشد. برای مثال، «اساماس» را که
خود سرواژه است (short message
service)، از
زبان انگلیسی وام گرفتهایم و پس از اعمال فرایند کاهش، «اس» تلفظ میکنیم.