کد مطلب: ۱۸۴۳۸
تاریخ انتشار: دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۸

کاریکلماتور از «شاپور» تا «توییت»

مهدی فرج‌اللهی

فرهنگ امروز: اینکه مردم از هر چیز نوع فشرده‌اش را می‌پسندند مال این روزها نیست. در گذشته معتقد بودند: «کم گوی و گزیده گوی چون دُر»؛ امروز هم عقیده همین است با این تفاوت که با تغییرات زیادی که در شیوه‌ی زندگی بشر رخ داده، کم‌گویی به یک ضرورت تبدیل شده است.

پرهیز از روده‌درازی و رفتن به سراغ اصل مطلب از ویژگی‌های ادبیات کوتاه کوتاه و ازجمله کاریکلماتور است. در پاسخ به این سؤال که «کاریکلماتور چیست»، جواب‌های مختلفی عنوان شده است که معمولاً کامل نبوده‌اند. برخی از تعریف‌ها محدود به اسم کاریکلماتور است. کاریکلماتور از سر هم شدن کاریکاتور و کلمات درست شده است و همین موضوع خیلی‌ها را به اشتباه می‌اندازد و فکر می‌کنند که کاریکلماتور صرفاً بازی با کلمات است. شاید در نگاه اول بهترین تعریف برای کاریکلماتور این باشد: کاریکلماتور نوشته‌های پرویز شاپور است؛ اما امروز کاریکلماتور متعلق به ادبیات است، در لغت‌نامه وارد شده است، در انواع کتاب‌های ادبی به آن اشاره شده و صدها نفر کاریکلماتور می‌نویسند. به همین خاطر بهتر است تعریف دقیق‌تری از کاریکلماتور ارائه شود. برای شناخت کاریکلماتور و ارائه‌ی تعریف دقیق‌تر همه‌ی آثار شاپور را باید بررسی کرد، ویژگی‌های غالب را تعمیم داد و انواع آن را دسته‌بندی کرد.

پرویز شاپور سال ۱۳۳۳ فعالیت مطبوعاتی‌اش را با نشریات اهواز آغاز کرد. سال ۱۳۳۴ پس از رجعتش به تهران با نشریات سپید و سیاه و توفیق شروع به همکاری کرد که آثارش با نام‌های مستعار «کامیار» (پسرش) و «مهدخت» (خواهرش) در صفحات «دارالمجانین»، «سبدی‌ات» و «برخورد عقاید و آرا» به چاپ می‌رسید. عمران صلاحی و شاپور به اداره‌ی خوشه در خیابان صفی علیشاه می‌رفتند و کارهای مشترکشان را به شاملو که سردبیر نشریه بود تحویل می‌دادند. صلاحی کاریکاتور می‌کشید و شاپور سوژه‌ها را می‌داد. یک صفحه‌ی ثابت داشتند؛ فکر از شاپور، ذکر از صلاحی، طرح از شاپور شرح از صلاحی، تقریر شاپور، تحریر صلاحی و ... .

خردادماه سال ۱۳۴۶ شاپور نوشته‌های کوتاهش را به شاملو داد. شماره‌ی بعد که چاپ شد اسم کاریکلماتور را روی آن گذاشته بودند. شاملو گفته بود: «یه چیزی خودمون سر هم کردیم جا اُفتاده دیگه.» یک لغت من‌درآوردی که از ترکیب کاریکاتور و کلمات به دست آمده است. ناصر فیض جایی نوشته بود که «کاریکلماتور یعنی کاری بکنیم که کلمه‌ها به تور بیفتند.» ابوالفضل زرویی نصرآباد این واژه را بدساخت و بدآهنگ می‌داند.

شاملو علاقه‌ی زیادی به شاپور داشت، به همین خاطر مجموعه «هوای تازه» را به وی هدیه کرد. هرچند معتقد بود شاپور نباید به یک موضوع پیله کند و باید کارهایش را قبل از چاپ کمی بُر بزند. شاملو دوست داشت گزیده‌ای از کاریکلماتورهای شاپور را آماده کند که مرگ به او اجازه نداد. شاپور از سال ۱۳۷۰ تا پایان عمر با نشریه‌ی گل‌آقا همکاری داشت.

