شهرآرا: تصور کنید یک داستاننویس و یک ویراستار روبهروی هم نشستهاند و هریک با به رخ
کشیدن سطح دانش و تجربه خود سعی دارد نظرش را به دیگری اثبات کند. نویسنده یا
شاعر، اگر خالق آن اثری باشد که هنجارهای معمول را شکسته و نوآوری کرده است،
پذیرای نظر ویراستار نمیشود و از سوی دیگر ویراستار اگر آشنایی لازم را با
ساختارها و تکنیکهای ادبی نداشته باشد، ویرایشی درخور ارائه نخواهد داد یا در
نهایت متن را به نویسنده برخواهد گرداند. گاهی نیز آفریننده اثر ادبی درک درستی از
زبان فارسی و ظرفیتهای آن ندارد و حرف ویراستار را نمیفهمد. گاه نویسندهای با
اثری معمولی و با ایرادهای ابتدایی، زیر بار دیدگاههای ویراستارش نمیرود و میکوشد
که به او بفهماند پایش را از گلیمش فراتر گذاشته است! به باور او ویراستار نباید بیشتر
از اصلاحات رایج ویراستاران بر متن او خردهای بگیرد؛ حال آنکه ویراستار با اشراف
بر روشهای مختلف داستاننویسی یا شعر متوجه خطاهای تکنیکی اثر او شده است. این
بحثها و گفتوگوها بیشتر در زمانی که یکی از ۲ طرف سطح پایینتری دارد، شکل میگیرد، درحالیکه مطلوب این است
که هم ویراستار و هم خالق اثر داستانی یا شعر به حدی از دانش و تجربه رسیده باشند که
حرف هم را بفهمند یا دستکم در تعاملی کارساز به دانش و تجربه یکدیگر احترام
بگذارند. در این شرایط است که گفتوگو میتواند به ارائه اثری سنجیده و مطلوب
بینجامد و اهمیت ویراستاری اثر ادبی را در نزد پدیدآورندگان آثار ادبی دوچندان کند.
اهمیت این موضوع وقتی بیشتر میشود که متوجه میشویم بسیاری از نویسندگان مهم دنیا
چون گابریل گارسیا مارکز کتابهایشان را به ویراستار میسپردهاند، یا ریموند
کاروِر بسیاری از آثارش را مدیون نظرات مفید ویراستارش میداند و ارنست همینگوی
حتی از نظرات تایپیست خودش استفاده میکرده است.
در گزارش پیش رو با تعدادی از ویراستاران و صاحبنظران
در زمینه ویراستاری به گفتوگو نشستهایم تا درباره ویرایش آثار ادبی خلاقه -اعم
از داستان و شعر و ترجمه- و مسائل مربوط به آن بیشتر بدانیم.
ویراستار مسلط دستیار خوبی برای نویسنده است
محمدکاظم کاظمی دراینباره به تفاوت ویرایش اثری ادبی با
ویرایش در دیگر حوزهها چون علوم تجربی و ریاضی و... اشاره میکند و میگوید: شعر
و داستان افزون بر وجه فنی، وجه ادبی هم دارند، در این حوزه هم محتوا مد نظر است،
هم ساخت ادبی متن؛ بنابراین ویرایش در این حوزه تا حد زیادی به سطح کار شاعر و ویراستار
بستگی دارد. امروز داستاننویسانی که در کارشان به تشخص زبانی و پختگی نثر رسیدهاند
یا صاحب خصوصیات سبکی شده یا خلاقیتهایی به خرج دادهاند که جامعه ادبی کنونی آن
را نمیتواند بپذیرد (نوآوریهایی که در آینده ممکن است کسان دیگر از آن پیروی
کنند) طبیعتاً نظرشان با نظر ویراستار تداخل پیدا میکند، چراکه ویراستار میخواهد
مطابق هنجارهای معمول متن را یکدست کند.
از این روست که آن ۲ نمیتوانند یکدیگر را درک کنند. در اینجا تشخیص میزان تسلط
مؤلف و میزان تسلط ویراستار تعیینکننده است.
