اعتماد: موضوع اصلی کتابِ «نامباوری» طرح ایدهای با همین عنوان است. از نظر مؤلف، نامباوری به ویژگی فرهنگی اشاره دارد که در آن، نامها قدرت جادویی و ماورائی داشته و با بهکار بردن، عدم بهکار بردن یا تغییر نام و کلام میتوان انتظار تغییراتی را در جهان خارج داشت. اگر قرار باشد به پیروی از فردریک نیو مایر در کتاب «جنبههای سیاسی زبانشناسی»؛ مباحث حوزه زبان را در سه گروه «زبان و ادبیات کهن»، «جامعهشناسی زبان» و «زبان مستقل» تقسیمبندی کنیم، بهطور حتم این کتاب در حوزه جامعهشناسی زبان قرار میگیرد. به بیان ارنست مایر جامعهشناسی زبان به بازتاب هستی اجتماعی میپردازد و راهگشای فهم بهتر اجتماع است؛ کاری که با نشان دادن نقش نامباوری در توسعهنیافتگی جوامع در این کتاب نشان داده شده است. نظام بهرامی کمیل (نویسنده کتاب «نامباوری»)، در فصل اول به توصیف این پدیده در حوزههای مختلف زندگی اجتماعی پرداخته است. فصل دوم کتاب هم به معرفی دوازده الگو یا سازوکاری اختصاص یافته است که در جوامع نامباور بیشترین کاربرد را داشته و به واسطه آنها تغییراتی در جهان مادی و عینی ایجاد میشود. کتاب موضوعی را مطرح میکند که ریشه در عصر اسطورهها دارد و همچنان در جامعه امروز ایران، زنده، ملموس و مفهوم است، بنابراین همانطور که نویسنده در جای جای کتاب عنوان کرده سر و کارش با نشانههاست و اسطورهها مشحون از نمادها و سمبلها در فرهنگ عامه هستند. از ویژگیهای این کتاب استفاده مکرر و پرشمار از مصادیق عینی است که مؤلف با هدف تسهیل در فهم مطلب، آن را به مخاطب نشان داده، لذا ارائه مثالهایی مأنوس و بهروز، میتواند مخاطبان متعدد با گرایش و شیب مطالعاتی متنوعی را جذب و قانع کند. نقد کتاب را با رویکردی نشانهشناختی آغاز میکنم و امیدوارم منصفانه باشد. سه مؤلفه را در این نوشتار معیار قرار دادهام: ادبیات، ساختار و روششناسی؛ رویکردم نشانهشناسی است، لذا میتوان آن را به یک موضوع میانرشتهای اطلاق کرد. نشانهشناسی کرانههای متنوعی در رشتههای علمی و شبهعلمی دارد، بنابراین در نقد و بررسی کتاب نامباوری از منظر نشانهشناسی، بیشتر به نشانههای فرهنگی و اجتماعی موردنظر پییر گیرو، رولان بارت و امبرتو اکو نظر داشتهام و از آن بستر به موضوع پرداخته شده است. با وجود اینکه «نام» یکی از انواع نشانههاست، به نظر میرسد نگاه مؤلف بهدلیل تخصص جامعهشناسی ایشان، علاوه بر جامعهشناختی، رویکردی زبانی است. این ویژگی باعث شده نویسنده از سایر منابع میان رشتهای در علم نشانهها بهره کافی نبرده است. چارلز ساندرس پیرس منطقدان امریکایی به همراه فردینان مونژن دو سوسور زبانشناس اروپایی، بنیانگذاران علم نوپای نشانهشناسی در دو مکتب امریکایی سمیوتیکس و اروپایی سمیولوژی هستند. پیرس نشانهها را تحت عناوین سهگانه «نماد، شمایل و نمایه» قرار داده و آلبرت سیبیاک امریکایی نیز نشانه را به ۶ نوع از جمله: «دردنما، علامت، شمایل، نمایه، سمبل یا نماد و نام» تقسیم کرده است. در تعریف نشانه میتوان گفت؛ «پدیدهای است که به پدیدهای دیگر غیر از خودش اشاره میکند.» نشانه بنا به نظر دو سوسور از سه جزو دال، مدلول و دلالت و بنا به نظر پیرس، نمود، اُبژه و تفسیر تشکیل میشود، بنابراین «نام» که موضوع اصلی کتاب است یکی از نشانههاست و با اشاره به مرجع خود معنا مییابد. با این توضیح میتوان به این نکته پی برد که نویسنده کتاب نامباوری از چه منابعی میتوانسته بهرهمند شود تا به غنای بیشتر مطالب بیفزاید که امید است در ویرایش بعدی چنین کند. نویسنده در زبان نوشتاری کتاب برای نگارش از رویه یکسانی استفاده نکرده و گاهی ادبیات زبان معیار، گاهی محاوره و بعضاً ادبیاتی گزارشی را به کار برده است. همچنین بهتر بود برای همه اصطلاحات و اسامی خاص از معادل لاتین استفاده و علاوه بر آن در برخی موارد توضیح بیشتری قائل شود. برای مثال در بررسیهای درزمانی و همزمانی بهتر بود با ارائه تعریف و مثالهای گویاتری برای مخاطب غیرمتخصص، موضوع شفافتر بیان شود. به عنوان مثال، در اولین جمله آغازین کتاب میخوانیم؛ «نهادهای اجتماعی مجموعهای از ارزشها، اهداف، روشها، قوانین، مقررات، تجربیات و تواناییهای جوامع مختلف برای رفع نیازهایشان است»؛ به نظر میرسد میتوان این جمله را با کمی مسامحه به تعریفی از تعاریف فرهنگ اطلاق کرد و برای اهمیت جلوه دادن زبان که بعدتر به آن میپردازد، جمله را با ادبیات مناسبتری برای تعاریف آغاز کند. در مورد ساختار کتاب و باتوجه به پنج بخش عمده شامل: مقدمه، گفتار اول، گفتار دوم، نتیجهگیری و منابع بهتر بود یک گفتار اختصاصی به موضوع نشانههای فرهنگی و اجتماعی اختصاص مییافت، زیرا محتوای کتاب بیشتر متناظر و مترتب به رشته «نشانهشناسی فرهنگی» است. با بهرهگیری از این ساختار، نویسنده میتوانست اهداف نشانهشناسی فرهنگی را محقق کرده و در تحلیل موضوع و نیز نتیجهگیری موفقتر عمل کند. به عبارت دیگر، نویسنده با رویکرد نشانهشناسی فرهنگی بهتر میتوانست از ساز و کارهای نقد و بررسی موضوع بهره ببرد. اختلاط و ترکیب «نام» با سایر نشانهها موجب همپوشانی معنایی و آمیختگی آنها شده است. بهتر بود تا در ساختار کتاب همانطور که اشاره شد، گفتاری تحت عنوان نشانههای فرهنگی و اجتماعی لحاظ میشد تا نشانهها و رمزگان که در این کتاب با «نام» مختلط شده است، هم دامنه بحث را گسترش دهد و هم هر نشانهای اعم از نام یا نماد و سمبل یا علامت و شاخص و شکل و رنگ و بو با توهم و باور و اعتقاد و تصور کاملاً مجزا و منحصر و گویا توضیح و تفسیر داده شود. نکته دیگر اینکه؛ بهتر بود نویسنده با توجه به روش بررسی همزمانی و درزمانی، معنای بافت و قرار گرفتن نشانه در بافت افقی بزرگتری را ترسیم میکرد.
به هر حال با وجود خالی نبودن کتاب از انتقاد، اثر از ویژگیهای خوبی برخوردار است که مهمترینش ارائه مبحث و رویکردی جدید در حوزه جامعهشناسی زبان است. پرهیز از حشویات، حجم کم کتاب، کاربردی بودن و استفاده مکرر از مثالهای مأنوس و رغبت به خواندن کتاب تا رسیدن به انتها حس خوبی به خواننده میدهد.