کاریکلماتور در روزهای آغازین خود خویشاوندی بسیار نزدیکی با لطیفه داشت؛ در واقع آثاری که پرویز شاپور در مجله‌ی خوشه منتشر کرد و شاملو عنوان کاریکلماتور را روی آن‌ها گذاشت، لطیفه‌هایی چندخطی بودند؛ مثال:

- مژده به متملقان گرامی! با دستمال کاغذی حریر، قضیه ارزان‌تر تمام می‌شود ... با یک بار امتحان مشتری دائمی ما خواهید شد. (شاپور)

این نوشته‌های چندخطی در طول حیات پرویز شاپور دستخوش تغییراتی ژنتیکی شدند و در سیر تکامل خود به نوشته‌هایی خطی و کوتاه‌تر تبدیل شدند؛ هرچند پس از آن هم در میان آثارش می‌توان لطیفه‌های بسیار کوتاهی را یافت و گروهی از کاریکلماتورها را همین لطیفه‌های فشرده تشکیل می‌دهند.

کاریکلماتور انواع مختلفی دارد: گروهی از کاریکلماتورها فکاهی و طنزآمیز هستند که نوع این گروه طنز و شوخ‌طبعی است؛ گروهی دیگر عاشقانه‌هایی کوتاهند که در ادب غنائی قرار می‌گیرند؛ برخی از آن‌ها به حکمت و فلسفه نزدیک می‌شوند؛ گروهی از کاریکلماتورها شعرند. عمران صلاحی قبلاً زحمت این کار را کشیده است و نمونه‌هایی از اشعار شاپور را با همین عنوان معرفی کرده و در این باره چنین گفته است: «وی شاعری طنزاندیش و طنزپردازی شعرآفرین است.» منوچهر آتشی، کاریکلماتور را اعتراضی به زبان سیاست‌زده و رو به افول شعر روزگار خود دانسته و آن را با عنوان شعر اعتراض نام‌گذاری می‌کند و می‌گوید: «در شعر امروز، این آثار از یک دیدگاه، فلسفی‌ترین کنش مدرنیستی را ارائه کرده است.» جواد مجابی معتقد است که کاریکلماتور سهمی از شعر و نصیبی از فلسفه دارد. اردشیر رستمی او را در وهله‌ی اول یک شاعر مینیمال ارزشمند و بزرگ و بعد یک کاریکاتوریست و تصویرگر می‌داند.

زنده‌یاد سید حسن حسینی در کتاب «سهراب، بیدل و سبک هندی» می‌گوید:

... بازی با اضلاع گوناگون یک لفظ و استخراج شیطنت‌آمیز و گاه دل‌نشین یک مضمون از این بازی، در ۲۰-۱۰ سال اخیر در نثر موجب نوعی قالب ادبی طنزآلود شده است که پیشینیان به آن نام «کاریکلماتور» داده‌اند؛ که همین نام التقاطی که به‌هرحال جا هم افتاده است، برای آن‌ها که اطلاع چندانی از ادبیات فارسی ندارند، این توهم را به وجود آورده که کاریکلماتور نیز از دستاوردهای ادبیات غرب است که به اقتضای روزگار غرب‌باوری پایش به سرزمین ادبیات ما باز شده است. حال اگر بخواهیم برای کاریکلماتور شناسنامه‌ی ژنتیک بگیریم، ناگزیریم سری به اداره‌ی سجل احوال سبک هندی بزنیم و بعد از مراجعه به این اداره -که برعکس ادارات امروزی به‌هیچ‌وجه مایه‌ی کسالت و دل‌تنگی نیست- درمی‌یابیم آنچه اصل و اساس کاریکلماتور را تشکیل می‌دهد یکی از اضلاع منشور چندپهلوی سبک هندی است که از نظم به دیار نثر سفر کرده است.

و در ادامه زنده‌یاد سید حسن حسینی چند نمونه از تک‌بیت‌های سبک هندی را ذیل عنوان کاریکلماتور و کاریجملاتور می‌آورد؛ مثل: «کس پی تعظیم ما از اهل مجلس برنخاست/ بهر پاس عزت آخر خود ز جا برخاستیم» (غنی کشمیری)

یا: «ز مضمون دزدی یاران نمی‌باشد غمی ما را/ چنان بستیم مضمون را که نتواند کسی بردن» (غنی کشمیری)

یا: «دارم تبی چنان‌که سرانگشت را طبیب/ برداشت تا ز من اندر دهن گرفت» (کلیم کاشانی)

یا: «بر چهره چو نردبان چین‌ها دیدم/ معلومم شد که عمر بالا رفته است» (واعظ قزوینی)

در این رابطه موارد بی‌شمار دیگری را هم می‌توان مثال زد:

«زندگی بی‌المی نیست بهار طربش/ زخم تا خنده‌فروش است نمکدانی هست» (بیدل دهلوی)

یا: «تاروپود عالم امکان به‌هم‌پیوسته است/ عالمی را شاد کرد آن‌کس که یک دل شاد کرد» (صائب تبریزی)

و ...