این شاعر و پژوهشگر ادبیات معتقد است: ویراستاری که با
ادبیات داستانی آشنایی داشته باشد -تا جایی که اصول نویسندگی و تکنیکها را بداند،
ساختارشکنیهای نویسنده را تشخیص دهد و بتواند اشکالات تکنیکی را برطرف کند- در
ویرایش آثار داستانی بسیار موفق خواهد بود و نظرش محترم است.
خالق مجموعه شعر «شمشیر و جغرافیا» ادامه میدهد: خود من
چون شاعرم گاه در ویرایش اشعار نظرهایی درباره شعر دادهام که شاعر از آن استفاده
کرده است؛ اما میبینیم نویسندگان ما معمولاً به آن حد لازم از تکنیک و اجتهاد در نویسندگی
نرسیدهاند و متنهایی که به دست ویراستاران میرسد معمولاً دشواریهای مقدماتیای
دارد که ویراستار را درگیر ویرایش فنی چون غلطهای املایی، اصلاح زمان فعلها و...
میکند.
در عین حال به باور کاظمی ویراستاران آثار ادبی نیز آنقدر
با ادبیات داستانی و شعر آشنا نیستند که بتوانند اعتماد خالق اثر را جلب کنند؛ درصورتیکه
ویراستار مسلط میتواند دستیار خوبی برای نویسنده باشد و اگر نکته نامتعارف
عامدانهای در کار نویسنده میبیند آن را درک میکند. البته معمولاً ویراستاران تا
این حد تربیت نمیشوند اما میتوانند با مطالعه فراوان خودشان را به این سطح برسانند.
حرف آخر را صاحب اثر میزند
ویراستاری در ترجمه موضوع دیگری در ویرایش آثار ادبی است
که رؤیا یداللهی، نویسنده، شاعر و ویراستار مشهدی، به آن اشاره میکند و میگوید:
مهمترین موضوعی که ویراستار آثار ترجمهشده باید درنظر داشته باشد، این است که
بسیاری از کسانی که اثرشان را به ناشر میدهند درواقع مترجمان مسلطی نیستند. آنها
بهویژه در زبان مقصد مشکل زیادی دارند؛ ازاینرو ویراستار مجبور میشود حتی
داستانی را دوباره ترجمه کند؛ البته به شرطی که زبان اصلی [(مبدأ)] را بلد و به آن
مسلط باشد. از آن طرف مترجمان چیزهایی را در زبان اصلی تشخیص میدهند که بار
اطلاعاتی خاص دارد یا کنایی است. اینها در زبان مقصد باید با ساختار دیگری ترجمه
شوند. در اینجا ویراستار ممکن است سرخود و بدون صحبت با نویسنده تغییراتی بدهد که
مشکلساز
شود.
به گفته یداللهی در صورتی که مترجم و ویراستار اولاً کار
خودشان را بلد باشند و بعد بتوانند با هم مراوده و گفتوگو داشته باشند، مشکل خاصی
پیش نخواهد آمد ولی مسئله این است که خیلیوقتها تعامل وجود ندارد و معمولاً یکنفر
سر جای خودش نیست. او اضافه میکند: به نظر من، نویسنده و مترجم قبل از اینکه هر
ایدهای داشته باشند، باید بتوانند سالم بنویسند و ویراستار هم باید اشراف کلی به
آن حوزه داشته باشد تا غیر از ویرایش فنی برداشتهای مترجم از متن اصلی را هم متوجه
شود.
روی هم رفته این ویراستار آثار ادبی باور دارد که در
نهایت مؤلفان یا مترجمانی هم که نظرشان با ویراستار یکی نیست و معمولاً مقاومت میکنند،
خودشان صاحب اول و آخر اثر هستند و نظر آنها مهم است.
