شهرآرا: بهار، فصل
جوانی و طراوت طبیعت و بالاترین تجلی شکوفایی و زیبایی خلقت است. گرچه همه فصول، جلوههای
شگفت خود را دارند، و هرچند شاعرانی چون اخوان، خزان را پادشاه فصلها خواندهاند،
بهار را معمولاً فصل شاعران می دانیم. شاید بیشترین شعرها در باب طبیعت را در مدح
بهار و جلوه گری های این فصل سرودهاند. این فصل بر حسب اتفاق با نام شاعران بزرگی
نیز گره خورده است و به مناسبت میلاد یا مرگشان -یا به بهانه دیگری- یادآور نامشان
شده و روزهایش به نام آنان موسوم گشته است. خیام، عطار، فردوسی و سعدی در زمره این
نامهای جاودانهاند که روزی از بهار به زیور نام هر یک از آنان زینت یافته است.
شعر فارسی را بسیاری از صاحب نظران عرصه اصلی ادب فارسی و
فراتر از آن والاترین تجلی هنر و فرهنگ و معارف ایران خواندهاند. شعر در تاریخ
کهن ایران از دیرباز تاکنون صرفاً وجهی از زبان و ادب فارسی نبوده، بلکه در واقع
نقطه کانونی هویت و ملیت ایرانیان را شکل میداده است. بر این مبنا فردوسی را از
یک سو در مقام بزرگترین حماسه سرای جهان، یکی از قلل بلند بالای شعر فارسی میتوان
خواند و از دیگرسو او و کار سترگش شاهنامه را به مثابه محور هویت بخش و ملیت ساز
ایران به شمار آورد.
گرچه سراسر ایران و قلمرو زبان فارسی، خاستگاه و
پرورشگاه شاعران و ادیبان و عارفان بزرگی است که همه اجزای شکل دهنده زبان و
ادبیات و نیز هویت و فرهنگ و مدنیت ایراناند، بی گمان خراسان در مقام زادگاه زبان
و ادب فارسی دری به علل گوناگون جغرافیایی و تاریخی که شرح آن در این مختصر نمیگنجد،
دراین میانه نقشی ممتاز و متمایز داشته است. این امر از بیش از ۱۰۰۰ سال پیش در هنگامه پیدایش و گسترش
شعر فارسی کنونی تا امروز با همه افت و خیزها و فراز وفرودها تداوم یافته است. از
آدم الشعرای شعر فارسی، رودکی، تا خاتم الشعرای شعر کلاسیک فارسی در عصر بازگشت
یعنی قصیده سرای نامدار ملک الشعرا بهار و بسیاری دیگر.
در آغاز سده حاضر، مشهد کانون پویای فرهنگ و ادب ایران
بود. با حضور شاعران و ادیبانی از خراسان و پایتخت همچون ملک الشعرا بهار، ایرج و
عارف، مشهد مرکز تحولات ادبی ایران شده بود. انجمنهای ادبی متعددی در سالها و دهههای
بعدی در این شهر شکل گرفت و میراث کهن خراسان را به مرکزیت مشهد احیا کرد و رونق
بخشید. انجمن ادبی فرخ و انجمن ادبی قهرمان در زمره این محافل پویا و پربار ادبی
بودند. گرچه در سالهای اخیر نیز شاعرانی -از جوانان تا میان سالان و کهن سالان-
چراغ شعر و ادب خراسان را فروزان نگه داشتهاند و حتی برخی محافل شعرخوانی همچون
کافه داش آقا را احیا کردهاند، دیگر از گذشته پرفروغ دور و نزدیک شعر خراسان چندان
اثری نیست. با دریغ، با درگذشت بزرگانی چون عماد و امید و کمال و سهی و قدسی و
قهرمان و بقا و خاوری، شعر خراسان جایگاه پیشین خود را تا حدود بسیاری از دست داد
و با افسوس، شماری از بزرگان شعر امروز خراسان همچون دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
(سرشک)، دکتر اسماعیل خویی و نعمت میرزازاده (آزرم) دیگر در مشهد نیستند یا به ناچار تن
به جلای وطن دادهاند.
اکنون در روزگاری که هویت ملی ایران و نیز قلمرو زبان
فارسی از درون و برون در مسیر تندبادهای ویرانگر قرار گرفته، پناهجستن به فرهنگ و
ادب خصوصاً ساحت شعر را که خراسان همواره بدان ممتاز بوده است، حافظ و نگهبان این
هویت و حیثیت میتوان انگاشت. در این میان نقش جراید را که در دوران معاصر چه در گستره
ملی و چه در سطح شهر و استان از کانونهای رونق و پویایی شعر فارسی بودهاند،
نباید نادیده گرفت.