اگر از منظر زیبایی‌شناسی به آثار شاپور نگاه کرده و بخواهیم زیبایی‌های نوشته‌های او را از دریچه‌ی صنایع ادبی بررسی کنیم باید بگوییم که به‌طورکلی آرایه‌های ادبی به‌کاررفته در کاریکلماتور بیشتر ساخت معنایی دارند تا ساخت آوایی؛ آرایه‌هایی که از تناسب واژه‌ها و جمله‌ها به وجود می‌آیند. در واقع بر اثر ایجاد تناسبات و روابط معنایی خاصی بین کلمات، موسیقی معنوی کلام افزایش می‌یابد. سید حسن حسینی در همین رابطه حضور اغراق، مراعات النظیر، حسن تعلیل و ایهام را در کاریکلماتور پررنگ‌تر می‌بیند. هرچند در مواردی با صنایعی که ساخت آوایی نیز دارند روبه‌رو می‌شویم، ولی آرایه‌هایی که ساخت معنایی دارند در اکثریت قرار دارند، آرایه‌هایی چون: تشبیه، استعاره، کنایه، انسان‌گونگی، حس‌آمیزی، تجاهل العارف، تمثیل، تناسب یا مراعات نظیر، تناسب‌گریزی، ایهام، تضاد، پارادوکس، تلمیح، احاله به محال، ساخت‌زدایی، حسن تعلیل و دلیل عکس. در نوشتن کاریکلماتور معمولاً ترکیبی از این آرایه‌ها به وقوع می‌پیوندد.

کاریکلماتور سه ویژگی اصلی دارد: ایجاز و کوتاهی، سادگی زبان، کشف.

اولین ویژگی ظاهری کاریکلماتور ایجاز و کوتاهی است. کوتاه‌ترین کاریکلماتور از دو کلمه و بلندترین آن‌ها از ۹۸ کلمه تشکیل شده و به‌طور میانگین تعداد کلمات به کار گرفته‌شده در کاریکلماتور معمولاً بین ۵ تا ۱۵ کلمه است. کوتاهی و ایجاز در کنار هم ویژگی به‌حساب می‌آید. کوتاهی بر کم بودن تعداد واژه‌ها در کاریکلماتور دلالت می‌کند و جنبه‌ی کمّی دارد، اما ایجاز جنبه‌ی کیفی دارد. ایجاز، خلاصه کردن تا بدان‌جا است که از زیبایی اثر کاسته نشود و چیزی اضافه و بی‌مصرف باقی نماند.

ویژگی دیگر، سادگی زبان است. استفاده از زبان مرسوم، پرهیز از پیچیدگی‌های کلامی و استفاده از واژه‌های معمول، ویژگی کاریکلماتور است. نزدیکی زبان کاریکلماتور به زبان محاوره و ساده‌نویسی باعث می‌شود تا مخاطب راحت‌تر با آن ارتباط برقرار کند و البته همین سادگی ممکن است این ذهنیت را به وجود آورد که نوشتن این‌گونه جملات خیلی ساده است که در این ذهنیت پیچیدگی‌های معنایی، خیال‌انگیزی و وجود عناصر غافلگیری در یک کاریکلماتور خوب مغفول مانده است. شاید برای درک بهتر این ماجرا دست‌به‌قلم شدن راه مناسبی باشد.

سومین ویژگی کاریکلماتور کشف است. کشف باعث شگفتی و وجد مخاطب می‌شود، کشفی که نویسنده به آن رسیده و با مخاطب خود در میان می‌گذارد. این کشف گاهی در مضمون و محتوا و گاهی در فرم و ظاهر اتفاق می‌افتد، گاهی هم در مضمون و محتوا و هم در فرم و ظاهر.

کشف مضمون و معنای جدید یکی از ویژگی‌های برجسته‌ی سبک هندی است که از این نظر کاریکلماتور و سبک هندی به هم شباهت دارند. همین ویژگی بارز که از نقاط توجه در سبک هندی است، پاشنه آشیل آن نیز است و در کاریکلماتور نیز چنین است. گاهی نویسنده در کشف مضمون به تکرار می‌افتد. مطالعه‌ی پیوسته و رضایت ندادن نویسنده به مضامین ساده و دم‌دستی می‌تواند اثر را از این نگرانی دور نگاه دارد.