ویراستار خوب در ایران کم داریم
«نقش ویراستار در آثار ادبی فراتر از ویرایشهای فنی و
ظاهری است.» سید حمید حیدریثانی از دیگر ویراستاران مشهدی به این موضوع تأکید میکند،
چراکه به باور او ویراستار باید بتواند با آگاهی از اصول و تکنیکهای نویسندگی
اشکالات را تشخیص دهد و اصلاح کند.
این مدرس ویراستاری توضیح میدهد: خود من درهنگام ویرایش
رمانی دغدغه این را داشتم که هریک از شخصیتها از راننده کامیون، فرد روستایی و...
در چه فضایی هستند؟ چه دایره واژگانیای دارند؟ چه اصطلاحات و تعابیری به کار میبرند؟
همچنین در بررسی ساختارهای نحوی دقت زیادی کردم تا دیالوگهای هر شخصیت با سطح
دیالوگ خودش پیش برود، خصوصاً که این اثر پرشهای زمانی دهساله و بیستساله داشت
و باید این موضوع را مدنظر میداشتم که مهارتهای زبانی هر شخصیت ممکن است در این فاصله
زمانی ارتقا پیدا کند.
به گفته حیدری ثانی این یک نمونه برای نشان دادن دغدغههای
ویراستار ادبی است که کارش سبب ارتقای جنبههای ادبی متن میشود و میتواند پیرنگ،
زاویه دید و... را اصلاح کند: بنابراین کسی که میخواهد متون ادبی را ویرایش کند
باید در انواع ساختارهای داستاننویسی سررشته داشته باشد تا بتواند به خالق اثر
یاری برساند.
او با بیان اینکه ویرایش ادبی در واقع نوعی نقد ادبی است
ادامه میدهد: سؤال اینجاست که ویراستاران آثار ادبی و داستانی در چه سطحی هستند؟
ویراستار خوب در ایران کم داریم، چون با اینکه در ۱۰ سال گذشته آموزشهای درستنویسی و ویرایش
توسعه پیدا کرده و گفتمان درستنویسی و ویرایش جدیتر شده است، نشر دچار تنگنا شده
و به همان نسبت ویرایش هم در تنگنا رشد کرده و این باعث شده است امروز تعداد
ویراستارانی که در انواع سبکها و فنون و تکنیکهای نویسندگی سررشته دارند، خیلی
کم باشد. من آمار چندانی ندارم اما فکر نمیکنم بتوانم بیشتر از ۱۰ نفر را در کشور نام ببرم که در
ویرایش آثار ادبی خبره و حرفهای باشند و در ادبیات سررشته داشته باشند.
در اهمیت کشف ساختار
ویراستاری آثار ادبی یکی از حوزههای بسیار دشوار در
ویرایش است، چراکه ویراستار با برخی هنجارشکنیها ناشی از خلاقیت نویسنده روبهرو
میشود. علیرضا حیدری، با بیان این مطلب ویراستاری را دارای اصولی کلی میداند که برای
همه نوشتهها لحاظ میشود اما در حوزه آثار ادبی تفاوتهایی دارد. به اعتقاد این
روزنامهنگار و ویراستار، داستان یک نوشته خلاقه و محصول خلاقیت است و داستاننویس
بر این باور است که به دریافتهایی در نوشتهاش رسیده است و آنها را با چیدمان
متفاوت و از دیدگاه خودش، توأم با تخیل خلق کرده است، بنابراین خیلی حاضر نمیشود
با ویراستار تعامل کند و اجازه دخالت به او نمیدهد.
حیدری نیز این را حقیقت میداند که ویرایش در داستان و
یا شعر فراتر از بحث فنی و زبانی است: لازم است یک بدهبستان فکری بین ویراستار و
نویسنده اتفاق بیفتد، چراکه بدون این اتفاق به درستی نمیتوانیم به متن سنجیدهای
برسیم. ویراستار باید به کشف ساختار و درک اثر دست پیدا کند. این کشف، ناظر به نوع
نگاه و زبان نویسنده است که میتواند تعامل بهتری میان ویراستار و خالق اثر برقرار
کند.