با تعریف‌های به‌دست‌آمده، نمونه‌های مشابه دیگری را در ادبیات کهن خودمان در امثال و حکم این سرزمین و در ادبیات و امثال و حکم زبان‌ها و سرزمین‌های دیگر نیز می‌توان یافت. از ادبیات دوره‌ی فارسی میانه -بین سال‌های ۳۰۰ پیش از میلاد و ۹۵۰ پس از آن- آثار اندکی به جای مانده که از پندها و ضرب‌المثل‌ها غنی‌شده است. نام فارسی میانه برای این نوع قطعه‌ی هنری کوتاه «اندرز» است. در ادبیات کوتاه کوتاه کلمات یکدیگر را بیشتر می‌شناسند، با هم صمیمی‌ترند و نقش بیشتری بازی می‌کنند. کارکرد واژه‌ها، ترتیب توالی آن‌ها و بودن یا نبودنشان اهمیت بسیاری دارد و توجه یا عدم توجه به این نکات یک اثر را شاهکار یا پیش‌پاافتاده می‌کند.

«ارنست همینگوی» در یکی از شاهکارهای داستان کوتاه کوتاه در شش کلمه چنین می‌گوید:

"For sale: baby shoes, never worn"

در روزگار خودمان هم با بررسی فضای مجازی متوجه می‌شویم گروهی از کوتاه‌نوشت‌ها و عکس‌نوشت‌ها که با عناوین مختلفی چون توییت یا کپشن و ... از آن‌ها یاد می‌شود در این نوع می‌گنجند، با این توضیح که بسیاری از آن‌ها با زبان محاوره نوشته شده‌اند.

شاپور در این مسیر تازه تنها نیست و نویسندگان زیادی با او در ایران و حتی در میان نویسندگان افغان همگام شده‌اند. خاطرم هست که زنده‌یاد منوچهر احترامی خاطرات زیادی از پرویز شاپور نقل می‌کرد، لطیفه‌ها و شوخی‌های شفاهی که جایی نوشته نشده بود و اگر گردآوری شود مجموعه‌ای درخور توجه خواهد شد. در «خردنامه همشهری» گفت‌وگویی با زنده‌یاد منوچهر احترامی داشتم، احترامی در بخشی از آن مصاحبه گفت:

 «از همین الآن که من دارم با شما صحبت می‌کنم، یعنی ۶/۸/۸۷، اگر همه‌ی کسانی که کاریکلماتور می‌نویسند دیگر کاریکلماتور ننویسند، کاریکلماتور جای خودش را باز کرده است؛ اما همین‌که به پیروی از شاپور می‌نویسند و در این سطح می‌نویسند، نشان می‌دهد که شاپور از زمان خودش عبور کرده است.»

پرویز شاپور، پدر کاریکلماتور، پنجم اسفندماه سال ۱۳۰۲ شمسی -در قم به قول خودش و در تهران به قول شناسنامه‌اش- از در ورودی زندگی وارد شد و پانزدهم مرداد سال ۱۳۷۸ قلبش برای شنیدن رازی که مرگ با دلش در میان نهاد سکوت کرد و پیکرش را به گورستان هدیه داد؛ و همان‌گونه که وصیت کرده بود او را در خودش به خاک سپردند. روحش شاد و یادش گرامی باد.

در پایان چند نمونه از کاریکلماتورهای زیبای پرویز شاپور را با هم می‌خوانیم.

- سلام متواضع‌ترین واژه‌هاست.

- سایه‌ی درخت چون ریشه در خاک ندارد، نمی‌تواند سرپا بایستد.

- دود سرگرم بالا رفتن از سقوط است.

- غرور سیل اجازه نمی‌دهد از زیر پل بگذرد.

- عاشق خربزه‌ام زیرا مثل هندوانه تخمه‌هایش را در سلول انفرادی محبوس نمی‌کند.

- گلی که بر قلّه روییده بود حکایت از کوهنوردی بهار می‌کند.

- قلبم را با قلبت میزان می‌کنم.

- آدم ولخرج قرض پس‌انداز می‌کند.

- گربه از درخت بالا می‌رود و من لبخندزنان پایین آمدن درخت از گربه را به تماشا می‌نشینم.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST